مشاعرۀ سنّتی

[Shahab]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بارچه کرد
چون بشد دلبروبایار وفادارچه کرد

ديشب صداي تيشه از بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين فرهاد رفته باشد

 

[RZGH]

ديشب صداي تيشه از بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين فرهاد رفته باشد

دلم تواوج تردید فقط یه ارزو کرد
کاشکی سفر می رسوند مارا به بی نهایت

 

[Shahab]

دلم تواوج تردید فقط یه ارزو کرد
کاشکی سفر می رسوند مارا به بی نهایت

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

 

[RZGH]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

هنوزم زخمی سیب فریبم
اسیراین شبای نانجیبم
توخوبی کن بیا به خلوت من
توکه می دونی من اینجا غریبم
هنوزم عکس چشمات روبه رومه
نگاه تو تمام ارزومه
بزارباورکنم دستاتو دارم
نگیری دستامو کارم تمومه

 

[Shahab]

هنوزم زخمی سیب فریبم
اسیراین شبای نانجیبم
توخوبی کن بیا به خلوت من
توکه می دونی من اینجا غریبم
هنوزم عکس چشمات روبه رومه
نگاه تو تمام ارزومه
بزارباورکنم دستاتو دارم
نگیری دستامو کارم تمومه

حكايت لب شيرين كلام فرهاد است
شكنج طره ليلي مقام مجنون است

 

[RZGH]

حكايت لب شيرين كلام فرهاد است
شكنج طره ليلي مقام مجنون است

توخوبی کن بیا به خلوت من
توکه می دونی من اینجا غریبم

 

[Shahab]

توخوبی کن بیا به خلوت من
توکه می دونی من اینجا غریبم

مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها

 

[RZGH]

مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها

انکه روزی دل به نگاهش دادیم خنده اش امروز تلخ وغریب است ای دل بیا برگردیم

 

[Dear.Doctor]

مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها

آینه چو عیب تو بنمود راست
خود کن آینه شکستن خطاست

 

[Shahab]

انکه روزی دل به نگاهش دادیم خنده اش امروز تلخ وغریب است ای دل بیا برگردیم

من از ان حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون ارد زليخا را

 

[RZGH]

آینه چو عیب تو بنمود راست
خود کن آینه شکستن خطاست

تامرا عشق توتعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت وتحسین من است

 

[RZGH]

من از ان حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون ارد زليخا را

ان پیک نامور رسیداز دیار دوست
اورد حرز جان زخط مشکباردوست

 

[ناشناس آشنا]

ان پیک نامور رسیداز دیار دوست
اورد حرز جان زخط مشکباردوست

تو به اندازه تنهائي من خوشبختي
من به اندازه خوشبختي تو تنهايم

 

[RZGH]

تو به اندازه تنهائي من خوشبختي
من به اندازه خوشبختي تو تنهايم

می روم از رفتنم شاد باش
از عذاب دیدن من ازاد باش

 

[Dear.Doctor]

تو به اندازه تنهائي من خوشبختي
من به اندازه خوشبختي تو تنهايم

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرو ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی بنم نمی گردم

 

[Dear.Doctor]

می روم از رفتنم شاد باش
از عذاب دیدن من ازاد باش

شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افرلسیاب

 

[ناشناس آشنا]

شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افرلسیاب

با این شب وروز کام دل نتوان یافت
روز دگروشب دگر میباید

 

[RZGH]

شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افرلسیاب

بامن ازعشق مگو
که مرا یارای شنیدن نیست

 

[eghlimaa]

با این شب وروز کام دل نتوان یافت
روز دگروشب دگر میباید

دارد تمام عشق من از دست می رود
انگیزه های زیستن از دست می رود

 

[RZGH]

با این شب وروز کام دل نتوان یافت
روز دگروشب دگر میباید

دردل اگر نیافرینمت چه کنم
ازشاخه اگر نچینمت چه کنم

 

[خیال شیشه ای]

من!
عاشق نیستم!

فقط گاهی حرف توکه میشود،

دلم انگار تب کند،

گرم وسردمیشود

آب میشود،

تنگ میشود...

 

[RZGH]

من!
عاشق نیستم!

فقط گاهی حرف توکه میشود،

دلم انگار تب کند،

گرم وسردمیشود

آب میشود،

تنگ میشود...

دلم تنگ است برای گریه کردن
کجاست مادر کجاست گهواره من

 

[ناشناس آشنا]

من!
عاشق نیستم!

فقط گاهی حرف توکه میشود،

دلم انگار تب کند،

گرم وسردمیشود

آب میشود،

تنگ میشود...

دوستان منع کنندم که چرا دل به تو دادم
آنها چه دانند که تو چرایی و چنینی​

 

[ناشناس آشنا]

دلم تنگ است برای گریه کردن
کجاست مادر کجاست گهواره من

نيست يك دل از تو شاد ای روزگار
هر كجا قلبيست محزون كرده ای

 

[خیال شیشه ای]

یک نفر همره باد
آن یکی همسفر شعر و شمیم
یک نفر خسته از این دغدغه ها
آن یکی منتظر بوی نسیم
همه هستیم در این شهر شلوغ
این کفایت که همه یاد همیم . . .

 

[RZGH]

یک نفر همره باد
آن یکی همسفر شعر و شمیم
یک نفر خسته از این دغدغه ها
آن یکی منتظر بوی نسیم
همه هستیم در این شهر شلوغ
این کفایت که همه یاد همیم . . .

می گذریم ازین جهان درهمه حال
می پنداریم این جهان است که می گذرد

 

[خیال شیشه ای]

دو قدم مانده به خندیدن برگ ؛
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ ؛
چشم در چشم بهاری دیگر...
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان

 

[Motahare89]

می گذریم ازین جهان درهمه حال
می پنداریم این جهان است که می گذرد

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من.....

 

[Motahare89]

دو قدم مانده به خندیدن برگ ؛
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ ؛
چشم در چشم بهاری دیگر...
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم.....

 

[!/!]

می روم زدیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
مرا جدایی تو می کشد
یا ترا دوباره مهربان کنم
/