زمزمه های عاشقانه

amingraphic

عضو جدید
باز دلم می خواهد سرم را بر روی شانه هایت بگذارم و از اعماق وجودم گریه کنم.
هق هق هایم را به یاد بسپار.اشک هایم سهم شانه های توست.شانه هایت را استوار نگاه دار تا من به آن تکیه کنم.
من از روزگار خسته ام و تکیه گاهی جز شانه های تو ندارم.زمانی که روزگار بالهایم را از من ستاند تو بهانه ای شدی برای ادامه ی حیات.بدان سرچشمه باورم تویی و قلبم جز با نگاه تو نمی تپد...
بغض گلویم را بیرحمانه می فشارد. هر لحظه که می خواهم بگویم دوستت دارم برتپیدن ضربان قلبم افزوده می شود...
باز دلم می خواهد با تو باشم، در کنارت و در آغوشت.
گرمای وجودت را از من دریغ نکن.

بگذار تا زمانی که قلبم می تپید آشیانه ام آغوش گرم تو باش
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب قمار می کنیم

تو و من

یا دلت را

از تو می برم

یا دلم را

به تو می بازم

قرارمان کنار عشق
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوشا فال آن کو دوچارش شوی
خوشا ‌حال آنکو نگارش شوی

خوش آن بیدلیرا که پرسش کنی

خوش آن بی کسیرا که یارش شوی

خوش آشفته‌ایرا که آئی برش

قرار دل بی‌قرارش شوی

شفا یابد آن دردمندی که تو

نیس دل سوگوارش شوی

خوشا روز آن عاشق زار، تو

شبی آئی و در کنارش شوی

چه بیخود شود از لب و چشم تو
تو هوش دل هوشیارش شوی

شوی گاه خورشید روز خوشش

گهی شمع شبهای تارش شوی

کند فیض چون جان بقربان تو را
خوش آنکو تو شمع مزارش شوی

چه می‌آئی ایجان درین خاکدان
خوشا حال تو گر نثارش شوی
 
آخرین ویرایش:

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
سخت است هنگام وداع

آنگاه که در میابی


چشمانی که درحال عبور است


پاره ای از وجود تو را


نیز با خود خواهد برد
 

banooyeariayi

عضو جدید



چشمانم را میبندم...به یاد تو می افتم..به یاد خاطراتمان و بی اختیا رمی گویم دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواست ميدانستي شبها...

تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام...

به چشمانم سنجاق ميكنم...

تا يادم نرود در روي زمين كسي هست...

كه سبزي لحظه هايش .... آرزوي من است !

دلم میخواست می دانستی...

که شادی ات... دنيای من است...

و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!


که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...

اما کاش می توانستم نشانت دهم...

که با هر نفسم...

دانسته و يا ندانسته...

به یادت هستم

به تو فکر میکنم به کسی که

نامش در اندیشه من

عشقش در قلب من

کلامش در دفتر من

دیدارش آرزوی من است

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخت است هنگام وداع

آنگاه که در میابی


چشمانی که درحال عبور است


پاره ای از وجود تو را


نیز با خود خواهد برد
زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم

نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود.

زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.

زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود.

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود.

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود.

زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود.

زيباترين اعترافم عشق تو بود...
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
لالا لالا سپيد بانو

لالا لالا سپيد بانو

سياه گيسو سياه چشمم سپيد بانو
رسيده شب گشودم بسترت از پرنيان قو

لالالالا شناور شو ميون بستر خوابت
به عشق تو شكستم من طلسم اين شب جادو

سپيدبانو بخواب اروم نميذارم چشات ترشه
ازين پس غصه هات بايد ميون نطفه پرپر شه

لالالالا ميخونم زير گوشت قصه اميد
كه تا اين قصه زيبا واسه تو عمق باورشه

سپيدبانو اگه شب مثل ديواره ميده قلب تورو ازار
هزاران پنجره رويا ميسازم روي اين ديوار

لالالالا جداشو از سياهي شب تكرار
به دنياي سپيدعشق به روياها قدم بگذار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سرد و سخت است این زمینبی هدف در این چهار راه خاکی گام بر می دارمبه کدام سو می روم ؟
نمی دانم...
در انتهای جاده سوم هجوم نور قلبم را می فشاردو گرمای آن نگرانم می کند
این گرمی سردش مرا تا مرز جنون می کشاند
چه سرد و سخت است این زمین حتی گرمایش نیز سوزش سرما را به همراه دارد
شک دارم آیا گرمایش حقیقت دارد؟؟!
 

میهن مشرقی

عضو جدید
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]پرسیدی: "عاشقمی؟[/FONT][FONT=&quot]"
گفتم: "دوستت دارم"
بغض کردی و آرام گفتی: اما من "عاشقت هستم..."
روزهای با هم بودنمان با "دوست داشتن" من،
و "عشق" تو گذشت!
... ... همیشه پا پیش گذاشتم،
گذشت کردم،
نگرانت شدم،
تا پای جان آمدم برایت...
اما تو، با تمام عشقت!
روزی که باید محبت میکردی، نکردی
جایی که باید گذشت میکردی، نکردی
وقتی که باید پا پیش میگذاشتی، نگذاشتی!
دیدی که به کلام نبود و در عمل،
دوست داشتن من، به 100تا عشق تو می ارزید..[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو برو که خسته از شکستنم


من عاصی از هر عشق و هر دلبستنم


کبوترم که پر زدم ز بام تو


بیزارم از نامت به لب آوردنم آه
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزهـــا

بغـــــض دارمــ ...

گریــــه دارم

آهــــــــــــــــــــ دارم !!!

تــــــــــــا دلت بخواهد ...


بازیگـــر خوبـــی شده ام

می خنـــدم

حتی خودم هم بـــاورم میشود

که من خوبم ...

خوبـــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــه خـــــــــوب .
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را

به رُخـم مـے کـشـنـد

چـه مـے دانـنـد . .

...
فـرهـادتـــ شـده اَم ، بـا تـمـام زنـانـگـے اَم

و چـه شـب هـا کـه

خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـے بـیـنـَم . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جز قاب ِ سبز ِ خاطره های تو ، ناز نیست

.

یک سینه غم لبالب و درمان نمی شود
چیزی به غیر ِ روی مه ات، چاره ساز نیست
.

نام ِ بهار ، ورد ِ زبان ها ولی چه سود
بانگ ِ چکاوکان به چمن ، نغمه ساز نیست
.

عطر ِ تن ات به باغ ِ خیالم نشسته است
بوی بهار و عطر ِ تن ات ، همتراز نیست
.

ماندم به سان ِ زورق ِ تنها ، در این سفر
زورق ، ز ِ موج ِآب ، دمی بی نیاز نیست .
.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا همه عمر بعد ازين ، من شب و روز از آن خورم

اي كه ابيت گفته اي هر شب عند ربكم
شرح بده از آن ابا بيشتر اي پيمبرم
گر تو زمن نهان كني ، شعشعه جمال تو
نوبت ملك مي زند اي قمر مصورم
لذت نامهاي تو ، ذوق پيامهاي تو
مي نرود سوي لبم ، سخت شدهست در برم
لابه كنم كه هي ، بيا در ده بانگ الصلا
او كتف اينچنين كند ، كه : به درو نه خوشترم
گشت فضاي هر سري ميل دل و ميسرش
شكر كه عشق شد همه ميل دل و ميسرم
گفتم عشق را شبي : راست بگو ، تو كيستي ؟
گفت : حيات باقيم ، عمر خوش مكررم
گفتمش : اي برون زجا ، خانه تو كجاست ؟ گفت :
همره آتش دلم ، پهلوي ديده ترم
رنگرزم ، زمن بود ، هر رخ زعفرانيي
چست الغم و ولي عاشق اسب لاغرم
غازه لاله ها منم ، قيمت كاله ها منم
لذت ناله ها منم ، كاشف ها مسترم
او به كمينه شيوه اي صد چو مرا زره برد
خواجه مرا تو ره نما ، من به چه از رهش برم ؟
چرخ نداش مي كند ، كز پي توست گردشم
ماه نداش مي كند ، كز رخ تو منورم
عقل زجاي مي جهد ، روح خراج مي دهد
سر به سجودمي رود ، كز پي تو مدورم
من كه فضول اين دهم وزفن خويش فربهم
زآتش آفتاب او آب شدهست اكثرم
بس كن اي فسانه گو ، سير شدم ز گفت و گو
تا به سخم در ايد آنك ، مست شده ست ازو سرم
مولانا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برخیز و گاهی، عشق را دعوت کن ای دوست
بنشین و با من – با خودت – خلوت کن ای دوست
بی پرده باش ئ لحظه ای عریانی ات را
با حیرت آیینه ام، قسمت کن ای دوست
مانند راز یک معما سختی – اما
این راز را بگشا، مرا راحت کن ای دوست
لیلای شبهای خیابان گردی ام باش
یادی هم از اندوه مجنونت کن ای دوست
تا عزلت دلتنگی ام، پایان پذیرد
از وسعت بی رنگی ات، صحبت کن ای دوست
یک شهر با من دشمن اند، اما فقط تو
با من به پاس دوستی، بیعت کن ای دوست
یا نه ! تو هم مانند آنهای دگر باش
در انهدام روح من، شرکت کن ای دوست !

سهیل محمودی
 

K.K.J

عضو جدید
[h=6]مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد . . .

ســــر و تـــه ! ! !!

شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم كه دوستت دارم ، گفتی كه باور نداری
گفتم اين كلمه را از حفظ نمی گويم از ته دلم می گويم ، گفتی دلم را نيز باور نداری
سكوت تلخی كردم و از ته دلم آه كشيدم. مدتی سكوت با چشمانی خيس
گونه ام خيس شد و قلبم شكسته
گفتی كه تو قلبم را شكستی ، گفتم كه قلبت شكسته نشد ، احساست در هم شكست
گفتی سكوت كن ميخواهم گريه كنم ، من نيز سكوت كردم و با گريه تو نا آرام شدم و اشك ريختم

گفتی بی خيالی از اشكهايم ،چيزی نگفتم ، و باز سكوت و يك آه تلخ
گفتی كاش كه عاشق نمی شدم ، گفتم عاشقی همه اين دردها را دارد
گفتی خسته شدی از همه كس ، گفتم من با تو می مانم
گفتی خيلی تنهايی ، گفتم كسی كه عاشق است تنهايی را نمی شناسد
و باز گفتی تنهايی ، گفتم كسی كه عاشق است قلب يارش بايد همان تنهايی او باشد
گفتی كه اين حرفايت تكراری است ، گفتم به جز تكرارش راهی نيست



گفتی كه آغوشت را ميخواهم ، گفتم كه منتظر بمان عزيزم
گفتی كه شانه هايت را ميخواهم ، دلم به درد آمد از دوری ات و به غم نشستم
گفتی كه تو از حرفهايم پريشانی ، گفتم حرفی نيست و حرفهايت شكنجه ای بيش نيست
گفتی كه لبخندی بزن ، گفتم كه حس لبخند نيست
گفتم با اينكه اين كلمه تكراری است و با اينكه باور نداری باز ميگويم كه دوستت دارم
چيزی نگفتی و سكوت كردی


گفتم كه دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشك از چشمانم سرازير شد
و باز چيزی نگفتی و به جای سكوت اينبار تو نيز مانند من اشك ريختی
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق
همین خنده‌های ساده‌ی توست
وقتی
با تمام غصه‌هایت
می‌خندی
تا از تمام غصه‌هایم
رها شوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابريشم
وقتيست كه هر شب به تو می انديشم

به تو آری،به تو يعنی،به همان منظر دور
به همان سبز صميمی،به همان باغ بلور

به همان سايه،همان وَهم،وهمان تصويری
كه سراغش ز غزلهای خودم ميگيری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
يعنی آن شيوه فهماندن منظور به هم

به تبسٌم،به تكلٌم،به دلارايی تو...
به خموشی،به تماشا،به شكيبايی تو....

به نفسهای تو در سايه سنگين سكوت
به سخن های تو با لهجه شيرين سكوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام كسی ورد زبانم شده است

در من انگار كسی در پی انكار من است
يكنفر مثل خودم عاشق ديدار من است

يكنفرساده چنان ساده،كه ازسادگی اش
ميشود يك شبه پی برد به دلدادگی اش

آه،ای خواب گرانسنگ سبكبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار كسی در پی انكار من است
يكنفر مثل خودم تشنه ديدار من است

يكنفر سبز،چنان سبز كه از سرسبزيش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خويش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول نام كسی ورد زبانم شده است

ای بی رنگتر از آينه يك لحظه بايست!
راستی اين شبح هر شبه تصوير تو نيست؟

اگر اين حادثه هر شبه تصوير تونيست!
پس چرا رنگ تو و آينه اينقدر يكيست؟!

حتم دارم كه تويی آن شبح آينه پوش
عاشقی جرم قشنگيست به انكار مكوش

آری آن سايه كه شب آفت جانم شده است
آن الفبا كه همه ورد زبانم شده است

اينك از پشت دل آينه پيدا شده است
و تماشاگه اين خيل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تويی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تويی
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از موسي پيامبرتري،
به جاي اشاره ... نگاه کردي ...

به جاي دريا ... دلِ من شکافته شد
 

mar.1980

عضو جدید
من اينجا بس دلم تنگ است و هر سازي که ميبينم بدآهنگ است !
بيا ره توشه برداريم و پا در راه بي برگشت بگذاريم ،
ببينيم آيا آسمان هر جا همين رنگ است ؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن شب

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را

تماشا می کرد

آن شب که شب پره ها

عاشــقـــانه تر

نــــور را می جســـتند

و اتاقم

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود

دانستم

تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!


عزیزترینم ؛

" بند بند وجودم

بـه بند بند وجود تــو بستــه است

با این همه بنــد

چه قــــدر از هم دوریــــــم"

 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته‌اند دلم را به کار دلتنگی
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتم گفتم از " خیرش " می گذرم
.
.
شنیدم که زیر لب گفت :
.
.
از " شرش " خلاص شدم
.
.
.
بی انصاف ...!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
جدايي مان ؛

هيـچ يک از تشريفات آشنايمان را نداشت

فقط تو رفتي

و من سعي کردم

سنگ دل بــاشم
...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه! من هرگزنمی نالم.

قرنها نالیدن بس است.

میخواهم فریاد كنم.

اگر نتوانستم، سكوت میكنم.

خاموش مردن بهتر از نالیدن است!
 

Similar threads

بالا