مشاعرۀ سنّتی

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از کنار تو دور افتاده‌ام نه عجب

گرم قرار نباشد که داغ هجرانست
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها یه ه بدین دیگه من از صب تو کفشمااااااااااااااا:(
اینم ه از خماری در بیا
هميشه هواي كوي تو را به سر دارم
نشسته در هواي دلت نفسي دارم
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه


ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه


مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد


پر آب دو دیده و پر از آتش دل

خاک ره او شدم به بادم برداد
 

yasna68

کاربر بیش فعال
اینم ه از خماری در بیا

ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه


ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه


مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه

ای مرسیییییییییییییی

هر ان شمعی که ایزد برفروزد هر انکس پف کند ریشش بسوزد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها سبک مشاعره به هم نزنید،با اخر شعر قبلی شعر بگید(لطفا)


---------------------------------------------------------

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای باد حدیث من نهانش می‌گو
سر دل من به صد زبانش می‌گو


می‌گو نه بدانسان که ملالش گیرد

می‌گو سخنی و در میانش می‌گو
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ور به سنگ از صحبت خویشم برانی عاقبت

خود دلت بر من ببخشاید که آخر سنگ نیست
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکلی دارم زدانشمندان مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
از بخت من زیاده و از لطف او کم است
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت


 

yasna68

کاربر بیش فعال
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت




ترسم که در ایینه ببیند رخ خود را
گیرد نظر از عاشقو بر خویش کند ناز..............................:crying2::crying2:
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را
 

erfan_com

اخراجی موقت
ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را

آن شبی که در راه خود دیدمت
مست بودم و در سبد دیدمت
گفتم ای دوست مرا نصیحتی کن
گفتی که هشیار بر بد دیدمت
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
واحسرتا که بخت عنایت نمیکند

در پیش چشم او لب او میکشد مرا
وان شوخ چشم بین که حمایت نمیکند
 

yasna68

کاربر بیش فعال
نه ولی دیگه گفتی دیگه.....
ز دوری تو دو چشمم چو رود جیحون است
شوم فدای تو، احوال چشم تو چون است

اونوقت چراااااااااااااا!!!!!!!حالا ما یه چیزی گفتیم شما چرا...................:razz:

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده ی گزند مباد............;)
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا