انسان تنها موجودی است که عشق را به همنوع خود بیشتر از موجودات دیگر ابراز میکند
اما بحث بر سر عشق انسان نیست شاید همه ما شنیده باشیم که بعضی از شاعران نامی ایران اول عاشق یک زن بوده اند وبه عرفان رسیده اند
عشق تنها چیز ارزشمندی است که اگر هر انسانی بدان مبتلا گردد ،به وجود چیزی به نام روح در انسان ایمان میاورد .
همانطور که پیداست قبول روح میتواند قبول وجود خدا معاد و... باشد ،انسان عاشق در وهله اول پیشروی میکند تا جایی که از کیلومتر ها دور به قلبی که دیوانه وار عاشقش هست
دستور میدهد وطرف مقابل بدون اینکه متوجه باشد بی چون وچرا دستور رااطاعت میکند
یا در مواردی مشاهده شده که انسان بدون اینکه به قیافه فرد مقابل نگاه کند او را می بیند حتی در یک اتاق جداگانه باشد ،یا انسان تصمیم میگیرد که نگاه کند در این حالت بدون اینکه سر را برگرداند قبل از او روح به آن چیزی که انسان تصمیم به دیدن آن گرفته بود می بیند
و وقتی سر را برمیگرداند در کمال حیرت همان چیزی را میبیند که قبلا روح او دیده بود
بدون وجود روح چنین چیزی امکان ندارد ،چنین انسان های که در طول تاریخ در کشور ما یا حتی دنیا تعدادشان کم هم نبود ،رسیدن به عشق وپایان دادن به خواسته قلبی را نه تنها در چیز های مادی نمی بیند بلکه خواستار آن هست که با روح طرف مقابل یکی شود.
در این مرحله هست که انسان فراتر میرود ارزش خود را درمیابد ،واین سخن عارفان که من قطره ام تو دریایی بر اثر شهود ونه بازی با کلمات به وجود آمده است
در کتاب انسان روح است نه جسد میتوان تا حدودی همین نتایج را گرفت ولی متاسفانه تناسخ به آن رخنه کرده واین کتاب را از ارزش کاسته است.
روح چیزی انکار ناپذیر هست که باور به آن میتواند برای انسان ها حیاتی باشد،باشد که انسان رستگار شود
اما حیف که ما از شناخت خود عاجزیم ونمی خواهیم خود را بشناسیم در حالی که همه چیز را شناخته ایم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما بحث بر سر عشق انسان نیست شاید همه ما شنیده باشیم که بعضی از شاعران نامی ایران اول عاشق یک زن بوده اند وبه عرفان رسیده اند
عشق تنها چیز ارزشمندی است که اگر هر انسانی بدان مبتلا گردد ،به وجود چیزی به نام روح در انسان ایمان میاورد .
همانطور که پیداست قبول روح میتواند قبول وجود خدا معاد و... باشد ،انسان عاشق در وهله اول پیشروی میکند تا جایی که از کیلومتر ها دور به قلبی که دیوانه وار عاشقش هست
دستور میدهد وطرف مقابل بدون اینکه متوجه باشد بی چون وچرا دستور رااطاعت میکند
یا در مواردی مشاهده شده که انسان بدون اینکه به قیافه فرد مقابل نگاه کند او را می بیند حتی در یک اتاق جداگانه باشد ،یا انسان تصمیم میگیرد که نگاه کند در این حالت بدون اینکه سر را برگرداند قبل از او روح به آن چیزی که انسان تصمیم به دیدن آن گرفته بود می بیند
و وقتی سر را برمیگرداند در کمال حیرت همان چیزی را میبیند که قبلا روح او دیده بود
بدون وجود روح چنین چیزی امکان ندارد ،چنین انسان های که در طول تاریخ در کشور ما یا حتی دنیا تعدادشان کم هم نبود ،رسیدن به عشق وپایان دادن به خواسته قلبی را نه تنها در چیز های مادی نمی بیند بلکه خواستار آن هست که با روح طرف مقابل یکی شود.
در این مرحله هست که انسان فراتر میرود ارزش خود را درمیابد ،واین سخن عارفان که من قطره ام تو دریایی بر اثر شهود ونه بازی با کلمات به وجود آمده است
در کتاب انسان روح است نه جسد میتوان تا حدودی همین نتایج را گرفت ولی متاسفانه تناسخ به آن رخنه کرده واین کتاب را از ارزش کاسته است.
روح چیزی انکار ناپذیر هست که باور به آن میتواند برای انسان ها حیاتی باشد،باشد که انسان رستگار شود
اما حیف که ما از شناخت خود عاجزیم ونمی خواهیم خود را بشناسیم در حالی که همه چیز را شناخته ایم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!