مشاعرۀ سنّتی

[b65241]

دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

دل پیش تو و دیده به جای دگرستم

تا خصم نداند که تو را می‌نگرستم

 

[*سهیلا*]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد......زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
شک دارم به درست بودنش

 

[MOΣIN]

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد......زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
شک دارم به درست بودنش

درسته...............ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون.............نيكى به جاى ياران فرصت شمار يارا

 

[*سهیلا*]

درسته...............ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون.............نيكى به جاى ياران فرصت شمار يارا

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت.......روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

 

[MOΣIN]

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت.......روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

الا يا ايها الساقى ادر كاسا و ناولها...............كه عشق آسان نموداول ولى افتاد مشكلها

 

[*سهیلا*]

الا يا ايها الساقى ادر كاسا و ناولها...............كه عشق آسان نموداول ولى افتاد مشكلها

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند......در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

 

[MOΣIN]

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند......در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

اى پادشه خوبان داد از غم تنهایى..........دل بى تو به جان آمد وقتست كه باز آیى.........لطفا تشکر نزنید تشکرا م تموم شد

 

[*سهیلا*]

اى پادشه خوبان داد از غم تنهایى..........دل بى تو به جان آمد وقتست كه باز آیى.........لطفا تشکر نزنید تشکرا م تموم شد

خوب تشکر من که تموم نشده!
مگه داریم معامله می کنیم دوست من
یارب دل من عاشق شیدای که باشد.......این سوخته جان را سر سودای که باشد

 

[MOΣIN]

خوب تشکر من که تموم نشده!
مگه داریم معامله می کنیم دوست من
یارب دل من عاشق شیدای که باشد.......این سوخته جان را سر سودای که باشد

دائم گل اين بستان شاداب نمى ماند........درياب ضعيفان را در وقت توانایى...............آخه حس شرمندگی بهم دست میده

 

[*سهیلا*]

دائم گل اين بستان شاداب نمى ماند........درياب ضعيفان را در وقت توانایى...............آخه حس شرمندگی بهم دست میده

خدا نکنه....بی خیال!
یاد باد آنکه زما وفت سفر یاد نکرد.......به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

 

[MOΣIN]

خدا نکنه....بی خیال!
یاد باد آنکه زما وفت سفر یاد نکرد.......به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

در دايره ی قسمت ما نقطه ی تسليميم..........لطف آن چه تو انديشى حكم آن چه تو فرمایى

 

[*سهیلا*]

در دايره ی قسمت ما نقطه ی تسليميم..........لطف آن چه تو انديشى حكم آن چه تو فرمایى

یا رب آن یوسف گمگشته به من باز رسان......تا طربخانه کنی بیت حزن باز رسان

 

[MOΣIN]

یا رب آن یوسف گمگشته به من باز رسان......تا طربخانه کنی بیت حزن باز رسان

نيست در شهر نگارى كه دل ما ببرد............بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد

 

[*سهیلا*]

نيست در شهر نگارى كه دل ما ببرد............بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت......شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

 

[MOΣIN]

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت......شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

تنت بناز طبيبان نيازمند مباد...............وجود نازكت آزرده ی گزند مباد

 

[*سهیلا*]

تنت بناز طبيبان نيازمند مباد...............وجود نازكت آزرده ی گزند مباد

در انتطار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست.......اگر فبول تو افتد فدای چشم سیاهت

 

[MOΣIN]

در انتطار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست.......اگر فبول تو افتد فدای چشم سیاهت

تشنه ی باديه را هم به زلالى درياب.............به اميدى كه درين ره به خدا مى دارى

 

[*سهیلا*]

تشنه ی باديه را هم به زلالى درياب.............به اميدى كه درين ره به خدا مى دارى

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب......تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

 

[MOΣIN]

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب......تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

تو به تقصير خود افتادى ازين در محروم.......از كه مى نالى و فرياد چرا مى دارى

 

[*سهیلا*]

تو به تقصير خود افتادى ازين در محروم.......از كه مى نالى و فرياد چرا مى دارى

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد.....دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[MOΣIN]

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد.....دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را........دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا........بدرود

 

[*سهیلا*]

دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را........دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا........بدرود

ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی.........باری چو می روی به خدا می سپارمت

 

[m_mahdi_tbt]

ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی.........باری چو می روی به خدا می سپارمت

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز...............تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود

 

[*سهیلا*]

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز...............تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود

دل به دام عشق خوش کردم گل از خارم دمید........خو گرفتم با غم دل غمگساری شد مرا

 

[Maenad]

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

 

[m_mahdi_tbt]

دل به دام عشق خوش کردم گل از خارم دمید........خو گرفتم با غم دل غمگساری شد مرا

از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش ............که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد

 

[m_mahdi_tbt]

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند..............ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

 

[*سهیلا*]

از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش ............که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد

در عشق و مستی داده ام بود و نبود خویشتن......ای سافی مستان بگو دیوانه ام یا عاقلم

 

[m_mahdi_tbt]

در عشق و مستی داده ام بود و نبود خویشتن......ای سافی مستان بگو دیوانه ام یا عاقلم

مکن از خواب بیدارم خدا را و..............که دارم خلوتی خوش با خیالش

 

[*سهیلا*]

مکن از خواب بیدارم خدا را و..............که دارم خلوتی خوش با خیالش

شب یار من تب است و غم سینه سوز هم........تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم

شب خوش