مشاعرۀ سنّتی

[jh1348]

ما را به دعا کاش نسازند فراموش
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی ،حکم آنچه توفرمایی

 

[naghmeh raha]

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی ،حکم آنچه توفرمایی

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[jh1348]

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

رفتی و نمیشوی فراموش
میایی و میروم من از هوش

 

[naghmeh raha]

رفتی و نمیشوی فراموش
میایی و میروم من از هوش

شیر در بادیه ی عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست​

 

[jh1348]

شیر در بادیه ی عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست​

​

تا مگر جرعه فشاند لب جانان برمن
سالها شد که منم بردرمیخانه مقیم

 

[naghmeh raha]

تا مگر جرعه فشاند لب جانان برمن
سالها شد که منم بردرمیخانه مقیم

مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته

 

[خیال شیشه ای]

مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو
بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو
تو بی وفا بودی ولی اونکه برات می مرد منم
تا زنده ام عاشقتم اینه کلام آخرم
من که نتونستم تو رو یه لحظه تنهات نذارم
تو گرمی خاطره هام بگم که دوستت ندارم
دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم
فقط با این می خوام غربت و زندونی کنم
بیا به شهر خاطرات ابریشم توی نگات
روی نگات فدات بشم بمیرم واسه چشمات
می خوام هنوز خاطراتمونو بدم به دوست آسمون
ترانه آخرم رو بغض آخرم نذاشت
کاشکی یه بار میشد بیای از ته دلت بگی:

دوستت دارم

 

[naghmeh raha]

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو
بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو
تو بی وفا بودی ولی اونکه برات می مرد منم
تا زنده ام عاشقتم اینه کلام آخرم
من که نتونستم تو رو یه لحظه تنهات نذارم
تو گرمی خاطره هام بگم که دوستت ندارم
دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم
فقط با این می خوام غربت و زندونی کنم
بیا به شهر خاطرات ابریشم توی نگات
روی نگات فدات بشم بمیرم واسه چشمات
می خوام هنوز خاطراتمونو بدم به دوست آسمون
ترانه آخرم رو بغض آخرم نذاشت
کاشکی یه بار میشد بیای از ته دلت بگی:

دوستت دارم

میون این همه رویا
بین این جاده های خاکی
روزی هزار بار گم میشم و پیدا...

 

[jh1348]

هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو
بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو
تو بی وفا بودی ولی اونکه برات می مرد منم
تا زنده ام عاشقتم اینه کلام آخرم
من که نتونستم تو رو یه لحظه تنهات نذارم
تو گرمی خاطره هام بگم که دوستت ندارم
دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم
فقط با این می خوام غربت و زندونی کنم
بیا به شهر خاطرات ابریشم توی نگات
روی نگات فدات بشم بمیرم واسه چشمات
می خوام هنوز خاطراتمونو بدم به دوست آسمون
ترانه آخرم رو بغض آخرم نذاشت
کاشکی یه بار میشد بیای از ته دلت بگی:

دوستت دارم

من که باشم که برآن خاطر عاطر گذرم؟
لطفها میکنی ،ای خاک درت تاج سرم

 

[jh1348]

میون این همه رویا
بین این جاده های خاکی
روزی هزار بار گم میشم و پیدا...

این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجرصبریست که درکلبه احزان کردم

 

[naghmeh raha]

این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجرصبریست که درکلبه احزان کردم

میدونی چه حالی داره ، زندگی بی تو همیشه
واسه من گل تو گلدون چشم های شما نمیشه




(نغمه رها)

 

[jh1348]

میدونی چه حالی داره ، زندگی بی تو همیشه
واسه من گل تو گلدون چشم های شما نمیشه

هرنکته که گفتم دروصف آن شمائل
هرکوشنید گفتا :لله درّ قائل

 

[naghmeh raha]

هرنکته که گفتم دروصف آن شمائل
هرکوشنید گفتا :لله درّ قائل

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

[jh1348]

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

دیده بخت بافسانه او شد درخواب
کو نسیمی زعنایت که کند بیدارم

 

[خیال شیشه ای]

لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من
بد شدم

 

[jh1348]

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من
بد شدم

مزن بردل زنوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

 

[مرتضی ساعی]

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من
بد شدم

مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم،
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

[خیال شیشه ای]

دیده بخت بافسانه او شد درخواب
کو نسیمی زعنایت که کند بیدارم

من می مانم و تو میروی
گفتن ندارد
جدایی باز هم قصه ی تکراریست

 

[jh1348]

مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم،
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من از دیارم حبیبم نه ازبلاد غریب
مهیمنا،برفیقان خود رسان بازم

 

[jh1348]

من می مانم و تو میروی
گفتن ندارد
جدایی باز هم قصه ی تکراریست

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتیّ و مکرّر نمیکنم

 

[مرتضی ساعی]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتیّ و مکرّر نمیکنم

مرغ خوشخوانم وگر در حلقه ی زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه ی مستانه باشم

 

[naghmeh raha]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتیّ و مکرّر نمیکنم

می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را

 

[jh1348]

مرغ خوشخوانم وگر در حلقه ی زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه ی مستانه باشم

مگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز
سخن با ماه میگویم ،پری درخواب میبینم

 

[jh1348]

می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را

این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند
شرحیست از هزاران کاندر عبارت آمد

 

[مرتضی ساعی]

مگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز
سخن با ماه میگویم ،پری درخواب میبینم

ای مدعی ای آن که به دشنام پیا پی

مارا بنوازی ز حسد گاه به گاهی

 

[jh1348]

ای مدعی ای آن که به دشنام پیا پی

مارا بنوازی ز حسد گاه به گاهی

یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

 

[naghmeh raha]

یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

دیدی که مرا هیچ کس جز غم یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

[b65241]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتیّ و مکرّر نمیکنم

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت


خوش باش و میندیش که مهتاب بسی

اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

 

[jh1348]

دیدی که مرا هیچ کس جز غم یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

دلم زحلقه زلفش بجان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

 

[مرتضی ساعی]

یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

در غیبتم از رشک شنیدم شب و روزت

باشد شب طاعون زده ای روز تباهی