کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

JavadMessi

مدیر بازنشسته
من رفیق شما نیستم.شما صلاحیت اظهار نظر در نورد دیگران را ندارید پس ساکت باشید.
برای خلفا واهل بیت.اما اهل بیت ما وشما فرق داره با هم.
یعنی نمیشه بدون تعصب و توهین با هم بحث کنیم؟!!!:surprised:
یعنی شما میگی اهل سنت برای اهل بیت ما احترام قائل نیستند؟!!!
ببخشید منظورتون تمامی فِرق اهل سنته؟
اگه منظورتون اینه اهل بیت همسران پیامبرند که باید بحث کنیم البته نه از روی تعصب بلکه مستند ولی اگه منظورتون اینه اهل تسنن احترامی برای اهل بیت مورد نظر ما قائل نیست واقعا برام عجیبه چون توی مسجدالنبی و حتی مسجدالحرام این احترام رو دیدم!!!
 

رستاخیز

عضو جدید
از نظر بنده تمامی اینها نه خوب نه بد، راهی برای رسیدن به کمال است ... گاه ما به افراط کشیده خواهیم شد و گاه در اعتدال کامل به مقصد خواهیم رسید

تمامی این شاخه ها به دلیل اندیشه ها و برداشت های انسانی از موضوعات خاص هست
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی نمیشه بدون تعصب و توهین با هم بحث کنیم؟!!!:surprised:
یعنی شما میگی اهل سنت برای اهل بیت ما احترام قائل نیستند؟!!!
ببخشید منظورتون تمامی فِرق اهل سنته؟
اگه منظورتون اینه اهل بیت همسران پیامبرند که باید بحث کنیم البته نه از روی تعصب بلکه مستند ولی اگه منظورتون اینه اهل تسنن احترامی برای اهل بیت مورد نظر ما قائل نیست واقعا برام عجیبه چون توی مسجدالنبی و حتی مسجدالحرام این احترام رو دیدم!!!

شما بهتره این توصیه را به هم کیشانتان بکنید

من نگفتم احترام قائل نیستن گفتم فرق دارند.بهتره خوب نگاه کنید قبل از نظر دادن.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
شما بهتره این توصیه را به هم کیشانتان بکنید

من نگفتم احترام قائل نیستن گفتم فرق دارند.بهتره خوب نگاه کنید قبل از نظر دادن.
توصیه من اول به خودم بود ولی اگه ناراحت میشید دومش هم به خودم!!
شما میگی برای خلفا و اهل بیت بعد میگی اهل بیت ما و شما هم فرق دارند خب این یعنی چی؟!!
وقتی ایشون میگند اهل سنت برای اهل بیت ما احترام قائلند و شما میگی اهل بیت ما و شما فرق دارند باید چه برداشتی بکنم؟!!!
حالا این فرقی که میگید چی هست؟
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
توصیه من اول به خودم بود ولی اگه ناراحت میشید دومش هم به خودم!!
شما میگی برای خلفا و اهل بیت بعد میگی اهل بیت ما و شما هم فرق دارند خب این یعنی چی؟!!
وقتی ایشون میگند اهل سنت برای اهل بیت ما احترام قائلند و شما میگی اهل بیت ما و شما فرق دارند باید چه برداشتی بکنم؟!!!
حالا این فرقی که میگید چی هست؟

برداشت شما از حرفای من ازاده.ولی متفاوته با نظر من.
در تعداد وافراد مد نظر تفاوت وجود داره.
 

محسن جعفر

عضو جدید
برداشت شما از حرفای من ازاده.ولی متفاوته با نظر من.
در تعداد وافراد مد نظر تفاوت وجود داره.
باشه تو رفيق من نيستي چون خودت خواستي/ خيلي اشتباه فكر كردي كه فقط خودت صلاحيت تشخيص خوب از بد رو داري اتفاقا بهتون بگم كه اصلا صلاحيت نداريد باب بحث علمي بسيار فراهمه خدارو شكر.اما من نميخوام گذشته هارو وسط بكشم يادتون نرفته كه از يك واقعيت تاريخي كه براتون پيام خصوصي كردم چقدر رنجيدي و به حدي رسيدي كه مارو كافر انگاشتيد.برا همين ميگم شما سني واقعي نيستيد چون سني واقعي خلفاي راشدين رو به علي شهيد ما ترجيح نميده بلكه همشون رو احترام ميذاره چون حضرت علي خليفه چهارم شماست اما شما گفتيد من عمر را به علي شهيد شما ترجيح ميدم. حالا فهميدي چرا بهت گفتم ناصبي . چون يه جورايي دشمن اهل بيت هستيد و باز هم ميگم سني واقعي نيستيد. اگر فكر كرديد اينجا جاي بحث و جدل و قيل و قال هست كه با تندگويي برنده بشيد اشتباه فكر كرديد . اينجا همه شعور دارند و قدرت تشخيص ..............
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اتفاقا جوابتونو خوب گرفتید ولی جوابی نداشتید که ارائه بدید.
اتفاقا من اعمال فاشیستی رو تو این مملکت به خوبی میشناسم وبا تمام وجودم درک کردم.پس معنیشو بهتر از شما بلدم.
اقا من از دیدگاه شما فاشیستم.باشه.جواب بدید سواو دیگه چرا تفره میرید؟
ما هم سرپیچی میکنیم شیطان هم سرپیچی کرد.چرا ما گناهکار محسوب میشیم ولی شیطان رانده شد؟اگر جوابی نداری کشش نده.
 
آخرین ویرایش:

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا من از دیدگاه شما فاشیستم.باشه.جواب بدید سواو دیگه چرا تفره میرید؟
ما هم سرپیچی میکنیم شیطان هم سرپیچی کرد.چرا ما گناهکار محسوب میشیم ولی شیطان رانده شد؟اگر جوابی نداری کشش نده.
تفاوت در نوع سرپیچی وگناه هستش.
گناه ونافرمانی شیطان با توجه به سابقه قبلیش که از مقربین بوده بسیار بزرگ بوده وغیر قابل بخشش به گونه ای از رحمت خدا تا همیشه بهدور خواهد بود.ولی انسان با توجه به گفته خدا همواره راه برایش باز می باشد برای باز گشت ومورد رحمت قرار گرفتن.
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
باشه تو رفيق من نيستي چون خودت خواستي/ خيلي اشتباه فكر كردي كه فقط خودت صلاحيت تشخيص خوب از بد رو داري اتفاقا بهتون بگم كه اصلا صلاحيت نداريد باب بحث علمي بسيار فراهمه خدارو شكر.اما من نميخوام گذشته هارو وسط بكشم يادتون نرفته كه از يك واقعيت تاريخي كه براتون پيام خصوصي كردم چقدر رنجيدي و به حدي رسيدي كه مارو كافر انگاشتيد.برا همين ميگم شما سني واقعي نيستيد چون سني واقعي خلفاي راشدين رو به علي شهيد ما ترجيح نميده بلكه همشون رو احترام ميذاره چون حضرت علي خليفه چهارم شماست اما شما گفتيد من عمر را به علي شهيد شما ترجيح ميدم. حالا فهميدي چرا بهت گفتم ناصبي . چون يه جورايي دشمن اهل بيت هستيد و باز هم ميگم سني واقعي نيستيد. اگر فكر كرديد اينجا جاي بحث و جدل و قيل و قال هست كه با تندگويي برنده بشيد اشتباه فكر كرديد . اينجا همه شعور دارند و قدرت تشخيص ..............

واقعیت تاریخی از دیدگاه شما نه ما.وقتی به بزرگان من توهین بشه قطعا جواب داده میشه.من برام مهم نیست نظر شما در مورد من چیه.من برای علی به اندازه بقیه خلفا احترام قائلم .بحث میکنید شما یا توهین.؟شما هنوز فرق بین بحث وتوهین رو نمیدونید.
 

محسن جعفر

عضو جدید
واقعیت تاریخی از دیدگاه شما نه ما.وقتی به بزرگان من توهین بشه قطعا جواب داده میشه.من برام مهم نیست نظر شما در مورد من چیه.من برای علی به اندازه بقیه خلفا احترام قائلم .بحث میکنید شما یا توهین.؟شما هنوز فرق بین بحث وتوهین رو نمیدونید.
اتفاقا بنده قصد بحث دارم نه توهين . خوب شما يه سوتي از حضرت علي (ع) يا ساير معصومين پيدا كنيد بنده هم قبول ميكنم . اما نكته اي كه وجود داره نقل كردن واقعيتهاي تاريخي با توهين كردن زمين تا زيرزمين متفاوته. باز هم ميگم هر چي نقل ميكنم از كتابهاي خودتون هست حالا چجوري شما اسم اينو توهين ميذارين ؟ اگر توهينه پس چرا تو كتابهاي شما هست؟
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تفاوت در نوع سرپیچی وگناه هستش.
گناه ونافرمانی شیطان با توجه به سابقه قبلیش که از مقربین بوده بسیار بزرگ بوده وغیر قابل بخشش به گونه ای از رحمت خدا تا همیشه بهدور خواهد بود.ولی انسان با توجه به گفته خدا همواره راه برایش باز می باشد برای باز گشت ومورد رحمت قرار گرفتن.
نه عزیز.تفاوت در نوع گناه نیست.یا بزرگ . ک.چک بودنش.چون این چیزی که شما میگی نسبی هستش و هیچ معیاری نداره
تفاوت در یه چیز دیگست
ما انسانها گناه میکنیم ولی خودمون قبول داریم که داریم گناه میکنیم.یعنی میپذیریم که خدا دستوری به ما داده و ما داریم ازون سرپیچی میکنیم.گناه کردنمون به خاطر ایمان ضعیفمونه.
ولی سر پیچیه شیطان با گناه ما فرق داشت.(تمام مطالبی که میگم از ایات قرانه.پس هر کی شک داره بگه تا ایات رو بزارم)خدا گفت بر ادم سجده کن.شیطان گفت من هرگز بر بشری که از گل ولای کهنه خلق کرده ای سجده نمیکنم.
ببینید ما گناه میکنیم ولی قبول داریم گناه میکنیم.شیطان سر پیچی کرد ولی برای سرپیچیش دلیل اورد گفت من از اتش هستم و بر خاک سجده نمیکنم.خدا برای سجده کردنش دلیل داشت.خدا کاری رو بدون علت انجام نمیده.درسته؟پس وقتی گفت سجده کنید علت حکیمانه ای در پشت قضیه بوده.
شیطان جزو مقربین درگاه بود.درسته؟یعنی همه جوره خدا رو قبول داشته که عبادتش میکرده.درسته؟حالا یه دفه میاد میگه این کاری که گفتی نمیکنم.چرا؟چون احساس میکنه در اینجا خدا اشتباه کرده.(ینی خدا کمتر از شیطان میفهمه؟)واسه خدا دلیل اورد.ینی من تو این مورد از تو اطاعت نمیکنم چون من بهتر از تو میفهمم.در صورتیکه خدا گفته بود من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید.
خوب حالا میرسیم به اینجا که علت رانده شدن و کافر شدن شیطان چی بود.
خدا دارای صفاتی هست که حکمت یکی ازوناست.یعنی خدایی که ما میپرستیم دارای حکمته.ینی خدای منهای حکمت وجود نداره.قبول؟
شیطان با کاری که انجام داد حکمت خدا رو زیر سوال برد.ینی گفت خدا توخوب خدایی هستی به جز این یه مورد که حکیمانه تصمیم نگرفتی (چون من برتر از ادم هستم نه ادم برتر از من).
خوب پس ینی شیطان خدایی رو میپرستید که دارای حکمت نبود.(یه مورد و هزار مورد هم نداره وقتی رد کردی دیگه تمومه)ایا خدایی با این مشخصات وجود داره؟
ینی خدایی منهای حکمت وجود داره؟نه.پس کسی که خدایی رو میپرسته که حکمت نداره خدای واحد رو نپرستیده.خدایی رو پرستیده که وجود نداره.ینی هر چیزی رو پرستیده غیر از خدای واحد.واین ینی شرک .ینی وهم پرستی (پرستش چیزی که وجود خارجی نداره)
این بود که شیطان رانده شد.خوب حالا قبول دارید که گناه ما با کار شیطان خیلی فرق داره؟
بزار دوستان نظرشونو بدن تا بریم مرحله بعد.وبگم منظورم از بیان این مسائل چی بود
موفق باشید
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه عزیز.تفاوت در نوع گناه نیست.یا بزرگ . ک.چک بودنش.چون این چیزی که شما میگی نسبی هستش و هیچ معیاری نداره
تفاوت در یه چیز دیگست
ما انسانها گناه میکنیم ولی خودمون قبول داریم که داریم گناه میکنیم.یعنی میپذیریم که خدا دستوری به ما داده و ما داریم ازون سرپیچی میکنیم.گناه کردنمون به خاطر ایمان ضعیفمونه.
ولی سر پیچیه شیطان با گناه ما فرق داشت.(تمام مطالبی که میگم از ایات قرانه.پس هر کی شک داره بگه تا ایات رو بزارم)خدا گفت بر ادم سجده کن.شیطان گفت من هرگز بر بشری که از گل ولای کهنه خلق کرده ای سجده نمیکنم.
ببینید ما گناه میکنیم ولی قبول داریم گناه میکنیم.شیطان سر پیچی کرد ولی برای سرپیچیش دلیل اورد گفت من از اتش هستم و بر خاک سجده نمیکنم.خدا برای سجده کردنش دلیل داشت.خدا کاری رو بدون علت انجام نمیده.درسته؟پس وقتی گفت سجده کنید علت حکیمانه ای در پشت قضیه بوده.
شیطان جزو مقربین درگاه بود.درسته؟یعنی همه جوره خدا رو قبول داشته که عبادتش میکرده.درسته؟حالا یه دفه میاد میگه این کاری که گفتی نمیکنم.چرا؟چون احساس میکنه در اینجا خدا اشتباه کرده.(ینی خدا کمتر از شیطان میفهمه؟)واسه خدا دلیل اورد.ینی من تو این مورد از تو اطاعت نمیکنم چون من بهتر از تو میفهمم.در صورتیکه خدا گفته بود من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید.
خوب حالا میرسیم به اینجا که علت رانده شدن و کافر شدن شیطان چی بود.
خدا دارای صفاتی هست که حکمت یکی ازوناست.یعنی خدایی که ما میپرستیم دارای حکمته.ینی خدای منهای حکمت وجود نداره.قبول؟
شیطان با کاری که انجام داد حکمت خدا رو زیر سوال برد.ینی گفت خدا توخوب خدایی هستی به جز این یه مورد که حکیمانه تصمیم نگرفتی (چون من برتر از ادم هستم نه ادم برتر از من).
خوب پس ینی شیطان خدایی رو میپرستید که دارای حکمت نبود.(یه مورد و هزار مورد هم نداره وقتی رد کردی دیگه تمومه)ایا خدایی با این مشخصات وجود داره؟
ینی خدایی منهای حکمت وجود داره؟نه.پس کسی که خدایی رو میپرسته که حکمت نداره خدای واحد رو نپرستیده.خدایی رو پرستیده که وجود نداره.ینی هر چیزی رو پرستیده غیر از خدای واحد.واین ینی شرک .ینی وهم پرستی (پرستش چیزی که وجود خارجی نداره)
این بود که شیطان رانده شد.خوب حالا قبول دارید که گناه ما با کار شیطان خیلی فرق داره؟
بزار دوستان نظرشونو بدن تا بریم مرحله بعد.وبگم منظورم از بیان این مسائل چی بود
موفق باشید


من قسمت حکمت را قبول ندارم.چون ما هم وقتی گناه میکنیم وقتی بنای ناشکری در برابر مریضی ،بی پولی ومشکلات را میذاریم عملا داریم به حکمت خدا پشت میکنیم.شیطان بیشتر از انکه فکر کنه خدا اشتباه کرده گرفتار غرور ی شد که باعث نابودیش شد.همان غروری که باعث شد از خدا فرصت بخواد تا قیامت برای گمراه کردن بندگانش.
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من قسمت حکمت را قبول ندارم.چون ما هم وقتی گناه میکنیم وقتی بنای ناشکری در برابر مریضی ،بی پولی ومشکلات را میذاریم عملا داریم به حکمت خدا پشت میکنیم.شیطان بیشتر از انکه فکر کنه خدا اشتباه کرده گرفتار غرور ی شد که باعث نابودیش شد.همان غروری که باعث شد از خدا فرصت بخواد تا قیامت برای گمراه کردن بندگانش.
ناشکری یه چیزه رد حکمت خدا یه چیز دیگه.ناشکری ینی صبر نکردن در برابر مشکلات.این گناه نیست.خدا گفته صبر کنید بهتذه ولی صبر نکردن در هیچ جای قران گناه محسوب نمیشه.
یه خواهشی دارم اگر حرفی میزنید براش دلیل منطقی ترجیحا از قران بیارید.اگر هممون بخایم نظریات شخصیمونو و دیدگاهامونو بگیم به جایی نمیرسیم.مثه اینکه من بگم هر کی از اتفاقات زندگی ناراحت هم بشه حکمت خدا رو قبول نداره
پیامبر هم در فقدان فرزندش اشک ریخت.بهش گفتن تو که پیامبری چرا گریه میکنی گفت میدونم دستور خداست.مخالفتی هم ندارم ولی چیکار کنم که دلم میسوزه.نه برای اون برای خودم که از دیدنش محرومم.(ینی پیامبر هم رد حکمت کرده؟)
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناشکری یه چیزه رد حکمت خدا یه چیز دیگه.ناشکری ینی صبر نکردن در برابر مشکلات.این گناه نیست.خدا گفته صبر کنید بهتذه ولی صبر نکردن در هیچ جای قران گناه محسوب نمیشه.
یه خواهشی دارم اگر حرفی میزنید براش دلیل منطقی ترجیحا از قران بیارید.اگر هممون بخایم نظریات شخصیمونو و دیدگاهامونو بگیم به جایی نمیرسیم.مثه اینکه من بگم هر کی از اتفاقات زندگی ناراحت هم بشه حکمت خدا رو قبول نداره
پیامبر هم در فقدان فرزندش اشک ریخت.بهش گفتن تو که پیامبری چرا گریه میکنی گفت میدونم دستور خداست.مخالفتی هم ندارم ولی چیکار کنم که دلم میسوزه.نه برای اون برای خودم که از دیدنش محرومم.(ینی پیامبر هم رد حکمت کرده؟)[/QUOTE
گریه پیامبر ربطیب ه این موضوع نداره.در واقع ایشون به خاطر از دست دادن فرزند گریه کرده اند نه ناشکری بین این دو فرق وجود داره.
قران بدون تفکر وتعقل فرد صرفا یه کتابه.باید افراد تفکر داشته باشند تا بتوانند با دلیل چیزی را قبول کنن.
وقتی فردی مریضه وکاملا امرانه از خدا دلیل میخواد برای مریض شدنش و از حکمت خدا در مورد مریضیش بی خبره در واقع حکمت خدا را زیر سوال برده.وقتی عنوان میکنه چرا من وقتی میگه چرا فلانی نه به حکمت خدا پشت کرده.
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناشکری یه چیزه رد حکمت خدا یه چیز دیگه.ناشکری ینی صبر نکردن در برابر مشکلات.این گناه نیست.خدا گفته صبر کنید بهتذه ولی صبر نکردن در هیچ جای قران گناه محسوب نمیشه. یه خواهشی دارم اگر حرفی میزنید براش دلیل منطقی ترجیحا از قران بیارید.اگر هممون بخایم نظریات شخصیمونو و دیدگاهامونو بگیم به جایی نمیرسیم.مثه اینکه من بگم هر کی از اتفاقات زندگی ناراحت هم بشه حکمت خدا رو قبول نداره پیامبر هم در فقدان فرزندش اشک ریخت.بهش گفتن تو که پیامبری چرا گریه میکنی گفت میدونم دستور خداست.مخالفتی هم ندارم ولی چیکار کنم که دلم میسوزه.نه برای اون برای خودم که از دیدنش محرومم.(ینی پیامبر هم رد حکمت کرده؟)[/QUOTE گریه پیامبر ربطیب ه این موضوع نداره.در واقع ایشون به خاطر از دست دادن فرزند گریه کرده اند نه ناشکری بین این دو فرق وجود داره. قران بدون تفکر وتعقل فرد صرفا یه کتابه.باید افراد تفکر داشته باشند تا بتوانند با دلیل چیزی را قبول کنن. وقتی فردی مریضه وکاملا امرانه از خدا دلیل میخواد برای مریض شدنش و از حکمت خدا در مورد مریضیش بی خبره در واقع حکمت خدا را زیر سوال برده.وقتی عنوان میکنه چرا من وقتی میگه چرا فلانی نه به حکمت خدا پشت کرده.
این نظر شماست عزیزم پس با استدلال شما هر کسی که دعا میکنه حکمت خدا رو قبول نداره دیگه.چون خدا چیزیو بهت داده یا نداده شما دعا میکنی که اون اتفاق بیفته یا نیفته پس عکس نظر خدا رو ازش میخای پس حکت خدا رو زیر سوال بردی. گفتم دلیل بیار عزیزم.ینی اگه میگی خدا گفته پس ایه بیار.وگرنه بحث بی نتیجست
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه جالب بعضیا اسمشون تو همه تاپیکا هست به جز این که باید جواب بدن:que::warn:
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امیدوارم بعد از گذشت یک سال اونی که این همه پست داده بود بیاد جواب بده تا بقیه بحث رو ادامه بدیم.خوب نیست کسی که اینهمه پست داده حالا که وقتش رسیده بزاره بره
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
امیدوارم بعد از گذشت یک سال اونی که این همه پست داده بود بیاد جواب بده تا بقیه بحث رو ادامه بدیم.خوب نیست کسی که اینهمه پست داده حالا که وقتش رسیده بزاره بره

اگه منظورت منم که رک وپوس کنده بگم شما را در حدی نمیبینم که باهاتون بحث کنم.البته عذر میخوام از لحاظ انسانی نگفتم از لحاظ تفکر وتعقل واطلاعات.
امیدوارم که قانع شده باشد.

راستی یه توصیه براتون دارم اصلا شما تنها تفکر بر حق دنیا وماهم بدترینش.هر که به راه خود .شما راهتو برو ما هم راهمون رو میریم.
 
آخرین ویرایش:

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه منظورت منم که رک وپوس کنده بگم شما را در حدی نمیبینم که باهاتون بحث کنم.البته عذر میخوام از لحاظ انسانی نگفتم از لحاظ تفکر وتعقل واطلاعات.
امیدوارم که قانع شده باشد.

راستی یه توصیه براتون دارم اصلا شما تنها تفکر بر حق دنیا وماهم بدترینش.هر که به راه خود .شما راهتو برو ما هم راهمون رو میریم.
تمام کسانی که جواب قانع کننده ای ندارن بدن و فقط حرف بی پایه و اساس میزنن در نهایت این جوابو میدن.شما که عددی نیستی بزرگ ترتم بیاری در برابر حرف حق راهی جز فرار ندارید.تا قبل از این که من بیام خیلی بلبلی میکردی تو تاپیک حالا چرا پست نمیدی.اگه سوادشو نداری بگو ندارم .
ممنون از توصیتون اقای دکتر.
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام کسانی که جواب قانع کننده ای ندارن بدن و فقط حرف بی پایه و اساس میزنن در نهایت این جوابو میدن.شما که عددی نیستی بزرگ ترتم بیاری در برابر حرف حق راهی جز فرار ندارید.تا قبل از این که من بیام خیلی بلبلی میکردی تو تاپیک حالا چرا پست نمیدی.اگه سوادشو نداری بگو ندارم .
ممنون از توصیتون اقای دکتر.


گلم ناراحت نشو.اطلاعات شما از امسال قزوینی بدست اومده پس سندیت نداره.قبل از شما ادم حسابی تر از شما بودن اینجا مثل اقای جواد مسی.ما با هم بحث می کردیم در کمال احترام.
اگر منظورنون امسال قزوینی هستش مبارکتون باشه برای من کسر شانه با امثال ایشون حرف زدن چه برسه به بزگانمون.اخه برای ما با قدمت 1400 سال کسر شانه با کسانی که 200 ساله ایجاد شدن بحث کنیم.
اویز گوشت کن برادر .تنها چیزیه که تو زندگیت تا حالا درست وحسابی بوده.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلم ناراحت نشو.اطلاعات شما از امسال قزوینی بدست اومده پس سندیت نداره.قبل از شما ادم حسابی تر از شما بودن اینجا مثل اقای جواد مسی.ما با هم بحث می کردیم در کمال احترام.
اگر منظورنون امسال قزوینی هستش مبارکتون باشه برای من کسر شانه با امثال ایشون حرف زدن چه برسه به بزگانمون.اخه برای ما با قدمت 1400 سال کسر شانه با کسانی که 200 ساله ایجاد شدن بحث کنیم.
اویز گوشت کن برادر .تنها چیزیه که تو زندگیت تا حالا درست وحسابی بوده.

200 سال ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گلم ناراحت نشو.اطلاعات شما از امسال قزوینی بدست اومده پس سندیت نداره.قبل از شما ادم حسابی تر از شما بودن اینجا مثل اقای جواد مسی.ما با هم بحث می کردیم در کمال احترام.
اگر منظورنون امسال قزوینی هستش مبارکتون باشه برای من کسر شانه با امثال ایشون حرف زدن چه برسه به بزگانمون.اخه برای ما با قدمت 1400 سال کسر شانه با کسانی که 200 ساله ایجاد شدن بحث کنیم.
اویز گوشت کن برادر .تنها چیزیه که تو زندگیت تا حالا درست وحسابی بوده.

چرا با حرفهای بی اساس سعی داری جهلتو پنهان کنی.
من اصلا قزوینی نمیشناسم.من یه سوال ساده پرسیدم که شما از جواب همون عاجز بودی.
خدا رو شکر در چشم انسانهایی مثل شما ادم کوچکی هستم.این برام افتخاره.اگر کسی مثل شما از من تعریف میکردم وای بر من بود.
سوادتو ببر بالا.جواب سوالم این همه چرند و پرند نبود.
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا با حرفهای بی اساس سعی داری جهلتو پنهان کنی.
من اصلا قزوینی نمیشناسم.من یه سوال ساده پرسیدم که شما از جواب همون عاجز بودی.
خدا رو شکر در چشم انسانهایی مثل شما ادم کوچکی هستم.این برام افتخاره.اگر کسی مثل شما از من تعریف میکردم وای بر من بود.
سوادتو ببر بالا.جواب سوالم این همه چرند و پرند نبود.

کسانی که حضرت عایشه که ام امومنین بودن ودر قران به صراحت مومنین به احترام به انها امر شدند را استغفرالله فاحشه می دانند وبرای پیشبرد اهدافشون حضرت علی را با اونهمه شجاعت ترسو نشون میدن دیگه جای برای بحث کرد با هاشون وحود نداره.جواب سوالتو گرفتی ولی چون دوست داری قبول نکنی قبول نمیکنی.
 

Life13

عضو جدید
(آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها؟)؟؟؟

عشق ورزیدن به افراد بزرگ همچون اهل بیت کار خوبی است و زیبا ولی باید بدانیم که اسلام تنها اهل بیت نیست .

و نباید این عشق کور کننده باشد و جای عشق به خدا را بگیرد .

اسلام دینی است واحد.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
1 ـ حافظ ابو عبدالله بخارى در كتاب صحيح خود از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند كه فرمود:
يكون اثنى عشر اميراً، فقال كلمة لم اسمعها فقال ابى انه قال: كلهم من قريش؛1
[پس از من] دوازده امير خواهند بود. سپس پيامبر سخنى فرمود كه آن را نشنيدم. پدرم گفت: رسول خدا فرمود: همه آنان از قريش اند.



2ـ مسلم نيز در صحيح خود از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:

لايزال الاسلام عزيزا الى اثنى عشر خليفة، كلهم من قريش.


3 ـ ترمذى در سنن خود از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
يكون من بعدى اثنا عشر اميراً، كلهم من قريش.


4 ـ حافظ ابى داود سجستانى در سنن خود از جابر بن سمره نقل مى كند كه گفت: از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنيدم مى فرمود:
لايزال هذا الدين قائماً حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم تجتمع عليه الامة. فسمعت كلاماً من النبى(صلی الله علیه واله) لم افهمه، قلت لاَبى ما يقول؟ قال: كلهم من قريش.


5 ـ احمد حنبل نيز در مسند از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
يكون لهذه الامة اثنا عشر خليفة.


6 ـ حاكم نيشابورى در مستدرك از عون بن ابى جحيفه از پدرش از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لايزال امر امتى صالحاً حتى يمضى اثنا عشر خليفة، كلهم من قريش.


7 ـ سيوطى از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لايزال هذا الامر عزيزاً يُنصرون على من ناواهم عليه، اثنا عشر خليفة، كلهم من قريش.


8 ـ خطيب بغدادى از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
يكون بعدى اثنا عشر اميراً، كلهم من قريش.


9 ـ طبرانى از طريق جابر بن سمره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لايزال هذا الدين عزيزاً منيعاً الى اثنا عشر خليفة، كلهم من قريش.


10 ـ ابو نعيم از طريق جابر از رسول خدا نقل مى كند: يكون من بعدى اثنا عشر خليفة، كلهم من قريش.



11 ـ صاحب التاج از طريق جابر از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند: لايزال الاسلام عزيزاً الى اثنى عشر خليفة، كلهم من قريش.



12 ـ بيهقى از طريق جابر از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لايزال هذا الدين قائماً حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم تجتمع عليهم الامة، كلهم من قريش.


13 ـ متقى هندى از طريق انس از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لن يزال هذا الدين قائماً الى اثنى عشر من قريش، فاذا هلكوا ماجت الارض باهلها.


14 ـ نيز در منتخب كنزل العمال از طريق ابن مسعود از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل شده است:
يكون لهذه الامة اثنا عشر قيّماً لايفرهم من خذلهم، كلهم من قريش.


15 ـ حنفى قندوزى از طريق جابر بن سمره از رسول اكرم(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
بعدى اثنا عشر خليفة، كلهم من بنى هاشم.


نيز از جابرنقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود:
انا سيد النبيين، وعلىّ سيد الوصيين، وان اوصيائى بعدى اثنا عشر، اوّلهم علىّ وآخرهم القائم المهدى.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
حدیث ثقلین


اِنی تارِکٌ فیکُمُ الثَقَلَین،کِتابَ اللهِ و عِترَتی (اهلِ بَیتی) وَ اِنَّهما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا علَیَّ الحَوض.
همانا من بین شما دو چیز گرانبها از خود برجای میگذارم،کتاب خدا و اهل بیت خود را و همانا این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض (چشمه کوثر) بر من وارد شوند.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
گلم ناراحت نشو.اطلاعات شما از امسال قزوینی بدست اومده پس سندیت نداره.قبل از شما ادم حسابی تر از شما بودن اینجا مثل اقای جواد مسی.ما با هم بحث می کردیم در کمال احترام.
اگر منظورنون امسال قزوینی هستش مبارکتون باشه برای من کسر شانه با امثال ایشون حرف زدن چه برسه به بزگانمون.اخه برای ما با قدمت 1400 سال کسر شانه با کسانی که 200 ساله ایجاد شدن بحث کنیم.
اویز گوشت کن برادر .تنها چیزیه که تو زندگیت تا حالا درست وحسابی بوده.

بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام به تمام دوستان عزيز
اميدوارم خوب و خوش باشيد
به نظرم خيلي بحثي خوبي راه افتاده (هر چند كه اصلا به عنوان تاپيك و موضوع استارتر اشاره اي نداره و فكر كنم خود استارتر عزيز هم فكر نميكردن به اينجا كشيده بشه)

ولي به نظرم خيلي بي انصافيد، دلايلمم براي اين بي انصافيتون ان شاءاله ميگم

بذاريد اول يه تعريف لغوي از خود شيعه بگم:
واژه شیعه در کتابهاى لغت به معنى پیرو، هوادار، حزب و دسته آمده است. این کلمه به همراه مشتقاتش هشت بار در قرآن در معانى لغویش به کار رفته و خداى متعال حضرت ابراهیم خلیل را از پیروان حضرت نوح معرفى کرده و مى­ فرماید: «و انّ منْ شیعته لابراهیم، إذْ جاءَ ربّه بقلب سلیم»[1].
شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت امیر(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر اطلاق مى گردد. در نیمه نخست قرن اوّل از پیروان و هواداران حضرت على(علیه السلام) با عنوان شیعة علیّ(علیه السلام) یاد مى شد و این لفظ در مقابل شیعة عثمان بود که به طرفداران عثمان اطلاق مى گردید. در أشعار و رجزهاى جنگ جمل و صفین اصطلاح «أنا على دین علىّ(علیه السلام)» و «أنا على دین عثمان» نیز به کار رفته است. کم کم در طول تاریخ لفظ شیعه با پیروان حضرت امیر(علیه السلام) مترادف گردید و واژه عثمانیّه بر هواداران عثمان و امویان اطلاق گردید.[2]

فيروز آبادي كه از اكابر علماء سني هم مي باشد در قاموس الغة مي گويند:" و قد غلب هذا الاسم علي من يتولي عليا و اهلبيته حتي صار اسما لهم خاصا"((امروزه اسم شيعه بر هر كسي كه دوست بدارد علي (ع) و اهل بيت او را غالب شده است تا آنكه اسم مخصوص اين گروه شده است))

از قول ديگه اي هم ميتونم به مطلب زير اشاره كنم:
لقب شیعه بر هر گروهى که به دور رهبرش گرد آمده، از باب اطلاق معناى لغوى این کلمه است; مثل این که گفته مى شود: شیعه آل ابى سفیان، شیعه معاویه و... و لذا هر گاه در غیر از مورد پیروان حضرت على(علیه السلام) به کار مى رود، با اضافه به آن افراد استعمال مى شود، بر خلاف پیروان آن حضرت که کلمه شیعه به طور مطلق و بدون اضافه، بر آنان اطلاق مى شود. یعنى هر گاه به طور مطلق و بدون اضافه شدن «شیعه» به کلمه دیگر به کار رفت، مقصود از آن شیعیان حضرت على(علیه السلام)است. این مطلبى است که مورخین و صاحبان ملل و نحل از علماى اهل سنّت به آن اشاره کرده اند:

شهرستانى مى گوید: «شیعه، کسانى هستند که به طور خصوص از على پیروى کرده و قائل به امامت و خلافت او به عنوان نصّ و وصیّتند.»(3)

ابن خلدون مى گوید: «شیعه در لغت به معناى مصاحبان و پیروان است و در عرف فقها و متکلّمین از خلف و سلف بر پیروان على و فرزندان او اطلاق مى شود.»(4)

میر سید شریف جرجانى مى گوید: «شیعه، کسانى هستند که از على(علیه السلام) پیروى کرده و قائل به امامت او بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هستند و معتقدند که امامت از او و اولادش خارج نمى شود.»(5)

فرید وَجدى مى گوید: «شیعه کسانى هستند که على را در امامت پیروى کرده و معتقدند که امامت از اولاد او خارج نمى گردد. و نیز معتقد به عصمت امامان از گناهان کبیره و صغیره اند و قائل به تولّى و تبرى در قول و فعلند، مگر در حال تقیه; یعنى در صورتى که از ظلم ظالم بترسند.»(6)

از اين نظر بهتون ميگم بي انصافيد؛‌چون اين نظر انحرافي قبل از نظر شما بود كه ميگفت شيعه به سبب عبدالله بي سباء يهودي به وجود آمده و حتي ميگفتن يه حزب سياسي در زمان پيغمبر اكرم(ص) هست و در بدترين حالت ميگفتن كه بعد از خليفه سوم، شيعه به وجود اومده، ولي شما خيلي راحت و بدون هيچ سندي ميگيد كه قدمت شيعه 200 ساله!!!بازم گلي به جمال اون عقايد!!!

اما در مورد حقيقت خود شيعه:
ابتدا يه سري از خود كتب و اخبار و احاديث در مورد شيعه ميگم تا باقي مباحث:

حافظ ابونعيم اصفهاني احمد بن عبدالله كه از اجله علماء و محدثين فخام و محققين كرام شما مي باشد و ابن خلكان در وفيات الاعيان و صلاح الدين خليل بن ايبك الصفدي در وافي بالوفيات و محمد بن عبدالله الخطيب در رجال مشكوة امصابيح در تعريف وي سخنها گفته اند(و اگر راغب بوديد ميتونم تعاريف اين علماء در مورد ايشان را برايتان نقل كنم) در كتاب معتبرش (حلية الاولياء) روايت مي كند به اسناد خودش از ابن عباس (حبر امت)كه چون نازل شد آيه 6 و 7 و 8 از سوره البينة:
((إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُوْلَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ ﴿6﴾إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ﴿7﴾ جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿8﴾ : كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده‏اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند [و] در آن همواره مى‏مانند اينانند كه بدترين آفريدگانند (6) در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏اند آنانند كه بهترين آفريدگانند (7) پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان] آن نهرها روان است جاودانه در آن همى مانند خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد (8)
رسول اكرم (ص) خطاب كرد به علي بن ابي طالب و فرمود: يا علي هو انت و شيعتك. تاتي انت و شيعتك يوم القيمة راضين مرضيين.((يا علي، (مراد خير البرية در آيه شريفه ) توئي و شيعيان تو. روز قيامت تو و شيعيان تو بيائيد در حالتي كه خداوند از شما راضي و شما هم از خداوند راضي و خشنود باشيد.))
خوارزمى در مناقب و حاکم حسکانى در شواهد التنزیل في قواعد التفضيل و محمد بن یوسف گنج ى شافعى در کفایة الطالب و ابن جوزى در تذکرة خواص الأمّة فى معرفة الأئمه و...، روایت نموده اند که حاکم ابو عبد اللّه حافظ خبر داد ما را با اسناد مرفوع بشراحیل انصارى کاتب حضرت امیر المؤمنین على بن ابیطالب(علیه السلام) که گفت شنیدم از آن حضرت فرمود:
خاتم الأنبیاء(صلى الله علیه وآله) هنگام رحلت، پشت مبارکش به سینه من بود و فرمودند: یا على! ألم تسمع قول اللّه تعالى(إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ) هم شیعتک و موعدى و موعدکم الحوض إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراً محجّلین «یا على! آیا نشنیده اى آیه شریفه را (صاحبان اعمال صالحه و خیر البریه) ایشان شیعیان تو هستند، و وعده گاه من و شما کنار حوض کوثر خواهد بود. در آن هنگام که خلایق براى حساب رسى جمع شوند، شما را بخوانند در حالى که روى شما سفید باشد، و شما را آن روز غر محجلین مى خوانند یعنى پیشواى سفید رویان».(7)

جلال الدین سیوطى از ابن عساکر از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل مى کند که گفت: در خدمت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بودیم که على بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة فنزل(إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ)«قسم به کسى که جان من در قبضه قدرت اوست این مرد(اشاره به على(علیه السلام)) و شیعه او روز قیامت رستگارانند، آنگاه آیه مذکوره نازل گردید».

خوارزمى در مناقب از جابر بن عبد اللّه نقل نموده که گفت: خدمت رسول خدا بودیم، على(علیه السلام) به طرف ما آمد، حضرت فرمود: قد اتاکم أخى یعنى رو به شما آمد برادرم (على)، آن گاه رو به کعبه نمود و دست على(علیه السلام) را گرفت و فرمود: والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة «قسم به کسى که جان من در قبضه قدرت اوست این مرد(اشاره به على(علیه السلام)) و شیعه او روز قیامت رستگارانند»، سپس فرمود: این على قبل از همه شما ایمان آورد و با وفاترین شمابه عهد خدا مى باشد، و عادل ترین شما در میان رعیت و تقسیم کننده تر از همه شما بالسویه و مرتبه اش از همه شماها در نزد پروردگار بزرگتر است، در همان وقت آیه مذکور نازل گردید. از آن به بعد هرگاه على(علیه السلام) در میان قومى ظاهر مى شد، اصحاب پیغمبر مى گفتند: جاء خیر البریة یعنى بهترین مردم آمد

ابن حجر در صواعق از حافظ جمال الدین محمد بن یوسف زرندى مدنى نقل نموده که چون آیه (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُلئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْن تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ...)نازل شد، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: یا على أنت و شیعتک خیر البریة تأتى یوم القیمة أنت و شیعتک راضین مرضیین و یأتى عدوک غضباناً مقمحین فقال من عدوى؟ قال من تبرء منک و لعنک «یا على تو و شیعیانت خیر البریه هستید، در روز قیامت تو و شیعیانت مى آیید در حالى که از خدا راضى و خدا هم از شما راضى است و دشمنانت مى آیند در حالى که خشمناک اند و دست هایشان به گردنشان بسته مى باشد. پس امیر المؤمنین(علیه السلام) عرض کرد دشمن من کیست؟ حضرت فرمود کسى که از تو بیزارى مى جوید و تو را لعن مى کند».

ونيز علامه سمهودي در جواهر العقدين نقلا از حافظ جمال الدين زرندي مدني و نورالدين علي بن محمد بن احمد مالكي مكي مشهور به ابن صباغ كه از اكابر علماء و فحول فقهاء شما است در ص 122 فصول المهمه از ابن عباس نقل مي نمايند كه چون آيه مذكوره نازل شد رسول اكرم(ص) به علي (ع) فرمود: "هو انت و شيعتك تاتي يوم القيمة انت و هم راضين مرضيين و ياتي اعدائك غضبانا مقمحين".

خب اين مختصري بود از دلايل محكم و مؤيد به كتاب الله مجيد و اخبار معتبر مندرج در كتب اكابر علماء خودتان، به غير از اخباري كه در كتب شيعه آمده است.

اما موضوع ديگه اينه كه آيا در زمان خود پيغمبر هم شيعه موجود بوده است يا نه؟
براي جواب به اين سوال ، توجه شما رو به سايت آيت الله مكارم شيرازي جلب ميكنم و دلايل آمده در اين سايت رو براي شما نقل ميكنم(البته با نشاني سايت)

روایات بسیارى در مصادر حدیثى اهل سنت از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد شأن و منزلت شیعیان آمده که در اینجا به برخى از آن ها اشاره اى مى کنیم:

1 ـ ابن حجر از امّ سلمه نقل کرده: «کانت لیلتى وکان النبىّ(صلى الله علیه وآله) عندى فاتته فاطمة فتبعها علىّ ـ رض ـ فقال النبىّ(صلى الله علیه وآله): یا علىّ! انت و اصحابک فی الجنة، انت وشیعتک فی الجنة»؛(8) «نوبت من بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزد من باشد، فاطمه(علیها السلام) به سراغ حضرت آمد و به دنبال او على(علیه السلام) آمد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اى على! تو و اصحاب تو در بهشت مى باشید، تو و شیعیان تو در بهشت خواهید بود.

2 ـ حاکم حسکانى در ذیل آیه: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ»(9) « و از آنها که آفریدیم، گروهی به حق هدایت می کنند، و به حق اجرای عدالت می نمایند.» از امام على(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: « هم انا و شیعتى»؛(10)« مقصود از آن ها من و شیعیان من مى باشند».

3 ـ ابن مغازلى به سندش از انس بن مالک نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «یدخلون من امّتی الجنّة سبعون الفاً لاحساب علیهم، ثمّ التفت إلیّ علىّ فقال: هم شیعتک و انت إمامهم»؛(11) «از امّتم هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت مى شوند. آن گاه به على(علیه السلام) توجه کرده و فرمود: اینان شیعیان توهستند و تو امام آنان هستی.

4 ـ گنجى شافعى به سندش از ابوسعید خدرى نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) نظر کرده و فرمود: «هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیمة»؛(12) «این (علىّ) و شیعیان او در روز قیامت رستگارند».

5 ـ خوارزمى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «و انّ شیعتک على منابر من نور، و انّ الحق على لسانک...»؛ «و همانا شیعیان تو بر منبرهایى از نورند، و همانا حقّ بر زبان تو جاری است...».(13)

6 ـ ابن عساکر به سندش از امام على(علیه السلام) نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «أنت و شیعتک فى الجنّة»؛(14) «تو و شیعیان تو در بهشتید».

7 ـ سمهودى به سندش از امام على(علیه السلام) نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «السابقون إلى ظلّ العرش یوم القیمة طوبى لهم، قیل یا رسول الله! و مَن هم؟ قال: شیعتک یا علىّ ومحبّوک»؛(15) «خوشا به حال سبقت گیرندگان به سایه عرش الهى در روز قیامت. عرض شد: اى رسول خدا! آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: شیعیان تو اى على و محبّین تو.

8 ـ خطیب بغدادى به سند خود از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «انت و شیعتک فى الجنّة»؛(16)«تو و شیعیان تو در بهشت هستید.»

9 ـ هیثمى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «انت اوّل داخل الجنّة من امّتى، و انّ شیعتک على منابر من نور...»؛(17) «تو اوّل کسى هستى که از امت من داخل بهشت مى شود. و همانا شیعیان تو بر منبرهایى از نورند...».

10 ـ علامه مناوى از ام سلمه ـ رضى الله عنها ـ نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:« علىٌّ و شیعته هم الفائزون یوم القیامة»؛(18) «على و شیعیان او همان رستگاران روز قیامت هستند.»(19)
به نقل از :
http://persian.makarem.ir/squestions/?qid=15729&gro=6879&sw=

حال بعد از اين موارد، به اين مبحث برميخوريم كه زمان تشيع چه زماني بوده و آيا حرف شما در مورد 200 ساله بودن شيعه سنديت داره يا نه! بنده مطلبي رو نقل ميكنم (البته به غير از 10 مورد بالا و به غير از مطالب گذشته) در مورد بي سند بودن حرف شما، اميدوارم شما با سند 200 ساله بودن رو به اثبات برسونيد.

گروهى از صحابه در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با شنیدن آیات و روایات در امر امامت و ولایت و خلافت امام على(علیه السلام)، بعد از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، به او اعتقاد پیدا کرده، زعامت و امامت او را پذیرفتند و از ارادتمندان آن حضرت قرار گرفتند. این گروه از همان زمان به «شیعه على(علیه السلام)» معروف شدند.
در این خصوص روایات زیادى از اهل سنت آمده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

1 ـ ابوحاتم رازى مى گوید: «انّ اوّل اسم ظهر فى الاسلام على عهد رسول الله(صلى الله علیه وآله) هو الشیعة، و کان هذا لقب اربعة من الصحابة هم: أبوذر و سلمان و المقداد و عمّار»؛(20) «اوّلین لقب و کلمه اى که در عهد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ظهور کرد کلمه «شیعه» بود. این کلمه، لقب چهار نفر از صحابه بوده است که عبارتند از: ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار.»

2 ـ ابن خلدون مى نویسد: «کان جماعة من الصحابة یتشیعون لعلىّ و یرون استحقاقه على غیره»؛(21) «جماعتى از صحابه، شیعه على بودند و او را سزاوارتر از دیگران به خلافت مى دانستند».

3 ـ استاد محمّد کردعلى مى گوید: «عرف جماعة من کبار الصحابة بموالاة علىّ(علیه السلام)فی عصر رسول الله(صلى الله علیه وآله) مثل سلمان الفارسى القائل: بایعنا رسول الله(صلى الله علیه وآله) على النصح للمسلمین والائتمام بعلى بن أبى طالب والموالاة له. ومثل أبى سعید الخدرى الّذی یقول: أمر الناس بخمس فعملوا بأربع و ترکوا واحدةً، ولمّا سئل عن الاربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان و الحج. و قیل: ما الواحدة التى ترکوها؟ قال: ولایة على بن أبى طالب. قیل له: و انّها لمفروضة معهنّ؟ قال: نعم هى مفروضة معهنّ. ومثل أبى ذر الغفارى وعمّار بن یاسر وحذیفة بن الیمان وذى الشهادتین خزیمة بن ثابت وأبى أیوب الانصارى وخالد بن سعید بن العاص وقیس بن سعد بن عبادة»؛(22) «گروهى از بزرگانِ صحابه، معروف به موالیان على(علیه السلام)در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودند؛ از آن جمله سلمان فارسى است که مى گفت: ما با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بیعت کردیم بر خیرخواهى مسلمانان و اقتدا به على بن ابى طالب(علیه السلام) و موالیان او. و ابو سعید خدرى است که گفت: مردم به پنج کار امر شدند؛ چهار تا را انجام دادند و یکى را ترک نمودند. وقتى از آن چهار مورد سؤال شد گفت: نماز، زکات، روزه ماه رمضان و حج. از او سؤال شد آنچه را که ترک نمودند چه بود؟ او در جواب گفت: ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام). از او سؤال شد آیا ولایت با چهار عمل دیگر واجب است؟ پاسخ داد: آرى. و ابوذر غفارى، عمار بن یاسر، حذیفة بن یمان، ذى الشهادتین خزیمة بن ثابت، ابوایوب انصارى، خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد بن عباده.»
او در ادامه کلماتش مى نویسد: «و امّا ما ذهب الیه بعض الکُتّاب من أنّ اصل مذهب التشیع من بدعة عبدالله بن سبأ المعروف بابن السوداء، فهو و هم و قلّة معرفة بحقیقة مذهبهم. ومن علم منزلة هذا الرجل عند الشیعة و برائتهم منه ومن أحواله وأعماله، و کمال علمائهم فی الطعن فیه بلا خلاف بینهم، علم مبلغ هذا القول من الثواب. لاریب فی أنّ ظهور الشیعة کان فى الحجاز ولد المتشیع له»؛(23) « و امّا آنچه که بعضى از نویسندگان به آن رسیده اند، از این که اصل مذهب تشیّع از بدعت هاى عبدالله بن سبأ معروف به ابن السوداء است، این از وهم و کمى شناخت حقیقت مذهب شیعیان است. و هر کس شناختى از جایگاه این مرد نزد شیعه، و تبرّى آنان از او و گفتار و کردار او دارد و بفهمد که علماى شیعه همگى بدون اختلاف او را مذمّت کرده اند علم پیدا مى کند که تا چه اندازه اى این نسبت به شیعه صحیح است! شکّى نیست در این که ظهور شیعه در حجاز کشور شیعیان على بوده است».

4 ـ دکتر صبحى صالح مى نویسد: «کان بین الصحابة حتّى فى عهد النبى(صلى الله علیه وآله) شیعة لربیبه علىّ، منهم: أبوذر الغفارى، و المقداد بن الأسود، و جابر بن عبدالله، و ابى بن الکعب، و أبو الطفیل عامر بن واثلة، و العباس بن عبد المطلب، و جمیع بنیه، و عمّار بن یاسر، و أبو ایوب الانصارى»؛(24) « در میان صحابه حتى در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى على(علیه السلام) پیروان و شیعیانى بوده است؛ از آن جمله مى توان ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، جابر بن عبدالله، ابىّ بن کعب، ابوالطفیل عامر بن واثله، عباس بن عبدالمطلب و تمام فرزندان او، عمار یاسر و ابوایوب انصارى را نام برد.»

5 ـ استاد محمّد عبدالله عنّان مى گوید: «من الخطأ ان یقال: انّ الشیعة ظهرت و لاوّل مرّة عند انشقاق الخوارج، بل کان بدء الشیعة و ظهورهم فى عصر الرسول(صلى الله علیه وآله) حین أمره الله بانذار عشیرته فى الآیة 214 من الشعراء (و انذر عشیرتک الاقربین)، و لبّى النبى فجمع عشیرته فى بیته و قال لهم مشیراً الى علىّ: هذا أخى و وصیّى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»؛(25) «این اشتباه است که گفته مى شود شیعه براى اوّلین بار هنگام جدایى خوارج ظهور پیدا کرده است، بلکه ظهور شیعه در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بوده است، هنگامى که خداوند رسولش را فرمان داد تا عشیره خود را مطابق آیه 214 سوره شعرا انذار کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) دعوت خدا را پذیرفته و عشیره خود را در خانه اش جمع کرد و در حالى که اشاره به على(علیه السلام)مى نمود، خطاب به آنان فرمود: این، یعنى على، برادر و وصى و جانشین من در میان شماست، پس به سخنان او گوش فراداده و او را اطاعت کنید».(26)
نشاني مطلب:
http://persian.makarem.ir/squestions/?qid=15733&gro=6879&sw=

اما مطلب ديگه در مورد شيعيان زمان پيغمبر اكرم(ص) هست كه به نظرم جالب اومد و اينجا قرار ميدم:

ابراز علاقه و احترام ، بیان فضایل و سفارش هاى مؤکد پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) درباره علی بن ابی طالب - که قسمت مهم آن در کتاب هاى حدیث و تفسیر وارد شده است- سبب شد که گروهى در عصر رسالت، ولایت على را به دل بگیرند و به عنوان شیعه على (علیه السَّلام) مشهور شوند. این گروه هسته اوّلیّه تشیع را در صدر اسلام تشکیل مى دادند.
در اینجا اسامى شیعیان بارز على (علیه السَّلام) را که همگى از اصحاب پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) بودند، در دو بخش نام مى بریم.
از میان بنى هاشم مى توان افراد زیر را نام برد:
1. عبداللّه بن عباس، 2. فضل بن عباس، 3. عبیداللّه بن عباس، 4. قثم بن عباس، 5. عبدالرحمن بن عباس، 6. تمام بن عباس، 7. عقیل بن أبى طالب، 8. ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطلب، 9. نوفل بن حرث، 10. عبداللّه بن جعفر بن ابى طالب، 11. عون بن جعفر، 12. محمد بن جعفر، 13. ربیعة بن حرث بن عبدالمطلب، 14. طفیل بن حرث، 15. مغیرة بن نوفل بن حارث، 16. عبداللّه بن حرث بن نوفل، 17. عبداللّه بن أبى سفیان بن حرث، 18. عباس بن ربیعة بن حرث، 19. عباس بن عتبة بن ابى لهب، 20. عبدالمطلب بن ربیعة بن حارث، 21. جعفر بن ابى سفیان بن حرث و.... [27]

از غیر بنى هاشم به عنوان نمونه:
22. سلمان فارسی، 23. مقداد بن اسود کندى، 24. ابوذر غفارى، 25. عمار بن یاسر، 26. حذیفة بن یمان، 27. خزیمة بن ثابت، 28. ابوایوب انصارى، میزبان پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) در مدینه، 29. ابوهیثم مالک بن تیهان، 30. ابى بن کعب، 31. سعد بن عباده، 32. قیس بن سعد بن عباده، 33. عدى بن حاتم، 34. عبادة بن صامت، 35. بلال بن رباح حبشى، 36. ابورافع غلام آزاد شده رسول خدا (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، 37. هاشم بن عتبه، 38. عثمان بن حنیف، 39. سهل بن حنیف، 40. حکیم بن جبله عبدى، 41. خالد بن سعید بن عاص، 42. ابن حصیب أسلمى، 43. هند بن أبى هاله تمیمى، 44. جعدة بن هبیره، 45. حجر بن عدى کندى، 46. عمرو بن حمق خزاعى، 47. جابر بن عبداللّه انصارى، 48. محمد بن ابى بکر، 49. ابان بن سعید بن عاص، 50. زید بن صوحان عبدى و.... [28]

براى آگاهى از شرح حال و زندگى نامه کامل این افراد مى توان به کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده است[29]، مراجعه نمود.[30]

با وجوداينهمه ادله روشن و دقيق، به نظرم واقعا جاي بسي تاسف داره كه هنوز كه هنوزه بعد از 1400 سال، هنوز بايد وجود شيعه رو اثبات كنيم و بجاي حل اختلافاتمون و پيگيري مسايل مشترك جهان اسلام، بايد بر روي مسايلي بحث كنيم كه آخرش به جاي اتحاد بيشتر ممكنه با بي غفلتي دوستان (چه سني و چه شيعه) باعث شكاف بيشتر بشه و فراموش كنيم دشمن اصلي ما كيه !
من خودم اعلام ميكنم كه يك مسلمانم و با تمام وجود به اين موضوع افتخار ميكنم كه يك مسلمان شيعه هستم(هر چند كه خيلي خام تر از اونم كه بخوام ادعاي كمال شيعه گري داشته باشم) ولي همه برادران سني رو با نهايت تواضع احترام ميذارم و خوشحال ميشم كه همواره دركنار يكديگر باشيم و بحث در مورد اختلاف بين برخي مسايل رو به حوزه هاي علمي و فكري بسپاريم. اگرم احساس ميكنيد ميتونيم همينجا بحث كنيم، من به شخصه خيلي خوشحال ميشم،‌چون ميتونم از دوستان خودم اطلاعات زيادي رو ياد بگيرم ولي اصول اوليه رو فراموش نكنيم كه شرط اول احترام متقابله
به قول بزرگي: هميشه در گفتار و كردارتان دقيق شويد كه بعد از كشف حقيقت اسباب خجلت نشود.(البته اين موضوع رو اول به خودم ميگم و بعد به دوستان عزيزم)
اگر اختلافي با موضوعات مطرح شده داريد، خوشحال ميشم نظرتونو بدونم و منو هم در بالا بردن اطلاعات ياري كنيد
باتشكر و آروزي كسب بصيرت براي همگيمون
ياحق




منابع:
1- سوره صافات، آیه 83 - 84.
2 - درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، ص 19
3 ـ الملل والنحل، ج 1، ص 107.
4 ـ مقدمه ابن خلدون، ص 138.
5ـ کتاب التعریفات، حرف شین، ص 57.
6 ـ دائرة المعارف، ج 5، ص 424.
7-مناقب خوارزمى; شواهدالتنزیل، حاکم حسکانى; کفایة الطالب، گنجى شافعى; تذکرة، این جوزى.
8- جامع البیان، ج 30، ص 264.
9- سوره اعراف، آیه 181.
10-شواهد التنزیل، ج 1، ص 204.
11- مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ص 293.
12- کفایة الطالب، ص 175.
13-المناقب، باب 61.
14- ترجمة امام على(علیه السلام) از تاریخ دمشق، ج 2، ص 345، رقم 845.
15- جواهر العقدین، عقد دوم، ذکر هشتم.
16-تاریخ بغداد، ج 12، ص 289.
17-مجمع الزوائد، ج 9، ص 131.
18-کنوز الحقائق، ص 98.
19- على اصغر رضوانى، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص 42.
20- ابى حاتم رازى، حاضر العالم اسلامى، ج 1، ص 188.
21- تاریخ ابن خلدون، ج3، ص364.
22- خطط الشام، ج 5، ص 251.
23- خطط الشام، ج 5، ص 251.
24-النظم الاسلامیة، ص 96.
25- روح التشیع، ص 20.
26- على اصغر رضوانى، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص 74.
27- الفصول المهمة فى تألیف الأمة، ص 79- 190؛ اصل الشیعة واصولها، ص 53- 54.
28- الفصول المهمة فى تألیف الأمة، ص 79- 190؛ اصل الشیعة واصولها، ص 53- 54.
29-سیدعلى خان مدنى، «الدرجات الرفیعة فى طبقات الشیعة الإمامیة»؛ شرف الدین عاملى (1290- 1377 ق) الفصول المهمة فى تألیف الأمة؛شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (1294- 1373 ق)، «اصل الشیعة واصولها»؛ دکتر شیخ احمد وائلى، «هویة التشیّع»؛ شیخ جعفر سبحانی، «شخصیتهای اسلامی شیعه».
30- برگرفته از: راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:41-45.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا