اگر به زلف سياه تو دست ما نرسد
گناه بخت بريشان و دست كوته ماست
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی
جه نیازی
چه غمی ست
یا نگاه تو
که پر از عصمت و ناز بر من افتد
چه عذاب و ستمی ست!
اگر به زلف سياه تو دست ما نرسد
گناه بخت بريشان و دست كوته ماست
تورا من چشم در راهم...تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی
جه نیازی
چه غمی ست
یا نگاه تو
که پر از عصمت و ناز بر من افتد
چه عذاب و ستمی ست!
تورا من چشم در راهم...
درآن هنگام كه ميگيرن در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي را...
و ازآن دل خستگانت راست اندوهي فراهم..
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفتمن با تاب,من باتب
خانه ای در طرف دیگر شهر ساخته ام
هرکجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره,فکر,هوا,عشق,زمین مال من است.
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تاباز چه انديشه كند راي صوابت.......
دل سراپرده محبت اوست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
دل سراپرده محبت اوست
ديده آيينه دار طلعت اوست.....
من نگويم كه مراازقفس آزاد كنيدتا خواستهام از تو ترا خواستهام از عشق تو خوان عشق آراستهام
من نگويم كه مراازقفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد.
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدا رادوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران خلوت شب آب حیاتم دادند
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
از دوست به يادگار دردي دارم
كاين درد به صد هزار درمانندهم
ما را در این شبکده یاد یار بس
در کنار هزاران گل یک خار بس
سرتو بالا بگير من كنارتم هنوز
چي اوردن به سرت كه مي نالي هي شبو روز (قبولهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
چی بگم والاااااااااا
مردونگی نشون بده قبول کن چیزی به ذهنم نمیاد
هر چی هم شیره بگه
سرتو بالا بگير من كنارتم هنوز
چي اوردن به سرت كه مي نالي هي شبو روز (قبولهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
زان یار دل نوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
منم در تیر رس خوبرویانتو را من چشم در راهم شباهنگام ، در آندم که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی ، وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم، تورا من چشم در راهم.
منم در تیر رس خوبرویان
منم آسی از دست بدگویان
نه از خاكم نه از بادم...نه در بندم نه آزادم....منم در تیر رس خوبرویان
منم آسی از دست بدگویان
نه از خاكم نه از بادم...نه در بندم نه آزادم....
نه آن ليلا ترين مجنون....نه شيرينم نه فرهادم...
آره خانومي برو....بچه ها کسی نیس؟منم برم دیگه شب همگی خوش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |