اتفاقی شد که در خدمت شمام !

آبجی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز دانشجو ها استاد مردشونو دوره میکنن و ازش میخوان تا زندگیشو تعریف کنه .استاد یه حسی میگیره و میگه :

همین طور اتفاقی به دنیا اومدم ،به طور کاملا اتفاقی بزرگ شدم ،یه روز داشتم اتفاقی میرفتم مدرسه که یه عینکو اتفاقی وسط کوچه دیدم برداشتم تمیزش کردم اودم بشکونمش که یه خانمی از دور دوان دوان اومدو کلی ازم تشکر کرد که عینکشو پیدا کردم .تو المپیاد ریاضی بر گمو سفید سفید تحویل دادم و پایینش فقط نوشتم برو بابا با این امتحانت که اتفاقی بر گه ی بچه خر خون کلاس وقتی داشت وسایلشو جمع میکرد که بره برگشو تحویل بده از دستش افتاد منم بی رو در وایسی بر داشتمشو المپیاد ریاضی نفر اول شدم .اتفاقی وارد دانشگاه شدمو یه روز رفتم تو کلاس که یکی از پسرا تازه دوماد شده بود دسته گلی هم خریده بود که روز اول بده عروس خانم و به قول قدیمی ها جلو دوستای عروس خانم خودی نشون بده !
که دسته گلو از دستش چنگ زدمو هی با بچه ها اینو رو اونور پرت کردیم تا از پنجره افتاد بیرون دویدم رفتم پایین که ببینم دسته گله کجاست که دیدم بله دست دختر رئیس دانشگاست !.......همینطور اتفاقی هم به دختره قول ازدواج دادمو بالاخره بادا بادا مبارک بادا ......
خب دیگه اتفاقی ازدواج کردمو بعد اتفاقی شدم استادتون .....الانم که در خدمت شمام :w16:
 

LE!L@

عضو جدید
خوش به حالش. کاش اتفاقی از این اتفاقها برای ما هم بیفته.
 
  • Like
واکنش ها: fifa

donya...

عضو جدید
کاش بعضی از این اتفاقای اتفاقی مثل استاد دانشگاه شدنو نفر المپیاد شدنا هم نصیب ما میشد
 

real Crysis

اخراجی موقت
با اینکه اینو قبلا خونده بودم ولی نمیدونم چرا بعد هزار بار خوندنش بازم بهم حال میده؟
 
بالا