مسجود ملایک که شد آدم ز علی بود // آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی.....................یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
مسجود ملایک که شد آدم ز علی بود // آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
رفتی و نمی شوی فراموششمع جویی و آفتاب بلند....................روز بس روشن و تو در شب تار
شمع جویی و آفتاب بلند....................روز بس روشن و تو در شب تار
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تورندان تشنه لب را بی نمی دهد کس
گویا ولی شناسان رفته اند از این ولایت
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
نادیده به حال دوست بینایی چیستوفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریفت ما کافری ست رنجیدن
نادیده به حال دوست بینایی چیست
مقصود من از خدای باشد وصلت
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استتا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
تورفتی درحسرت بازگشت توتا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تورفتی درحسرت بازگشت تو
یک اسمان اشک ان شب درکوچه پاشیده بودم
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیر بودتو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری....
می روم شاید باورکنی هرچی بوده تموم شدهما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیر بود
مهربان گشتی ولی مهر تو بی تا ثیربود
می روم شاید باورکنی هرچی بوده تموم شده
می روم شایدباورکنی چندروزی مهمونت بودم
ترانگاه می کنم که خفته ای کنارمندل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
ترانگاه می کنم که خفته ای کنارمن
پس از تمام اضطراب عذاب وانتظارمن
دلایاران 3قسمندنه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که آينه سازد سکندري داند
يه بغض شكسته رفيق گلوم شددلایاران 3قسمند
زبانیندونانی اندوجانی
به نانی نان بده از در برانش
تفقدکن یاران زبانی
ولیکن به جانی جان بده تا می توانی
دل گشا مه پاره لر زلفيندن آلسام كونلومييه بغض شكسته رفيق گلوم شد
تو بارون كه رفتي دل باغچه پژمرد
دل گشا مه پاره لر زلفيندن آلسام كونلومي
وئرمرم "واحد"او گوندن باشقا بيرجانانه من
همه هستی من هستی من نیست می شود وقتی تو نیستینذار صدای قدمات سکوتو بشکنهکه این سکوت لعنتی قشنگترین حرف منهبا عاشقونه ی نگات چشمامو بارونی نکنواسه یه حس بی دلیل قلبمو قربونی نکننگاه سردمو ببین دل از کسی نمیبرههیشکی واسه عاشق شدن قلب یخی نمیخره
یه عشق حقیقی ...همه هستی من هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانییه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
..............یه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم
ما را ز خيال تو چه پرواي شراب استدیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد تو بر آب می زدم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |