مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا كي مي صبوح و شكر خواب بامداد...هشيار گرد هان كه گذشت عمر اختيار

رها چو قوی سپیدی در ابهای زلال
رسوم کهنه شرم و حجاب را در بر داشت
برید از تن گل جامه ای و در بر کرد
برای دلبری از مافسون مکرر داشت
خیال با تو نشستن خیال خامی بود
خیال خام حبابی که باد در سر داشت
شروع کن که به پایان رسیده ام اما
شروع عشق تو را دل هنوز باور داشت
 

mmemarzade

عضو جدید
رها چو قوی سپیدی در ابهای زلال
رسوم کهنه شرم و حجاب را در بر داشت
برید از تن گل جامه ای و در بر کرد
برای دلبری از مافسون مکرر داشت
خیال با تو نشستن خیال خامی بود
خیال خام حبابی که باد در سر داشت
شروع کن که به پایان رسیده ام اما
شروع عشق تو را دل هنوز باور داشت

تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پای خاک.................................باور مکن که دست ز دامن بدارمت
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز.............دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است

رها چو قوی سپیدی در ابهای زلال
رسوم کهنه شرم و حجاب را در بر داشت
برید از تن گل جامه ای و در بر کرد
برای دلبری از مافسون مکرر داشت
خیال با تو نشستن خیال خامی بود
خیال خام حبابی که باد در سر داشت
شروع کن که به پایان رسیده ام اما
شروع عشق تو را دل هنوز باور داشت
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار...............که در برابر چشمی و غایب از نظری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز.............دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

در شب شعر نگاهت غزل ....

اما فرداست

او همان جذبه آینه و آب است که هست

نه به زیبایی چشمان تو ...

اما زیباست
 

mmemarzade

عضو جدید
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار...............که در برابر چشمی و غایب از نظری

یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور..............کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راز درون پرده ز رندان مست پرس....كاين حال نيست زاهد عالي مقام را

آن روز که در تنهائی ام تو را صدا کردم

آن روز که همه ی لحظات عشق را در تو یافتم

آن روز که خویشی نداشتم جز غربت خودم

آن روز که آخرین همسفرم تو بودی و بس

آن روز که گریه ام هیچ بود و خنده ام هیچ
 

mmemarzade

عضو جدید
آن روز که در تنهائی ام تو را صدا کردم

آن روز که همه ی لحظات عشق را در تو یافتم

آن روز که خویشی نداشتم جز غربت خودم

آن روز که آخرین همسفرم تو بودی و بس

آن روز که گریه ام هیچ بود و خنده ام هیچ

چگونه باز کنم بال در هوای وصال؟................که ریخت مرغِ دلم پر در اشیان فراق
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت................آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟

تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید


من رفتم شبتون بخیر
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا