همه عمر بر ندارم من ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیهر جا بيد مجنونه اونجا خيابوناش قشتگه
امشبم يكي از اون شباس كه بارونش قشنگه
اگه درست باشه

همه عمر بر ندارم من ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیهر جا بيد مجنونه اونجا خيابوناش قشتگه
امشبم يكي از اون شباس كه بارونش قشنگه
همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورهمه عمر بر ندارم من ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
اگه درست باشه![]()
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو.......تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده امهمه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو.......تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفیدمنم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو...........یادم از کشته خویش آمد و هنگام درودیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر اب می زدم
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو...........یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سز به مهر به عالم سمر شود....
در من ريا نبود صفا بود هر چه بود من روستاييم، نفسم پاك و راستين
باور نمي كنم كه تو باور نمي كني
اين سرگذشت ليلي و مجنون نبود - آه
شرم آيدم ز چهره ي معصوم دخترم
حتي نبود قصه ي يعقوب ديگري
.
يا رب روا مدار كه گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بي خبر شود.
من با امید مهر تو پیوسته زیستمدر میانم با غم عشقش چو شمع
گر چه چون اشک از کناری مانده ام
ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیمدر میانم با غم عشقش چو شمع
گر چه چون اشک از کناری مانده ام
[FONT=tahoma, sans-serif]یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیستمن با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو ؟ این مباد كه بعد از تو نیستم
بعد از تو آفتاب سیاه است
دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست
بعد از تو
در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست
بعد از من آسمان آبی است
آبی مثل همیشه
آبی
ماييم که ازباده بی جام خوشيمما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم
ماييم که ازباده بی جام خوشيم
هرصبح منوريم وهرشام خوشيم
گويند سرانجام نداريد شما
ماييم که بی هيچ سرانجام خوشيم
[FONT=tahoma, sans-serif]مسافر چون بود رهرو کدام است [/FONT]ماييم که ازباده بی جام خوشيم
هرصبح منوريم وهرشام خوشيم
گويند سرانجام نداريد شما
ماييم که بی هيچ سرانجام خوشيم
مسافر چون بود رهرو کدام است
که را گویم که او مرد تمام است
که شد بر سر وحدت واقف آخر
شناسای چه آمد عارف آخر
من و حس لطيف دستهايت ...
دو گلبرگ ظريف دستهايت ...
جسارت كردهام گاهي سرودم ...
دوبيتي با رديف دستهايت
[FONT=tahoma, sans-serif]نشد از یاد برم خاطره ی دوری را[/FONT][FONT=tahoma, sans-serif]روزي كه افريد خداوند صورت افرين
بر افرينش خود زين صورت گفت افرين
صورت نيافريده چنين ؛صورت افرين
بر صورت افرين و بر اين صورت افرين
تو پای به ره نه و دگر هیچ نپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
يكـــي از عقــل ميلافـد يكـــي طامـات ميبافد
بيــا كيــن داوريهــا را بــه پيـش داور انـــدازيم
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟
خُم گو سر خود گیر که خُمخانه خراب است
تو بحر لطافتی و ما همچو کفیم
آنسوی که موج رفت ما آنطرفیم
آن کف که به خون عشق آلودستی
بر ما میزن که بر کفت همچو دفیم
مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانیست و دگرگون نخواهد شد
دی عاقل و هشیار شدم در کاری
برهم زدم دوش مر مرا عیاری
دیدم که دل آن اوست من اغیارش
بیرون رفتم از آن میان من باری
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟
خُم گو سر خود گیر که خُمخانه خراب است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |