متن حاضر سخنرانی دانشمند ارجمند جناب حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی است که توسط معظم له بازنویسی و مستند گردیده است.
با درود به روح پرفتوح بینانگذار جمهوری اسلامی ایران و ابر مرد تاریخ معاصر، امام خمینی رضوان الله علیه و با سلام به رهبر انقلاب، ولی امر مسلمین حضرت آیةالله خامنهای، توفیقی برای بنده است که در این سمینار، که جای آن خالی بود، شرکت کرده، به نوبه خود دربارهی «نقد و برسی مقاتل موجود» مطالبی را عرض کنم.
پهنه سخن در این باره بسیار گسترده است. برای اینکه ما بتوانیم تمام مقاتل را بررسی و نقد کنیم، مسلما وقت بیشتری لازم است. در اینجا به اختصار میگویم باید دید انحرافات در بیان قیام امام حسین علیهالسلام چگونه روی داده و از کجا آغاز شده است.
به نظر بنده این تحریفات و انحرافات بعضی از راه مقاتل موجود، یعنی آنها که تاکنون چاپ و منتشر شده و در دسترس قرار گرفته است و بعضی به وسیلهی روضهخوانها و مداحان سادهلوح، و بعضی هم توسط دشمنان دانا و دوستان نادان، که آنها را ساختهاند، در کتابها آمده یا بر سر زبانها افتاده است.
در اینجا به بررسی مقاتل موجود عربی و فارسی از مؤلفان شیعه که دربارهی وقایع کربلا نوشتهاند، پرداخته، محتوای هر کدام را بازگو کرده به ارزش آنها از لحاظ صحت و سقم اشاره میکنیم تا اگر در آنها غث و سمین باشد، خوانندگان از آن بیاطلاع نباشند
مقتل ابومخنف
مقتل ابومخنف قدیمیترین مقتلی است که به دست آمده و مطالب آن نخست در تاریخ طبری و سپس در مآخذ بعدی نقل شده است. ابومخنف از اصحاب امام جعفرصادق علیهالسلام بوده، و در کوفه میزیسته و از علمای بزرگ تاریخ به شمار میرفته است.
محدث متتبع بزرگوار، حاج شیخ عباس قمی درباره مقتل او میگوید: «او دارای کتابهای بسیاری در تاریخ و سرگذشت و از جمله «کتاب مقتل الحسین علیهالسلام» است. فقیر گوید که مقتل او اگر در دست بود در نهایت اعتبار بود همانگونه که از نقل بزرگان از علمای قدیم از آن کتاب معلوم میشود، لکن دریغا که اصل آن مقتل مانند کلبی " 1 " و مدائنی " 2 " و امثال آنها با گذشت زمان مفقود شده و به دست ما نرسیده، و اما این مقتل که در دست است و در آخر جلد دهم بحار " 3 " نیز به چاپ رسیده و به ابومخنف نسبت میدهند، مستند نیست.
ابوجعفر طبری در تاریخ خود در باب مقتل امام حسین علیهالسلام از مقتل ابومخنف بسیار نقل کرده است. هر کس آن مطالب را با مقتل معروف منتسب به ابیمخنف مطابقه کند، در مییابد که ابدا ربطی و نسبتی با هم ندارند؛ پس این کتاب ابیمخنف معروف اعتبار ندارد و بر مطالب آن هیچ اعتماد نیست. و الله العالم. " 4 " محدث قمی که خود در شناخت مقاتل، استاد مسلم بوده است، در کتاب دیگرش «الکنی و الالقاب» نیز در شرح حال ابومخنف از جمله مینویسد: «وی در سال 157 ه ق.
وفات یافت؛ از حضرت صادق (ع) روایت کرده و هشام کلبی هم از او روایت نموده است.
جدش مخنف بن سلیم در جنگ جمل (سال 36 ه) از یاران علی (ع) بود و پرچم قبیله ازد را در دست داشت. ابومخنف از بزرگان مورخان شیعه است و با همهی اشتهارش به تشیع، علمای اهل تسنن در نقل از وی بر او اعتماد کردهاند؛ مانند طبری و ابناثیر و دیگران.
اما مقتلی که در دسترس و منسوب به اوست از وی نیست، بلکه از هیچ یک از مورخان دیگر هم نمیتواند باشد! هر کس بخواهد این را تصدیق کند، باید آنچه را در این مقتل است با آنچه طبری و غیر او (از مورخان، پیش از چاپ این مقتل) از آن نقل کردهاند مقابله کند تا حقیقت برای او معلوم شود. من این مطلب را در نفس المهموم» در شناختن «طرماح بن عدی» بیان داشتهام.» " 5 ".
همچنین محدث قمی (ره) در آخر فصل دوازدهم «نفس المهموم» آنجا که از «طرماح» نام میبرد و اختلاف نقلها را در پیوستن او به امام حسین علیهالسلام میآورد، پس از نقل روایت طبری مینویسد: «مؤلف گوید از این روایت که ابوجعفر طبری از ابومخنف نقل کرده است، معلوم میشود که طرماح بن عدی در واقعه کربلا در میان شهدا نبوده است، بلکه چون او خبر شهادت امام علیهالسلام را شنید به جای خود بازگشت، و در این مقتل معروف که به ابومخنف منسوب داشتهاند، از قول طرماح نقل میکند که گفت: در میان کشتگان جراحاتی برداشته بودم، و اگر سوگند بخورم راست گفتهام که خواب نبودم دیدم بیست سوار آمدند و...».
مرحوم حاج شیخ عباس این محدث مورخ امین در کتاب دیگرش به فارسی یعنی «تحفة الاحباب» نیز ذیل نامه ابومخنف، یعنی «لوط بن یحیی بن سعید الازدی الغامدی» راجع به مقتل اصل و مجعول او سخن گفته است و مینویسد: «و بالجمله این همان ابومخنف صاحب مقتل معروف است و خود او از بزرگان محدثین و مورد اعتماد ارباب سیر و تواریخ است، و اصل مقتل او در نهایت اعتبار بوده، همانگونه که از نقل بزرگان از علمای قدیم از آن و از سایر مؤلفاتش معلوم میگردد، لکن افسوس و آه که اصل مقتل بیعیب او در دست نیست و این مقتل موجود منسوب به او مشتمل است بر بعضی مطالب منکره که شاید از دس " 6 " مخالفان باشد، به این جهت از درجه اعتبار ساقط است و بر مطالب او هیچ اعتمادی نیست» " 7 " به طور خلاصه مقتلی که امروز به نام ابومخنف در دسترس است و روضهخوانهای عرب از آن مطالبی نقل میکنند، مجعول است و به ابومخنف منسوب داشتهاند. بسیاری از مطالب آن مجعول و برخلاف واقع است.
مقتل ابومخنف در اختیار ابوجعفر محمد بن جریر طبری متوفای سال 310 هجری، مورخ نامی، صاحب تاریخ طبری بوده، و او مطلب زیادی از آن در ماجرای کربلا نقل کرده است. آنچه او از ابومخنف نقل کرده چون از نسخه اصل بوده معتبر است و آنچه از این مقتل موجود نقل میشود بیاعتبار است.
محدث قمی هم در «نفس المهموم» هر جا مطلبی از ابومخنف نقل میکند به نقل از تاریخ طبری میآورد، چون خود آن را ندیده است سند را به طبری میرساند.
استاد فقید علامه تهرانی مینویسد «مقتل ابومخنف نخست در بمبئی به صورت چاپ سنگی به طبع رسیده بود، سپس در سال 1287 به پیوست جلد دهم بحارالانوار، هم چاپ شد. اول آن چنین است: «حدثنا ابو المنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی...». نسبت این مقتل به ابومخنف مشهور است، ولی ظاهرا بعضی مطالب آن مجعول است. استاد محدث نوری در «لؤلؤ و مرجان دربارهی آن تحقیقاتی به عمل آورده است». " 8 ".