دل از جواهر مهرت چوصيقلي دارد---بود ز زنگ حوادث هر اينه مصقول
مژه سياهت ار كرد به خون ما اشارت---ز فريب او بينديش وغلط مكن نگارا
دلم را مشکن و در پا مینداز ...........که دارد در سر زلف تو مسکن
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
شراب وعيش نهان چيست كار بي بنياد...زديم بر صف رندان هرچه بادا باد
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل است
ما ومي وزاهدان وتقوا...تا يار سر كدام دارد
دخترک خنده کنان گفت که چیست
رواق منظر چشم من اشيانه توست.....كرم نما و فرود ا كه خانه خانه توست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
تابو که یابم آگهی از سایه سرو سهی ..............گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی میزنم
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
ديشب گله زلفش با باد همي‌کردم....گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي
دوستت دارم را با من بسیار بگو....دوستم داریرا از من بسیاربپرس....
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ....وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
سعدی بروزگاران مهری نشسته بر دل
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |
