سیر عشق...........

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان تنها موجودی است که عشق را به همنوع خود بیشتر از موجودات دیگر ابراز میکند


اما بحث بر سر عشق انسان نیست شاید همه ما شنیده باشیم که بعضی از شاعران نامی ایران اول عاشق یک زن بوده اند وبه عرفان رسیده اند

عشق تنها چیز ارزشمندی است که اگر هر انسانی بدان مبتلا گردد ،به وجود چیزی به نام روح در انسان ایمان میاورد .

همانطور که پیداست قبول روح میتواند قبول وجود خدا معاد و... باشد ،انسان عاشق در وهله اول پیشروی میکند تا جایی که از کیلومتر ها دور به قلبی که دیوانه وار عاشقش هست

دستور میدهد وطرف مقابل بدون اینکه متوجه باشد بی چون وچرا دستور رااطاعت میکند

یا در مواردی مشاهده شده که انسان بدون اینکه به قیافه فرد مقابل نگاه کند او را می بیند حتی در یک اتاق جداگانه باشد ،یا انسان تصمیم میگیرد که نگاه کند در این حالت بدون اینکه سر را برگرداند قبل از او روح به آن چیزی که انسان تصمیم به دیدن آن گرفته بود می بیند

و وقتی سر را برمیگرداند در کمال حیرت همان چیزی را میبیند که قبلا روح او دیده بود

بدون وجود روح چنین چیزی امکان ندارد ،چنین انسان های که در طول تاریخ در کشور ما یا حتی دنیا تعدادشان کم هم نبود ،رسیدن به عشق وپایان دادن به خواسته قلبی را نه تنها در چیز های مادی نمی بیند بلکه خواستار آن هست که با روح طرف مقابل یکی شود.

در این مرحله هست که انسان فراتر میرود ارزش خود را درمیابد ،واین سخن عارفان که من قطره ام تو دریایی بر اثر شهود ونه بازی با کلمات به وجود آمده است

در کتاب انسان روح است نه جسد میتوان تا حدودی همین نتایج را گرفت ولی متاسفانه تناسخ به آن رخنه کرده واین کتاب را از ارزش کاسته است.


روح چیزی انکار ناپذیر هست که باور به آن میتواند برای انسان ها حیاتی باشد،باشد که انسان رستگار شود

اما حیف که ما از شناخت خود عاجزیم ونمی خواهیم خود را بشناسیم در حالی که همه چیز را شناخته ایم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
این حرکت به سوی خدا فقط به علت ادعای عدم وجود روح از نظر برخی دانشمندان مادی گرا هست ،که وجود چیزی که مسلم هست رد نکنند
 

enkidu

عضو جدید
ببینید شما الان دارین بحث رو یه طرفه پیش می برین و حرفای خودتونو بدون اینکه هیچ منطقی پشتش باشه سراسر راست ومی دونین .
از این نظر که عشق باعث این می شه که از خودت بگذری درست هستش ولی از این نظر که آره روح وجود داره و بیشتر حرفایی که ماتریالیستا می گن نادرست هستش کاملا" با شما مخالف هستم .
امروزه بیشتر اتفاقاتی که موقع عاشق شدن در فرد رخ می ده از نظر بیوشیمی هم ثابت شده فکر کنم به این راحتی هم نشه با مسئله ای که از نظر علمی ثابت شده مقابله کرد .
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببینید شما الان دارین بحث رو یه طرفه پیش می برین و حرفای خودتونو بدون اینکه هیچ منطقی پشتش باشه سراسر راست ومی دونین .
از این نظر که عشق باعث این می شه که از خودت بگذری درست هستش ولی از این نظر که آره روح وجود داره و بیشتر حرفایی که ماتریالیستا می گن نادرست هستش کاملا" با شما مخالف هستم .
امروزه بیشتر اتفاقاتی که موقع عاشق شدن در فرد رخ می ده از نظر بیوشیمی هم ثابت شده فکر کنم به این راحتی هم نشه با مسئله ای که از نظر علمی ثابت شده مقابله کرد .

بله در مورد چیز های که در حین عاشق شدن در مغز اتفاق می افته میدونم چه پیام های صادر میشن وانسان را وادار به واکنش می کند

اما در این مورد باید یا خودتون تجربه کنین یا از کتاب های عرفانی استفاده کنین

من نظر ماتریالیست هارو قبول ندارم البته نه همشو ولی با بعضی از عقاید انها کاملا مخالفم

ولی در مورد اثبات وجود روح با عشق افراد بی شماری این تجربه را کردن
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببینید شما الان دارین بحث رو یه طرفه پیش می برین و حرفای خودتونو بدون اینکه هیچ منطقی پشتش باشه سراسر راست ومی دونین .
از این نظر که عشق باعث این می شه که از خودت بگذری درست هستش ولی از این نظر که آره روح وجود داره و بیشتر حرفایی که ماتریالیستا می گن نادرست هستش کاملا" با شما مخالف هستم .
امروزه بیشتر اتفاقاتی که موقع عاشق شدن در فرد رخ می ده از نظر بیوشیمی هم ثابت شده فکر کنم به این راحتی هم نشه با مسئله ای که از نظر علمی ثابت شده مقابله کرد .

خوب حالا رفتارهای که من گفتم چه طوری با علم ثابت میشه امکان نداره فکر کن انسان از کیلومترها دور میتواند به انسان دیگر دستور دهد

در حالی که علم برای اینها جوابی ندارد

ندارد ندارد ندارد..............
 

haunt

عضو جدید
بله در مورد چیز های که در حین عاشق شدن در مغز اتفاق می افته میدونم چه پیام های صادر میشن وانسان را وادار به واکنش می کند

اما در این مورد باید یا خودتون تجربه کنین یا از کتاب های عرفانی استفاده کنین

من نظر ماتریالیست هارو قبول ندارم البته نه همشو ولی با بعضی از عقاید انها کاملا مخالفم



ولی در مورد اثبات وجود روح با عشق افراد بی شماری این تجربه را کردن

موافقم . چون منم این قسمتشو تجربه کردم . اثبات وجود روح با عشق افراد .
 

enkidu

عضو جدید
سلام و معذرت از اینکه من یه سالی نبودم !آخه این فیس بوک لعنتی بد جوری در گیرم کرده بود.
درباره حرفی که تو بالا زدی واینکه انسان می تونه یکی دیگه رو از کیلومتر ها دورتر تحت کنترل بگیره و علم جوابی واسه این نداره باید به خدمتت عرض کنم که اتفاقا" علم شیرین فیزیک کوانتوم بصورتی خیلی شیرین و جذاب به این مسائل می پردازه و حتی اینو ممکن می دونه که انسان می تونه طیرالعرض کنه ! مخالفت با علم اصلا" چیز خوبی نیست و باعث فلاکت و عقب ماندگی جوامع میشه ،مثل جامعه ما !
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز من علم رو نفی نکردم اتفاقا علم باعث میشه دنیایی که توش هستم رو عمیق تر درک کنم .....درمورد اتفاقاتی که می افته تا کنترل افراد از طریق پیام ها . یا فرمون ها چیز جدیدی نیست که شما دارین مطرحش میکنین من رشته ام بیشتر نزدیک به زیست شناسیه ولی در مورد کوانتوم اینا اگه گفته شما صحیح باشه من حرفی ندارم اما چیزهایی هستند که قبل از اتفاق افتادن انسان ازشون باخبر میشه یا اسمش رو بزارید حس ششم یا از طریق خواب چیزی که اتفاق نیافتاده یا قرار اتفاق بیوفته چطور .فیزیک کوانتوم تا یه حدی میتونه پیش بره ولی تو این موارد به خط قرمز میرسه و نمی تونه دلایلی برای این اتفاق ها بیاره حتی تو رشته خودمون اتفاقی که نیوفتاده فرمونی نداره که انسان از طریق اون بتونه تشخیص بده یا همین طور میگن یه سری هورمون باعث میشه در حالی که درمورد اتفاقی که تو اینده قرارره بیوفته حرفی نداره.علم برای شناخت بهتره که یک کسی برتر از ما هست که همان کوانتوم ها را خلق کرده .
 

علّامه

عضو جدید
با سلام به همه
مطالب جالبی بود و استفاده کردیم از شما ممنونم که این تاپیکو ایجاد کردین .
چند تا مطلب به نظرم رسید که کمک کار ماست برای درک بهتر این مطالب که به پاره ای از اونا اشاره میکنم:
اینکه عشق نشانه ای و برنانی برای اثبات روح است خوب به جای خودش مهم است اما بعد از اثبات روح یا همان نفس که ما ازش به «من» یاد میکنیم باید بدانیم که خداوند هم به این نفس خیلی بها داده و در بسیاری از جاها در قرآن راه های شناخت خودش را راه شناخت نفس قرار داده که از آنها تعبیر به راه های انفسی میکنند .اون حدیث معروف رو هم شنیدین که من عرف ربه فقد عرفه ربه به همین مطلب اشاره دارد دوست عزیزمان الیسا فرمودند که ما خود را نشناخته ایم بله درست است چون اگه ما خودمان را شناخته بودیم خدا رو هم میشناختیم . اما راجع به این حدیث که بی ارتباط به این بحثمان هم نیست باید گفت که بزرگان زیادی به تفسیر این حدیث پرداخته که چگونه میشود با شناخت نفس خدا رو شناخت.که اشاره به آنها در این پست نمیگنجد اما اشاره ای به تفسیری که به نظر خودم بهتر است نموده و بحثو پی میگیرییم:
ما انسانها خیلی وقتا شده که به جایی رسیدیم که احساس پوچی یا نیاز شدید داشته ایم که یکی از نشانه های عشق همین احساس نیاز است و این نیاز در عمق وجودمان است و این به اصل وجودمون برمیگرده که در اصل وجود ما به غیر خودمون نیازمندیم و اون خداوند متعال است. حالا ما هر چه بتونیم این فقر و احتیاجمان را بیشتر درک کنیم به همان میزان میتونیم نسبت به خداوند شناخت پیدا کنیم که این میشود که دیگر خود را ندیده و محو جمال او میشویم همینجاست که نبی اسلام میفرمایند : فقری فخری. یعنی فقر من نشانه فخر و بزرگی من است . پس هر چه سعی کنیم که این فقر و احتیاجمان رو به اون موجود بی کران درک کنیم به همان میزان خدا رو شناختیم.
ببخشید که مطلب به درازا کشید. یا علی
 

enkidu

عضو جدید
دوست عزیز من علم رو نفی نکردم اتفاقا علم باعث میشه دنیایی که توش هستم رو عمیق تر درک کنم .....درمورد اتفاقاتی که می افته تا کنترل افراد از طریق پیام ها . یا فرمون ها چیز جدیدی نیست که شما دارین مطرحش میکنین من رشته ام بیشتر نزدیک به زیست شناسیه ولی در مورد کوانتوم اینا اگه گفته شما صحیح باشه من حرفی ندارم اما چیزهایی هستند که قبل از اتفاق افتادن انسان ازشون باخبر میشه یا اسمش رو بزارید حس ششم یا از طریق خواب چیزی که اتفاق نیافتاده یا قرار اتفاق بیوفته چطور .فیزیک کوانتوم تا یه حدی میتونه پیش بره ولی تو این موارد به خط قرمز میرسه و نمی تونه دلایلی برای این اتفاق ها بیاره حتی تو رشته خودمون اتفاقی که نیوفتاده فرمونی نداره که انسان از طریق اون بتونه تشخیص بده یا همین طور میگن یه سری هورمون باعث میشه در حالی که درمورد اتفاقی که تو اینده قرارره بیوفته حرفی نداره.علم برای شناخت بهتره که یک کسی برتر از ما هست که همان کوانتوم ها را خلق کرده .


خوبه ،اگه شما رشتتون نزدیک به زیست شناسی باشه من خودم زیست می خونم و موادی مثل فرومون ها در جانداران پستی مثل حشرات ترشح می شن و در پستانداران ما اونارو به اسم هورمون می شناسیم ، ولی در جوابی که می تونم یهتون بدم اولا" قصد من نفی وجود خدا نیست ثانیا" حرفایی مثل گفته های شماست که باعث عقب موندگی یه جامعه می شه چون برا مسئله ای که جوابی واسش ندارین همون اولش بر می گردین می گین که کار خدا بوده !و این کار شما از یه جهت دیگه راهی میشه واسه کسایی که می خوان توحید رو نفی کنن انشالله چند روز دیگه یه مقاله در باره نظریه داروین ،تقابل و تعامل اون با خدا شناسی می ذارم .
در ضمن شما منو به این موضوعی که دارین دربارش جبهه می گیرین مطالعه کنم ،پس تا چند روز آینده یه مطلب علمی در باره نقض یا قبولش واستون میارم .
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبه ،اگه شما رشتتون نزدیک به زیست شناسی باشه من خودم زیست می خونم و موادی مثل فرومون ها در جانداران پستی مثل حشرات ترشح می شن و در پستانداران ما اونارو به اسم هورمون می شناسیم ، ولی در جوابی که می تونم یهتون بدم اولا" قصد من نفی وجود خدا نیست ثانیا" حرفایی مثل گفته های شماست که باعث عقب موندگی یه جامعه می شه چون برا مسئله ای که جوابی واسش ندارین همون اولش بر می گردین می گین که کار خدا بوده !و این کار شما از یه جهت دیگه راهی میشه واسه کسایی که می خوان توحید رو نفی کنن انشالله چند روز دیگه یه مقاله در باره نظریه داروین ،تقابل و تعامل اون با خدا شناسی می ذارم .
در ضمن شما منو به این موضوعی که دارین دربارش جبهه می گیرین مطالعه کنم ،پس تا چند روز آینده یه مطلب علمی در باره نقض یا قبولش واستون میارم .

فرمون ها در طول تکامل موجودات به صورت هورمون در جانداران عالی نمود پیدا کردند ..با جمله اولتون موافقم ..مگه وجود خدا باعث عقب موندگیه !!شما اگه جامعه شناسی خونده باشین مربوط به کشورهای غربی مثل آمریکا اکثر مردمشون اعتقادات بالایی دارن ولی این اعتقاد باعث عقب موندگیشون نشده عامل عقب موندگی خدا نیست خودمونیم

در ضمن اینجا تالار فلسفه هستش .اصلا میدونین موضوع پایان نامه من در مورد تفاوت و کنش هورمون در جانداران مختلف هست ...ولی من مطالبی که نوشتم بر حسب تجربه شخصی خودم و افراد دیگه هستش در ضمن اگه مطالب علمی دارین من خوشحال میشم بزارین ولی باید فرق فلسفه و بیولوژی رو بهتر بدونین...

فلسفه علم درک هستش و چون من در مورد چیزهایی که نوشتم به درک کامل رسیدم هیچ وقت نقض نمیشه ...شاید از نظر زیست شناسی نقض بشه مثل همین نظریه داروین که شده چوب علم بی سوادا برای نفی خدا ولی از نظر یه عارف نقض نمیشه البته من عارف نیستم و همچین جایگاهی رو هم نمی تونم داشته باشم .ولی خوب اهل دل بهتر حرفای منو درک میکنن.

درمورد داروین هم انقدر بحث کردم تو این باشگاه دیگه خسته شدم....شما که رشته تون زیست شناسیه میدونین که چه قدر فراوانیه جهشهای رخ داده در موجودات نا مطلوبه در حالی که موجودات تکامل یافته تری به وجود اومدن و صد تا دلیل دیگه .نظریه داروین یه نظریه هست فعلا هم همه قبولش دارن ولی اگه نظریه بهتری نسبت به اون ارائه بدن نقض میشه.

من مخالف علم نیستم مگه تو حوزه درس می خونم که شما این طور محکومم میکنین در ضمن پیش داروری هم نکنین...این هم یادتون نره اینجا تالار فلسفه هست .

در مورد اتفاقی که نیوفتاده هورمونی تشکیل نشده که طرف تشخیص بده که اون اتفاق قراره بیوفته...من هر وقت به برگ نگاه میکنم نه برگ بلکه فعل انفعالات داخلش رو میبینم یا تو آزمایشگاه مولکول های دی ان ای رو مطالعه میکنم خدا رو حس میکنم نه وقتی که به بن بست میرسم

من همه جا تو هر کلاس درسی اونو درک میکنم نه وقتی به بن بست میرسم ...اگه مقالتون رو بزارین باز از دید یگانگی خدا بهش نگاه میکنم چون از نظر من علت جهان هستی خداست...نظر شما هم محترمه
 

babasalam

عضو جدید
سلام بابا
با عرض معذرت از شما
شما تعیین نکردید که این عشق که نام برده اید چه عشقی است اگر عشق به جنس مخالف است که این اصلا عشق نیست اگر نسبت به همنوع است که در بسیاری از حیوانات هم این دوست داشتن را دیده ایم چون این غریزه فطری انهاست ونسبت به هم محبت دارند تا موقع گرسنگی ونیاز که باز انها فطرتشان برای همان لحظه نیاز است اما انسان دائم در حال طمع وجمع کردن است .
اما اگر با جنس مخالف است ایا شما میتوانید تحمل کنید که مثلا عشقتان با کس دیگری خوش باشد وشما ناراحت نشوید بیکمان میشوید واین عشق نیست بلکه سیطره است
وگفته اید اگر روح را بشناسید به خدا ومعاد وو اعتقاد پیدا میکنید که اینهم دلیل بر حرفهای شما نیست چون یک مرتاض هندی از راه ریاضات به این مراحل میرسد بدون اعتقاد به خدا ومعاد .
وانکه بیچون و چرا دستور اجرا کردن ویا اینکه دیدن طرف با روح اینها مسائلیست که در علوم غریبه میتوان به انها دست یافت
ومسئله مهم انست که شما نقل قول میفرمایید واز شهود عرفا میگویید مولانا میفرماید:انچه میگویم به قدر فهم توست-------مردم اندر حسرت فهم درست
شما چطور رنگی را مثلا سفید ندیده اید انوقت در باره اش از زبان دیگران توضیح میدهید انهم قاطع
شما اکر مزه ترشی را ندانید چطور این مزه را برای دیگری توضیح میدهید
شما در باره تناسخ صحبت کرده اید وانرا رد کرده اید با چه دلیلی البته نه انکه من معتقد باشم اما دلیل شما فقط نقل قول است
پس اگر میخواهیم در باره موضوعی صحبت کنیم تا خود امتحان نکرده ایم نمیتوانیم مطرح کنیم مگر به عنوان سوال انرا مطرح کنیم اما از اینکه دوستدار عرفان هستی خوشحالم
یاعلی--------بابا
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بابا
با عرض معذرت از شما
شما تعیین نکردید که این عشق که نام برده اید چه عشقی است اگر عشق به جنس مخالف است که این اصلا عشق نیست اگر نسبت به همنوع است که در بسیاری از حیوانات هم این دوست داشتن را دیده ایم چون این غریزه فطری انهاست ونسبت به هم محبت دارند تا موقع گرسنگی ونیاز که باز انها فطرتشان برای همان لحظه نیاز است اما انسان دائم در حال طمع وجمع کردن است .
اما اگر با جنس مخالف است ایا شما میتوانید تحمل کنید که مثلا عشقتان با کس دیگری خوش باشد وشما ناراحت نشوید بیکمان میشوید واین عشق نیست بلکه سیطره است
وگفته اید اگر روح را بشناسید به خدا ومعاد وو اعتقاد پیدا میکنید که اینهم دلیل بر حرفهای شما نیست چون یک مرتاض هندی از راه ریاضات به این مراحل میرسد بدون اعتقاد به خدا ومعاد .
وانکه بیچون و چرا دستور اجرا کردن ویا اینکه دیدن طرف با روح اینها مسائلیست که در علوم غریبه میتوان به انها دست یافت
ومسئله مهم انست که شما نقل قول میفرمایید واز شهود عرفا میگویید مولانا میفرماید:انچه میگویم به قدر فهم توست-------مردم اندر حسرت فهم درست
شما چطور رنگی را مثلا سفید ندیده اید انوقت در باره اش از زبان دیگران توضیح میدهید انهم قاطع
شما اکر مزه ترشی را ندانید چطور این مزه را برای دیگری توضیح میدهید
شما در باره تناسخ صحبت کرده اید وانرا رد کرده اید با چه دلیلی البته نه انکه من معتقد باشم اما دلیل شما فقط نقل قول است
پس اگر میخواهیم در باره موضوعی صحبت کنیم تا خود امتحان نکرده ایم نمیتوانیم مطرح کنیم مگر به عنوان سوال انرا مطرح کنیم اما از اینکه دوستدار عرفان هستی خوشحالم
یاعلی--------بابا

به قول مولوی هرکه شود حلقه به در زود برد حقه زر ،از کجا میدونین که نقل قول کردم شاید خودم مزه کردم که ترش و شیرینش رو میدونم ،در مورد تناسخ هم من به هیچ عنوان قبولش ندارم ،البته باید عرض کنم که درسته بعد از مرگ اجزای سازنده بدن ما مثل کربن نیتروژن ویا سایر عناصر به خاک بر میگرده واز طریق چرخه عناصر به گیاه و از آنجا به دوباره به بدن انسان های دیگه یا سایر حیوانات منتقل میشه،ولی همون طور که میدونین کسایی که به تناسخ اعتقاد دارن گیاهخوارن،حالا من زیاد به تناسخ کاری ندارم چون قبولش ندارم فقط بعد زیست شناسی رو گفتم ،همین ولی عقاید همه برام مهمه و بهش احترام میزارم ،

مولوی یه شعر داره من دقیقا شعرش یادم نیست ولی مولوی به این مرحله رسیده بود که عناصر بدن انسان تو پیکره گیاه هستند خیلی شعر جالبی هست ،ولی اون از دید عرفان شعرشو گفته
همون طور که میدونین همه عناصر حتی سنگ ها شعور دارن.
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر تو را از غیب چشم باز شد

با تو ذرات جهان همراز شد

نطق و آب نطق و خاک و نطق گل

هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرات در عالم نهان

با تو می گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و باهوشیم
با شما نا محرمان ما خاموشیم

از جمادی سوی جان جان شوید

غلغل اجزای عالم بشنوید

فاش تسبیح جمادات آیدت
وسوسه ی تاءويلها بزدایدت

منظورم همین شعر بود شاید کامل کامل نباشه ولی همین مقدارشو بلد بودم​
 

?Why

عضو جدید
انسان های نخستین هم عاشق میشدن ؟
واسه عشقشون شعر هم میگفتن ؟
واسه روزِ ولنتاین رزِ قرمز هم میگرفتن ؟
...
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان های نخستین هم عاشق میشدن ؟
واسه عشقشون شعر هم میگفتن ؟
واسه روزِ ولنتاین رزِ قرمز هم میگرفتن ؟
...

کاملا درسته همه عاشق میشن ولی این عشق هزاران راه داره که انتخابش دست خود آدم هاست بعضی هاشون به قول شما به گرفتن یه شاخه گل رز ختم میشه ،بعضی هاشون به کشته شدن معشوق ختم میشه،و منظور من عشقی هست که به یگانگی خدا ختم میشه ،به نظر من همه تعلقات انسان تکراری و خسته کننده هست چون مغز انسان تکرار و دوست نداره ،هیچ تفکری از فکر کردن به او خسته نمیشه بلکه احساس خیلی بالاتری حتی بالاتر از گل رز گرفتن داره
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

?Why

عضو جدید
کاملا درسته همه عاشق میشن ولی این عشق هزاران راه داره که انتخابش دست خود آدم هاست بعضی هاشون به قول شما به گرفتن یه شاخه گل رز ختم میشه ،بعضی هاشون به کشته شدن معشوق ختم میشه،و منظور من عشقی هست که به یگانگی خدا ختم میشه ،به نظر من همه تعلقات انسان تکراری و خسته کننده هست چون مغز انسان تکرار و دوست نداره ،هیچ تفکری از فکر کردن به او خسته نمیشه بلکه احساس خیلی بالاتری حتی بالاتر از گل رز گرفتن داره

میخوام بگم که خودِ عشق ، مگه چیه که شما میخوای به یگانگیِ خدا ختمش کنی ؟
اگه ما هیچوقت درباره ی عشق ، چیزی نشنیده بودیم ، بازم عاشق میشدیم ؟
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخوام بگم که خودِ عشق ، مگه چیه که شما میخوای به یگانگیِ خدا ختمش کنی ؟
اگه ما هیچوقت درباره ی عشق ، چیزی نشنیده بودیم ، بازم عاشق میشدیم ؟

عشق خیلی با عظمته همه عرفای ما با همین عشق به درجه بالای عرفان رسیدن ،به نظرمن بله چون عشق همون تمنای دل انسان هستش البته این نظر منه
 

mohammah14

عضو جدید
عشق محرک اصلی حرکت صعودی انسانه.حتی درزمینه های مادی
اعلی درجه ی عشق در عرفان...عشق به حقیقت هستی....یعنی وجود باری تعالی هستش
 
آخرین ویرایش:

mohammah14

عضو جدید
عشق خیلی با عظمته همه عرفای ما با همین عشق به درجه بالای عرفان رسیدن ،به نظرمن بله چون عشق همون تمنای دل انسان هستش البته این نظر منه
عشق در باطن و فطرت هر انسانی هست اما شدت وضعف داره....و از مقوله ی علم حضوریه
 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
afshin0917 عقل یا عشق... کدام؟ بحث و گفتگوی فلسفی 86

Similar threads

بالا