تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو............پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تویارب این شمع دل افروز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست...
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو............پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تویارب این شمع دل افروز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست...
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو............پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم ..................جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملها
وارث تمام اضطراب های من سلام
لیلی قشنگ خواب های من سلام...
اشک غماز من غاز سرخ برآمد چه عجبمرا در منزل جانان چه امن عيش چون هردم ..................جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملها
تكيه بر تقوى و دانش در طريقت كافريست...................راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدشاشک غماز من غاز سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست...
دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را....................دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكاراشور فرهاد کجا کم شود از پاسخ تلخ
رو ترش کردن شیرین به شکر میماند...
بی وفا نگار من، می کند به کار من.........................خنده های زیر لب، عشوه های پنهانیاز خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب..........
بی وفا نگار من، می کند به کار من.........................خنده های زیر لب، عشوه های پنهانی
بی وفا نگار من، می کند به کار من.........................خنده های زیر لب، عشوه های پنهانی
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد.............زدم اين فال و گذشت اختر و كار اخر شدیار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار.....
آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرمیار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار.....
.......منم بیام؟
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد.............زدم اين فال و گذشت اختر و كار اخر شد
خودم بگم دوباره...............................
من که چون خارسرراه توام
هرکجامیروی همراه توام
کن قبولم به خدا بیمارم
منتظردرپی یک دیدارم
چه کنم تاکه ببینم رویت
بزنم چنگ بران گیسویت...........................
....................................................
تو این دل بشکسته من
تو این گریه های شبانه ام
تو این کنایه های جور واجور
که نشان گرفته جونم را
هروقت یادم کردی نگاهم کن
نه هروقت نگاهم کردی یادم کنی
تنهایی از یادم می ره
وقتی می بینم چشمات را
وقتی کنارم هستی تو
تمام امید م هستی تو
من دیوونه روباش که نفهمیدم توبی رحمی
تمام مشکلم اینه که حرفامونمی فهمی
من دیوونه روباش که نفهمیدم توبی رحمی
تمام مشکلم اینه که حرفامونمی فهمی
یه حرفهایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست
ازون حرفهای تلخی که مثل شعر فروغ زیباست
من و بی قراری های شبانهچه جالب دوتامون در آن واحد یه شعر نوشتیم!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |