ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار ياراتونیزباده به چنگ اروراه صحراگیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا اورد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار ياراتونیزباده به چنگ اروراه صحراگیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا اورد
دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را...دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
امدی جانم به قربانت ولی حالا چراده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا
اى نور چشم مستان در عين انتظارم...چنگ حزين و جامى بنواز يا بگردانامدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که افتاده ام ازپاچرا
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا
روزهاازپی هم می گذرند نه برای من می ایستند نه برای توروزي كه شد به نيره سرآن بزرگوار
خورشيد سر برهنه برآمد ز كوهسار
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد...زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شدروزي كه شد به نيره سرآن بزرگوار
خورشيد سر برهنه برآمد ز كوهسار
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد...زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
نزارکم بشماى نور چشم مستان در عين انتظارم...چنگ حزين و جامى بنواز يا بگردان
نزارکم بشم
نخواه گم بشم
یاحرف وحدیث مردم بشم
بااحساس موندن به من جون بده
نجاتم ازاین حال ویرون بده
عشق یعنی درکمان بی کسیدر شب هجرا ن مرا پروانه وصلی فرست // ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چوشمع
دوستان با عرض معذرت من تشکراتم ته کشده بعدا جبران میکنم
همچون حباب ديده بروى قدح گشاى...وين خانه را قياس اساس از حباب كندر شب هجرا ن مرا پروانه وصلی فرست // ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چوشمع
دوستان با عرض معذرت من تشکراتم ته کشده بعدا جبران میکنم
هلالى شد تنم زين غم كه با طغراى ابرويش... كه باشد مه كه بنمايد ز طاق آسمان ابرونزارکم بشم
نخواه گم بشم
یاحرف وحدیث مردم بشم
بااحساس موندن به من جون بده
نجاتم ازاین حال ویرون بده
ولی توتالب معشوق وجام می خواهیهمدم من، مونس من، شمع من // جز توام در این جهان غمخوار کو؟
ولی توتالب معشوق وجام می خواهی
طمع مدارکه کاردگرتوانی کرد
وای اگرهمسفربعدازین درسفربی تومن تنهاباشمهمچون حباب ديده بروى قدح گشاى...وين خانه را قياس اساس از حباب كن
هلالى شد تنم زين غم كه با طغراى ابرويش... كه باشد مه كه بنمايد ز طاق آسمان ابرو
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیربوددر طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای // سوختم زین اشنایان ای خوشا بیگانه ای.
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیربود
مهربان گشتی ولی مهرتوبی تاثیربود
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم...جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملهاوای اگرهمسفربعدازین درسفربی تومن تنهاباشم
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم...جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملها
ان جوان بخت که می زدرقم خیروقبولمرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم...جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملها
عالم ازناله عشاق مبادا خالیدر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع // شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عالم ازناله عشاق مبادا خالی
که خوش اهنگ وفرح بخش هوایی دارد
عشق یعنی شب نخفتن تا سحردر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع // شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند
خوب دوستان با اجازه ما بریم فعلا
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادارچه کرد؟
یادبادانکه زما وقت سفریادنکردیا بخواهی با چنین ضربه ای نا گهان / خیال مرا نیز راحت کنی !
ولی باز می خواهمت، خوب من / اگر چه دوباره خیانت کنی
/
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |