مشاعرۀ سنّتی

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو آنگه ز او خبر یابی که از خود بیخبر گردی
تو آنگه روی او بینی که از خود رو بگردانی
بدو آندم شوی زنده که جان در راه او بازی
از او داد آن زمان یابی که از خود داد بستانی

یه حرف هایی همیشه هست
که از عمق نگاه پیداست
از اون حرف های تلخی که
مثل شعر فروغ زیباست
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توکه معنای عشقی

به من معنابده ای یار

راه ما با هم یکی نیست ما زمین و آسمونیم
برو از دلم جدا شو نمیشه باهم بمونیم
برو با خاطره ی خوش از من خسته جدا شو
اینه تقدیر من و تو گریه بسه بی صدا شو
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وای دارم آتیش می گیرم
دیگه ازغصه وغم
دلم می خوادبمیرم

منم بایک اتاق و شب که بی تو سخت و تاریکه مهم اینه که رویامون به هم از دور نزدیکه
واست احساس می بافم تو رویاهامو می پوشی
خداهم سخت خوشحاله از اینکه ما هم آغوشیم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می خونم به خدامی خونم
ازچشای معصوم حرفای تورو
و مــــــــــــن

به بوســــــــــه هائی می اندیشم

که در لب های تــــــــــــــــو آواره اند

و لب هائی که ســــــــــــــال هاست

بی ســـــــــــــــــــــــکنه

خالـــــــــــــــــــــــــی مانده است در من
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
و مــــــــــــن

به بوســــــــــه هائی می اندیشم

که در لب های تــــــــــــــــو آواره اند

و لب هائی که ســــــــــــــال هاست

بی ســـــــــــــــــــــــکنه

خالـــــــــــــــــــــــــی مانده است در من


نه من تورو واسه خودم نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی ، تورو واسه نفس میخوام
 
  • Like
واکنش ها: Mute

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تیک ساعت دوباره عشق و به یادم می یاره
نگاه عاشق تو رو به یاد چشمام می اره
حرف های بچه گانه ای که می زدیم به همدیگه
اشک های بی غروری که همش می ریخت با یک گله
چه روزای شیرینی بود اون لحظه های عاشقی
اون رویای قشنگی که ساختیم با هم از زندگی
ثانیه های بی کسی اصلا تمومی نداره
انگار باید تنها باشم تا اخر عمر با غصه
دلم می خواد بیا پیشت چرا خدا تورو گرفت
ای کاش می شد به جای تو منو از دنیا می گر فت
 

esmm

عضو جدید
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم
باستانی
کرده اند

دارم اميد عاطفتي از جانب دوست

کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست


تو را با دیگری دیدم که بی من شادمان بودی
گمانم بود بی احساسی و تو بیش از آن بودی
رها کردی مرا رفتی شکستن بود تقدیرم
تمام فکر من هستی به فکر دیگران بودی
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شور فرهاد کجا کم شود از پاسخ تلخ
رو ترش کردن شیرین به شکر میماند...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا