»«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

mehravehoath

عضو جدید
زندگی یک بازیه درداور است...زندگی یک اول بی آخر است...
زندگی کردیم و اما باختیم......کاخ خود را روی دریا ساختیم...
لمس باید کرد این اندوه را......بر کمر باید کشید این کوه را...
زندگی را با همین غم ها خوش است..با همین بیش و همین کم ها خوش است..
زندگی کردیم و شاکی نیستیم...بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق هرگز نمیمیرد

زندگی آرام است ، مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.

زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.

زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.

زندگی تک تک این ساعتهاست،

زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی راز دل مادر من.

زندگی پینه ی دست پدر است،

زندگی مثل زمان در گذر است .......!
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
زندگی یعنی خونه ایی داشته باشی که

که عطر عشقت توش پر باشه




 

Rebika

عضو جدید
خنده بهترین اسلحه جنگ با زندگـی است.



بهترین لحظات زندگـــی

* عاشق شدن

* آنقدر بخندی که دلت درد بگیره


* برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

* به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

* کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

* بدون دلیل بخندی

* بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه

* از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !

* آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره

* عضو یک تیم باشی

* از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

* دوستای جدید پیدا کنی

* وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !

* لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

* کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

* یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

* یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره


اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند ...


 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی خیلی کوتاه زمان زود میگذره
هیچ کسی نمیدونه فردا چه اتفاقی میافتد
هرگز همدیگر را تنها نگذارید
همدیگر را دوست داشته باشیم


اوا اکوال (Eva Ekvall) در سن 17 سالگی و در سال 2001 به عنوان زیباترین زن ونزوئلا در سال 2001 انتخاب شد و اسم او در لیست زیبا ترین و جذاب ترین زن جهان قرار گرفت...







او با تهیه کننده رادیو به نام John Fabio Bermudez ازدواج کرد و به این روج خوشبخت یک دختر نیز اضافه شد اما در سال 2010 زمانی که آنها جشن تولد فرزندشان رو گرفته بودند متوجه سدند که اوا دچار سرطان سینه پیشرفته شده و شیمی درمانی را آغاز شد




سال گذشته نیز عکس او روی یک مجله چاپ شد با عنوان :سرطان زیباست...



و همسر او نیز عکسی رو منتشر کرد که در آخرین لحظات دست اوا را در دستان خود گرفته





وسر انجام در 17 دسامبر 2011 او این دنیا رو ترک کرد


_________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی.
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چوشهد.
زندگی، بغض فـروخورده نیست.
زندگی، داغ جگــــر گـــوشه نیست.
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است.
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است.
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ.
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است.
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست.
زندگی، شـــوق وصال یار است.
زندگی، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس.
زندگی، تکیه زدن بر یــار است.
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است.
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است.
زندگی، قطعه ســـرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا.
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است.
زندگی، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است.
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است.
زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است.
زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است.
زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است.
به، چقدر شیـــرین است.
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب، روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است.
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه.
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است.
زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق.
زندگی گاه شده است که برد بیراهم.
زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزار از داغی دستهای تنهات


بگیره هور گرما بستر من


بزار با تو بسوزه جسم خسته ام


ببینی آتش و خاکستر من
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی یعنی خط های کف دست..................................
خط . فكر . زندگي



در دستانم خطي نيست



نه خطي كه طول عمرم را نشان دهد



نه خطي كه آينده ام را بگويد



و نه خطي كه مرا به كسي برساند



تمام خطوط دنيا را در چشمانم پنهان كرده ام



تا از نگاه متعجب كف بين ها دلم خنك شود​
 

mar.1980

عضو جدید
زندگي ...

زندگي ...

***زندگي حکمت اوست

چند خطي تو ورق خواهي زد

مابقي را قسمت

قسمتت زيبا باد
***
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت

علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیشتر مردم خودخواه و خودپرستند، تو اما آنها را ببخش.
اگر صمیمی و مهربان باشی، تو را به انگیزه های دیگر متهم می کنند، تو اما صمیمی و مهربان بمان.
اگر شریف و صادق باشی فریبت می دهند، تو اما هنوز هم شریف و صادق بمان.
آنچه سالها ساخته ای را یکشبه ویران می کنند، تو اما باز هم بیافرین و بساز.
هر چه امروز خوبی کنی، فردا فراموش می کنند، تو اما همواره خوبی کن.
اگر بهترین پاره های جانت را به جهان ببخشی، هرگز کافی نیفتد، تو اما بهترین پاره های جانت را ببخش ...


اینست حقیقت آرمانهای یک زندگی. زیرا فقط همین است که به جا می ماند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی یعنی تو خوبي به همان شكل كه من مي خواهم
شايد اين قدر كه من مي گويم نيستي خوب و قشنگ
ليك سخن مجنون است
كه به ليلي بايد ز نگاه تر مجنون نگريست
هر شبانگاه كه من چشم مي بندم و
خود را با تو سر آن قله كوه همسفر مي بينم ،
باز آن صخره سرد قد علم كرده و
ماه خنده به لب
ديدگان بگشوده در آيينه شفاف سپهر
مي شمارم همه شب من رقم اخترها را
عدد من همه شب از رقم اختران يك عدد بيشتر است
و تو آن يك بيشي

من نفسهاي ترا
بهر آرامش اين قلب تب آلوده خواهانم . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
... زندگـــــــــــــــــــــی یعنی


زندگــــــــــــــی یعنی او ...




نگاهت شبیه همان خواب کودکانه ام آشناست...
شاید سالها پیش چشمانت را دیده بودم و به آنها دل بسته بودم.
امشب دوباره دلتنگم، شب می آید و باز نگاهم به دنبال ستاره مرا تا کنار پنجره می کشاند.
میبینم...ستاره به اندازه تنهایی من زیباست.
کاش بودن آسان بود وقتی دلت پای رفتن ندارد.
میخواهم بمانم اما پوزخند زندگی میگوید دیر است.
دور ماندن نفس خاطراتم را بند می آورد و من اما نفس نفس زنان میجنگم.
اگر نباشی می روم آنقدر آهسته تا نلرزد دلت و نشکند شیشه نازک پنجره...
نه آنقدرها دور نه آنقدرها نزدیک.
دوباره کسی آرام میگوید بایست... نمیتوانی.
زندگی یعنی او... یعنی عشق.




 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


زندگی یعنی

ناخواسته به دنیا آمدن

مخفیانه گریستن

دیوانه وار عشق ورزیدن

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن... size]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگی یعنی؛ التهاب اولین دیدار و بغض آخرین گفتار...!

زندگی یعنی؛ سلام رهگذر، نگاه آشنا یا حتی غریب!

زندگی یعنی؛ جاده ای با امتداد و مسافرانی که هر کدام، مقصدی دارند...!

زندگی یعنی؛ بوی عرق گلها، بوی خاک باران خورده، بوی نگاهی پنهانی که چقدر شیطنت آمیز است!

زندگی؛

برای کودکی با چشمهای اشک آلود و مضطرب: مادر گمشده!!

برای باغبان: تولد یک غنچه!

برای غریبه: نامه ای از وطن!

برای دخترک زیبا: شادی و غرور پنهانی از یک چشمک ستاره ای!!

برای کبوتر: دانه!

برای دشت: باران!

..... و زندگی برای من: " مادر "، " دل " و " هر کسی که کلبه اش در دنیای دلم است...!!"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی یعنی
خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشارحالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشناما... امید باطل... شب دائمی ست انگاربا تار و پود این شب باید غزل ببافموقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیواردیگر مجال گریه از درد عاشقی نیستبار ترانه ها را از دوش عشق برداربوی لجن گرفته انبوه خاطراتمدیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکراروقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شدپرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بودکوچی بدون مقصد از سرزمین پنداراز پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوساز شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو
تو شدی زندگی من همه یادم شده تو
یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود
می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی یعنی










هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی،اما هنوز
شریک تمام بی خوابی های من تویی...
دل تنگ توام...
دلم یه جای دنج میخواهد،آرام و بی تنش،
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی...! تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد...
مثلا آغوش تو...

دوباره باران گرفت ... باران بهانه ای بود
که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی...
کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی یعنی او




نگاهت شبیه همان خواب کودکانه ام آشناست...
شاید سالها پیش چشمانت را دیده بودم و به آنها دل بسته بودم.
امشب دوباره دلتنگم، شب می آید و باز نگاهم به دنبال ستاره مرا تا کنار پنجره می کشاند.
میبینم...ستاره به اندازه تنهایی من زیباست.
کاش بودن آسان بود وقتی دلت پای رفتن ندارد.
میخواهم بمانم اما پوزخند زندگی میگوید دیر است.
دور ماندن نفس خاطراتم را بند می آورد و من اما نفس نفس زنان میجنگم.
اگر نباشی می روم آنقدر آهسته تا نلرزد دلت و نشکند شیشه نازک پنجره...
نه آنقدرها دور نه آنقدرها نزدیک.
دوباره کسی آرام میگوید بایست... نمیتوانی.
زندگی یعنی او... یعنی عشق.
 
بالا