مشاعرۀ سنّتی

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست


بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقیست روی لحظه هایم جای پای تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقیست روی لحظه هایم جای پای تو


و مروارید شعرم را ،
فرو آویختم بر گردن همرنگ مهتابت .
ولی دیشب که بازوی کسی بر گردنت پیچید
ز هم بگسست گردن بند احساسم
و مروارید ها در کام موج حسرتم ، غلتید !
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
و مروارید شعرم را ،
فرو آویختم بر گردن همرنگ مهتابت .
ولی دیشب که بازوی کسی بر گردنت پیچید
ز هم بگسست گردن بند احساسم
و مروارید ها در کام موج حسرتم ، غلتید !
دستم به دست دوست ماندوپایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من تکه تکه ازدست رفته ام درروز روز زندگانیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم به دست دوست ماندوپایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من تکه تکه ازدست رفته ام درروز روز زندگانیم
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می

زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است


اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین

با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است


 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آستان جانان از اسمان میندیش.................کز اوج سربلندی افتی بخاک پستی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آستان جانان از اسمان میندیش.................کز اوج سربلندی افتی بخاک پستی


یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را


برو از خانه گردون به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را


هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را


 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را


برو از خانه گردون به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را


هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
اگر گاهی ندانسته به احساس توخندیدم
ویا ازروی خودخواهی فقط خودراپسندیدم
گناهم راببخش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر گاهی ندانسته به احساس توخندیدم
ویا ازروی خودخواهی فقط خودراپسندیدم
گناهم راببخش

شب دوش از گرسنگی تا صبح
خواهر شیر خوار مننالید
سوخت در تاب تب برادر من
تا سحر در کنار من نالید

در غم آن دو تن،دو دیده ی من
آن یکی اشک بود و آن خون بود
مادرم را دگر نمیدانم
که کجارفت و حال او چون بود
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب دوش از گرسنگی تا صبح
خواهر شیر خوار مننالید
سوخت در تاب تب برادر من
تا سحر در کنار من نالید

در غم آن دو تن،دو دیده ی من
آن یکی اشک بود و آن خون بود
مادرم را دگر نمیدانم
که کجارفت و حال او چون بود
دردو دل خویش را با که گویم که ....................
ستاره ام را ربودند
وقتی اسمان به این همه ستاره قانع نیست...................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردو دل خویش را با که گویم که ....................
ستاره ام را ربودند
وقتی اسمان به این همه ستاره قانع نیست...................
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما


حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام


 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما


حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام
من هرانچه که تو می خواهی می شوم
توهرانچه که می خواهی برای من باش
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا برای از تو نوشتن ما کم است

اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است....
تونیستی هیچ کس نیست
تنها منم وصدای کیبوردی که اخرین
سمفونی دلم را می نوازد
باصدای بم
تونیستی...............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید...

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما


ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما


گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما


ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما


ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما


گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما


ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

الا صیاد رحمی کن مرنجان استخوانم را
پر و بالم بسوز اما مگیران نیمه جانم را....
دوست عزیز برای مشاعره یک بیت اکتفا میکند:gol:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

الا صیاد رحمی کن مرنجان استخوانم را
پر و بالم بسوز اما مگیران نیمه جانم را....
دوست عزیز برای مشاعره یک بیت اکتفا میکند:gol:
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما


کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند

خاطر مجموع ما زلف پریشان شما


قبول ولی بعضی وقتها با یک بیت نمی شود ادای دین کرد
ولی باشه ممنون وچشم..........

 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما


ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما


گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما


ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما
اگرچه امدم تا انتها همراه توباشم
اما دلم دست نگاهت را به اطمینان نمی گیرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگرچه امدم تا انتها همراه توباشم
اما دلم دست نگاهت را به اطمینان نمی گیرد
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم دست نگاهت را به اطمینان نمی گیرد:D

دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
هرجا که رد پای شما هست می روم
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
ترا به چشمانم خواهم برد
ترا به رنگ چشمانم دعوت خواهم کرد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
هرجا که رد پای شما هست می روم
می روم توشادباش
ازعذاب دیدن من ازاد باش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترا به چشمانم خواهم برد
ترا به رنگ چشمانم دعوت خواهم کرد

در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست
بانوی دشت های قشنگی که سوختی
عشق مرا به رهگذران می فروختی
چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین
این دست ها همیشه جوان نیست نازنین
شاید کسی که بین غزل های من گم است
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
ترسم که عشق در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم سمر شود....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می روم توشادباش
ازعذاب دیدن من ازاد باش

شعر بی "تو" ..

فقط جایگشت یک مشت کلمه است

 
  • Like
واکنش ها: RZGH
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا