دعای مشلول و اسم اعظم

JavadMessi

مدیر بازنشسته
سید ابن طاووس در منهج الدعوات مى نویسد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) فرمود من با پدرم در شب تاریکى به طواف خانه خدا مشغول بودیم. در این هنگام متوجه ناله اى جانگداز و آهى آتشین شدیم که شخصى دست نیاز به درگاه بى نیاز دراز کرده و با سوز و گدازى بى سابقه به تضرع و زارى مشغول است . پدرم فرمود اى حسین (علیه السلام ) آیا مى شنوى ناله گناهکارى را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبى پاک اشک ندامت و پشیمانى مى ریزد او را پیدا کن و پیش من بیاور.
ابا عبدالله (علیه السلام ) فرمود در آن شب تاریک گرد خانه گشتم تا او را میان رکن و مقام پیدا کرده و به خدمت پدرم آوردم . على (علیه السلام ) دیدند جوانى زیبا و خوش اندام با لباس هاى گران بها، فرمود تو کیستى؟ عرض کرد مردى از اعرابم . پرسید این ناله و التهاب و سوز و گدازت براى چه بود؟ گفت از من چه مى پرسى یا على (علیه السلام ) که بار گناه پشتم را خمیده و نافرمانى پدر و نفرین او توان را از من ربوده است.
فرمود حکایت تو چیست؟ گفت پدر پیرى داشتم که به من خیلى مهربان بود ولى شب و روز من به کارهاى زشت و بیهوده مى گذشت هر چه او مرا نصیحت مى کرد و راهنمائى مى نمود نمى پذیرفتم و گاهى هم او را آزار رسانده و دشنامش مى دادم یک روز پولى در نزد او سراغ داشتم و براى پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقى که در آنجا پنهان بود رفتم تا پول را بردارم. پدرم از من جلوگیرى کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم. خواست از جاى برخیزد ولى از شدت کوفتگى و درد یاراى حرکت نداشت. پول ها را برداشتم و در پى کار خود رفتم. در آندم شنیدم که گفت به خانه خدا مى روم و تو را نفرین مى کنم.
چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن ساز و برگ سفر آماده کرد و بر شتر خود سوار شد و به جانب مکه بیابان را پیمود تا خود را به کعبه رسانید. من شاهد کارهایش بودم. دست به پرده کعبه گرفت و با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود. در این موقع پیراهن خود را بالا زد. دیدم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتى ندارد. جوان گفت بعد از این پیش آمد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته عذر خواهى کردم ولى او نپذیرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت. سه سال بر همین وضع گذراندم و دائم از او پوزش مى خواستم و او رد مى کرد. سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جائى که مرا نفرین کرده اى دعا کن. شاید خداوند سلامتى را به برکت دعاى تو به من بازگرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادى اراک رسیدیم.
شب تاریکى بود ناگه مرغى از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید او را از پشت خود بر زمین افکند. پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها جان به حق تسلیم کرد. او را همان جا دفن کردم و مى دانم این گرفتارى و بیچارگى من فقط به واسطه نفرین و نارضایتى اوست .
پدرم با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود
امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود اینک فریادرس تو رسید. دعائى که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به من تعلیم کرده به تو مى آموزم و هر کسى آن دعا که اسم اعظم الهى در آنست بخواند بیچارگى و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستى از او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزیده مى شود. طرفى چند از مزایاى آن دعا را على (علیه السلام ) شمرد که ابو عبدالله (علیه السلام ) گفت من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتى خویش مسرور شدم .
مفاتیح
آنگاه فرمود در شب دهم ذیحجه دعا را بخوان و صبحگاه پیش من آى تا تو را ببینم و نسخه دعا را به او داد. صبح دهم جوان با شادى و شعف بسوى ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتى که از او جستجو کردیم سالمش یافتیم. گفت به خدا این دعا اسم اعظم دارد. سوگند به پروردگار کعبه دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید. حضرت فرمود قصه شفا یافتن خود را بگو:
گفت در شب دهم همین که دیده هاى مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم. براى مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازى آمد که اى جوان کافى است خدا را به اسم اعظم قسم دادى و مستجاب شد. پس از لحظه اى به خواب رفتم.
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک على خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافتم .
دعائى که به او دادند همان دعاى مشلول معروف است که در مفاتیح ذکر شده است.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
دعاي مشلول ميراث ارجمند ديگري است از اميرالمؤمنان و متقيان، حضرت يعقوب الدين، امام علي بن ابيطالب(ع). دعايي با کرامت آميخته و يادگاري دلگشا و رهگشا براي اهل يقين.
دعاي مشلول، نيايشي است آکنده از عطرناب ملکوت و مزين به نامهاي نامي پروردگار يکتا؛ نامهايي که هر يک کليدي است گشاينده و رهايي بخش و در برگيرنده اسم اعظم که هر که خدا را بدان اسم بطلبد، در استجابت دعايش تأخيري نباشد. چنانکه نبي اکرم بر محافظت از اين مهم سفارش فرموده و بر صاحبدلان همين اشارتها بس که چون مراد از اين معني دريابند، دريابند.
دعاي مشلول، نيايشي است سراسر حکمت و نخستين حکمت آن شايد آن گونه که از روايت استنباط مي شود، احترام به والدين و رعايت حق انکارناپذير آنان است، چنانکه در قرآن کريم نيز پس از توحيد نسبت به هيچ چيز همچون عمل به اين امر تأکيد نشده است. و اين نکته بيانگر آن است که خشنودي خدا، در جلب خشنودي والدين و نيکي کردن به آنهاست.
دعاي مشلول، مناجاتي است آميخته با دل انگيزترين توصيفها درباره ذات حضرت باريتعالي، توصيفهايي شگرف و تفکر برانگيز که غم از دل برون مي برد و آتش اشتياق را افزونتر مي کند؛ گويي هر توصيف جزيره اي بکر و نامکشوف است سرشار از زيباييها و جاذبه هايي از جنس ملکوت، تا آدمي در گلگشت اسرار آميز به خود آيد و دريابد که چه بسيار پيش از اين در خواب غفلت آرميده و از درک چه لذايذ و زيبايي هاي بي نظيري محروم مانده.
الها! از درگاه بلند تو مسألت مي کنم که ببخشايي مرا از آنچه موجب خرسندي توست و طمع اجابت دارم بر وعده هايت و آمرزش گناهانم. که تو خود فرمودي به سوي تو روي آوريم و هرگز از رحمت بي منتهايت نوميد نباشيم. اي پشتوانه بي پناهان که هيچ دستي بالاتر از دست قدرت تو نيست و سرگذشت پيامبران و پيشينيان گواه محقق وعده هاي راستين توست، و دريغا از آنان که اسراف کردند بر خود و ضايع ساختند فرصتي را که بايد با ياد مقدس تو سپري مي شد.
دل مي سپاريم به فراز عظيمي از دعاي مشلول:
«... اي دارنده شکوه و عظمت! از تو خواهانم به هر يک از نامهايي که بدان ناميده اي خود را، يا نازل فرموده اي در کتابهاي مقدست، يا برگزيده و نگاهداشتي در علم نهاني خودت و بدان وسايلي که عرشت عزت بخشيد و حد نهايي رحمت از کتاب تو و به آنچه اگر درخت در زمين است قلمهايي شوند و درياها با هفت درياي ديگر مرکب شوند. کلمات خدا تمام نخواهد شد، همانا به راستي که خداوند عزيز و با حکمت است.
*منبع:
- مفاتيح الجنان
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
متن دعای مشلول






موسوم به دعاء الشّاب المأخوذ بذنبه منقول از كتب كفعمى و مهج الدّعوات، و آن دعائى است كه تعلیم فرموده آنرا حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام بجوانى كه بواسطه گناه و ستم در حقّ پدر خویش شل شده بود پس این دعا را خواند در خواب حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله را دید كه دست بر اندام او مالید و فرمود محافظت كن بر اسم اعظم خدا كه كار تو بخیر خواهد بود پس بیدار شد در حالتى كه تندرست بود و دعا این است:

اَللّهُمَ‏اِنّى‏اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ بِسْمِ‏اللَّهِ‏الرَّحْمنِ‏الرَّحیمِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكرامِ، یا حَىُ

خدایا از تو مى‏خواهم به نامت بسم‏الله الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده‏

یا قَیّوُمُ، یا حَىُّ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ماهُوَ، وَلاكَیْفَ هُوَ، وَلا

پاینده اى زنده اى كه معبودى جز تو نیست اى كسى كه جز او كسى نداند كه چیست او

اَیْنَ هُوَ، وَلا حَیْثُ هُوَ اِلاَّ هُوَ، یاذَاالْمُلْكِ وَالْمَلَكوُتِ، یاذَاالْعِزَّهِ

و چگونه است او و در كجاست او و در كدام سو است اى داراى ملك و ملكوت اى داراى عزت‏

وَالْجَبَروُتِ، یامَلِكُ یاقُدُّوسُ، یاسَلامُ یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ، یا

و جبروت (قهر و قدرت) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى‏

جَبَّارُ یا مُتَكَبِّرُ، یا خالِقُ یابارِئُ، یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ، یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ،

داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى پدیدآورنده‏اى‏صورت‏بخش‏اى‏سوددهنده‏اى‏تدبیركننده‏اى‏محكم‏

یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ، یا مُبیدُ یا وَدُودُ، یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ، یا بَعیدُ یا قَریبُ،

كاراى‏سبب آغاز خلقت و اى سبب پایان آن اى نابود كننده اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیك‏

یا مُجیبُ یا رَقیبُ، یا حَسیبُ یا بَدیعُ، یا رَفیعُ یا مَنیعُ، یا سَمیعُ یا عَلیمُ،

اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا

یاحَلیمُ یاكَریمُ، یاحَكیمُ یاقَدیمُ، یاعَلِىُّ یاعَظیمُ، یاحَنَّانُ یامَنَّانُ، یادَیَّانُ‏

اى بردبار اى كریم اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده‏

یامُسْتَعانُ، یا جَلیلُ یا جَمیلُ، یا وَكیلُ یا كَفیلُ، یا مُقیلُ یا مُنیلُ، یا نَبیلُ‏

اى یارى جسته شده‏اى پُر جلالت اى زیبا اى وكیل اى كفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر

یا دَلیلُ، یا هادى‏ یا بادى‏، یا اَوَّلُ یا اخِرُ، یا ظاهِرُ یا باطِنُ، یا قآئِمُ‏

اى راهنما اى رهبر اى آغاز كننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى‏

یادآئِمُ، یا عالِمُ یا حاكِمُ، یا قاضى‏ یا عادِلُ، یا فاصِلُ یا واصِلُ، یا طاهِرُ

ابدى اى دانا اى حكم‏فرما اى داور اى دادگر اى جدا كننده اى پیوند كننده اى پاك‏

یا مُطَهِّرُ، یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ، یاكَبیرُ یامُتَكَبِّرُ، یاواحِدُ یااَحَدُ یاصَمَدُ، یا مَنْ‏

اى پاكیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تك اى بى‏نیاز

لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، وَلَمْ یَكُنْ لَهُ صاحِبَهٌ، وَلا كانَ مَعَهُ‏

نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچكس و نیست برایش همسر و رفیقى و نباشد با او

وَزیرٌ، وَلاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیراً، وَلاَ احْتاجَ اِلى‏ ظَهیرٍ، وَلا كانَ مَعَهُ مِنْ‏

وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به كمك‏كارى است و نه‏

اِلهٍ غَیْرُهُ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، فَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ، عُلُوّاً كَبیراً، یا

معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمكاران گویند بسیار برتر، اى‏

عَلِىُّ یا شامِخُ، یا باذِخُ، یا فَتَّاحُ یا نَفَّاحُ، یا مُرْتاحُ یا مُفَرِّجُ، یا ناصِرُ یا

والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى گشایش دهنده اى یاور اى‏

مُنْتَصِرُ، یا مُدْرِكُ یا مُهْلِكُ یا مُنْتَقِمُ، یا باعِثُ یا وارِثُ، یا طالِبُ‏

مددكار اى دریابنده اى هلاك كننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده‏اى ارث برنده اى جوینده‏

یا غالِبُ، یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ، یا تَوَّابُ یا اَوَّابُ یا وَهَّابُ، یا مُسَبِّبَ‏

اى پیروزمند اى كسى كه از دستش نرود گریز پایى اى توبه‏پذیر اى رجوع‏پذیر اى بخشنده اى سبب ساز

الْأَسْبابِ، یا مُفَتِّحَ الْأَبْوابِ، یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ اَجابَ، یا طَهُورُ یا

هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى كسى كه هر زمان بخوانندش اجابت كند اى پاكى بخش اى‏

شَكُورُ، یا عَفُوُّ یا غَفُورُ، یا نُورَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ الْأُموُرِ، یا لَطیفُ یا خَبیرُ،

پاداش ده شاكران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر كننده‏

یا مُجیرُ یا مُنیرُ، یا بَصیرُ یا ظَهیرُ، یا كَبیرُ یا وِتْرُ، یا فَرْدُ یا اَبَدُ،

امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى یگانه اى بى همتا اى جاویدان‏

یا سَنَدُ یا صَمَدُ، یا كافى‏ یا شافى‏، یا وافى‏ یا مُعافى‏، یا مُحْسِنُ یا

اى تكیه‏گاه اى بى‏نیاز اى كفایت كننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى صحت بخش اى نیكوكار اى‏

مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ، یا مُتَكَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ، یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ،

زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده، اى كه از برترى بر همه قاهر است‏

یا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ، یا مَنْ عُبِدَ فَشَكَرَ، یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ،

اى كه فرمانروا است و نیرومند اى كه در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد اى كه نافرمانیش كنند و بیامرزد

یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِكَرُ، وَلا یُدْرِكُهُ بَصَرٌ، وَلایَخْفى‏ عَلَیْهِ اَثَرٌ، یا رازِقَ‏

اى كه در فكرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ كارى بر او پنهان نماند اى روزى ده‏

الْبَشَرِ، یا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَرٍ، یا عالِىَ الْمَكانِ، یاشَدیدَ الْأَرْكانِ، یا مُبَدِّلَ‏

بشر اى اندازه‏گیر هر اندازه اى والا مكان اى سخت قدرت اى جابجا كننده‏

الزَّمانِ، یا قابِلَ الْقُرْبانِ، یا ذَاالْمَنِّ وَالْإِحْسانِ، یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ، یا

زمان اى قبول كننده قربانى اى دارنده نعمت و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى‏

رَحیمُ یا رَحمنُ، یا مَنْ هُوَ كُلَّ یَوْمٍ فى‏ شَاْنٍ، یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ‏

مهربان اى كه هر روز در كارى است اى كه كارى از كار دیگر سرگرمش نكند

شَاْنٍ، یا عَظیمَ الشَّاْنِ، یا مَنْ هُوَ بِكُلِّ مَكانٍ، یا سامِعَ الْأَصْواتِ، یا مُجیبَ‏

اى بزرگ مقام اى كه در هر جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت كننده‏

الدَّعَواتِ، یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ، یا قاضِىَ الْحاجاتِ، یا مُنْزِلَ الْبَرَكاتِ،

دعاها اى برآرنده خواسته‏ها اى روا كننده حاجتها اى فرو فرستنده بركات‏

یا راحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقیلَ الْعَثَراتِ، یا كاشِفَ الْكُرُباتِ، یا وَلِىَ‏

اى رحم كننده بر اشكها (و گریه‏ها) اى نادیده‏گیر لغزشها اى برطرف كننده ناراحتیها اى بدست دارنده‏

الْحَسَناتِ، یا رافِعَ الدَّرَجاتِ، یامُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ، یا مُحْیِىَ الْأَمْواتِ، یا

نیكیها اى بالا برنده مقامها اى دهنده خواسته‏ها اى زنده كننده مرده‏ها اى‏

جامِعَ الشَّتاتِ، یا مُطَّلِعاً عَلَى النِّیَّاتِ، یا رادَّ ما قَدْ فاتَ، یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ‏

گردآورنده پراكنده‏ها اى آگاه بر نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته، اى كه صداها بر او مشتبه‏

عَلَیْهِ الْأَصْواتُ، یا مَنْ لاتُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ، وَلا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ،

نشود اى كه (زیادى) خواهشها او را به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریكیها

یانُورَالْأَرْضِ‏والسَّمواتِ، یاسابِغَ النِّعَمِ، یادافِعَ النِّقَمِ، یابارِئَ النَّسَمِ، یاجامِعَ‏

او را فرا نگیرد اى روشنى زمین و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده‏

الْأُمَمِ، یا شافِىَ السَّقَمِ، یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ، یا ذَاالْجُودِ وَالْكَرَمِ، یا مَنْ‏

ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریكیها اى صاحب جود و كرم اى كه‏

لا یَطَأُ عَرْشَهُ قَدَمٌ، یا اَجْوَدَ الْأَجْوَدینَ، یا اَكْرَمَ الْأَكْرَمینَ، یااَسْمَعَ‏

گامى به عرشش نرسد اى بخشنده‏ترین بخشندگان اى كریم‏ترین كریمان اى شنواترین‏

السَّامِعینَ، یا اَبْصَرَ النَّاظِرینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ، یا اَمانَ الْخائِفینَ،

شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه‏جویان اى ایمنى بخش ترسناكان‏

یا ظَهْرَ اللاَّجینَ، یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا غایَهَ

اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤمنان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود

الطَّالِبینَ، یا صاحِبَ كُلِّ غَریبٍ، یا مُونِسَ كُلِّ وَحیدٍ، یا مَلْجَاَ كُلِّ طَریدٍ، یا

خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر آواره اى‏

مَاْوى‏ كُلِّ شَریدٍ، یا حافِظَ كُلِّ ضآلَّهٍ، یا راحِمَ الشَّیْخِ الْكَبیرِ، یا رازِقَ الّطِفْلِ‏

جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم كننده پیر كهن سال اى روزى ده كودك‏

الصَّغیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْكَسیرِ، یا فاكَّ كُلِّ اَسیرٍ، یا مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ،

خردسال اى پیوند دهنده استخوان شكسته اى رها كننده هر گرفتار دربند اى بى‏نیاز كن هر بینواى مستمند

یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ وَالتَّقْدیرُ، یا مَنِ‏

اى پناه ترسناكِ پناه‏جو اى كه چاره‏اندیشى و اندازه‏گیرى كارها بدست او است اى كه‏

الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى‏ تَفْسیرٍ، یا مَنْ هُوَ عَلى‏

هر مشكلى براى او سهل و آسان است اى كه بى‏نیازى از شرح و تفسیر اى كه بر

كُلِّشَىْ‏ءٍ قَدیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ خَبیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ بَصیرٌ،

هر چیز توانایى اى كه بهر چیز خبیر و آگاهى اى كه به هر چیز بینایى‏

یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ، یا فالِقَ الْإِصْباحِ، یا باعِثَ الْأَرْواحِ، یا ذَاالْجُودِ

اى فرستنده بادها اى شكافنده روشنى صبح اى برانگیزنده جانها اى صاحب جود

وَالسَّماحِ، یا مَنْ بِیَدِهِ كُلُّ مِفْتاحٍ، یا سامِعَ كُلِّ صَوْتٍ، یا سابِقَ كُلِّ فَوْتٍ،

و سخا اى كه بدست قدرت او است هر كلید اى شنونده هر صدا اى جلوتر از هر گذشته‏

یا مُحْیِىَ كُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ، یا عُدَّتى‏ فى‏ شِدَّتى‏، یا حافِظى‏ فى‏

اى زنده كننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز سختى و دشوارى اى نگهدارم در

غُرْبَتى‏، یا مُونِسى‏ فى‏ وَحْدَتى‏، یا وَلِیّى‏ فى‏ نِعْمَتى‏، یا كَهْفى‏ حینَ تُعْیینِى‏

روز غربت و بى‏كسى اى همدمم در تنهایى اى ولى نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام كه‏

الْمَذاهِبُ، وَتُسَلِّمُنىِ الْأَقارِبُ، وَیَخْذُلُنى‏ كُلُّ صاحِبٍ، یا عِمادَ مَنْ‏

راهها مرا مانده و خسته كنند و نزدیكان مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بكشند اى تكیه‏گاه هركس‏

لا عِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ

كه تكیه‏گاهى ندارد اى‏پشتوان‏آنكس‏كه‏پشتوانه‏ندارداى‏ذخیره تهیدستان اى نگهدار كسى‏كه نگهدارى ندارد اى پناهگاه آنكس كه پناهگاهى‏

لَهُ، یا كَهْفَ مَنْ لا كَهْفَ لَهُ،یا كَنْزَ مَنْ لا كَنْزَ لَهُ، یا رُكْنَ مَنْ لا رُكْنَ لَهُ،

ندارد اى گنج بى‏گنجان اى پایه محكم آن كس كه پایه محكمى ندارد

یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ، یا جارِىَ اللَّصیقَ، یا رُكْنِىَ‏

اى فریادرس كسى كه فریادرس ندارد اى همسایه بى‏همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى ركن‏

الْوَثیقَ، یا اِلهى‏ بِالتَّحْقیقِ، یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ، یا شَفیقُ یا رَفیقُ، فُكَّنى‏

استوار من اى معبود مسلَّم من اى پروردگار خانه كعبه اى مهربان اى رفیق آزادم كن‏

مِنْ حَلَقِ الْمَضیقِ، وَاصْرِفْ عَنّى‏ كُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَضیقٍ، وَاكْفِنى‏ شَرَّ ما لا اُطیقُ،

از حلقه‏هاى تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و كفایت كن مرا از هر چه طاقتش را ندارم‏

وَاَعِنّى‏ عَلى‏ ما اُطیقُ، یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى‏ یَعْقُوبَ، یا كاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ،

و یاریم كن بر آنچه طاقتش را دارم اى كه یوسف را به یعقوب برگرداندى اى كه ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى‏

یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ، یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، وَ مُنْجِیَهُ مِنْ اَیْدِى الْیَهوُدِ، یا

اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از دست یهود اى‏

مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى‏الظُّلُماتِ، یامُصْطَفِىَ مُوسى‏ بِالْكَلِماتِ، یامَنْ‏غَفَرَ لِأدَمَ‏

پاسخ دهنده آواز یونس در تاریكیهاى دریا اى برگزیننده موسى (بوسیله سخن گفتن) بدان كلمات اى كه بخشیدى بر آدم‏

خَطیئَتَهُ، وَرَفَعَ اِدْریسَ مَكاناً عَلِیّاً بِرَحْمَتِهِ، یا مَنْ نَجّى‏ نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ،

خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى بلند بردى اى كه نوح را از غرق نجات دادى‏

یا مَنْ اَهْلَكَ عاداً الْأوُلى‏، وَثَمُودَ فَما اَبْقى‏، وَقَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ، اِنَّهُمْ كانُوا

اى كه قوم عاد قدیم را هلاك كردى و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح‏

هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغى‏، وَالْمُؤْتَفِكَهَ اَهْوى‏، یامَنْ‏دَمَّرَ عَلى‏ قَوْمِ‏لوُطٍ،وَدَمْدَمَ عَلى‏

را كه آنها ستمگرتر و سركش‏تر بودند و دهكده‏هاى واژگون را بیفكندى اى كه نابودى بر قوم لوط فرستادى و

قَوْمِ شُعَیْبٍ، یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلاً، یا مَنِ‏اتَّخَذَ مُوسى‏ كَلیماً، وَاتَّخَذَ

هلاك كردى قوم شعیب را اى كه ابراهیم را خلیل گرفتى اى كه موسى را هم سخن خود ساختى‏

مُحَمَّداً صَلَّى‏ اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیباً، یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ‏

و محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود كردى اى كه به لقمان‏

الْحِكْمَهَ، وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْكاً، لا یَنْبَغى‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، یا مَنْ نَصَرَ

حكمت عطا كردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى كه براى هیچكس پس از او شایسته نبود

ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوكِ الْجَبابِرَهِ، یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ، وَرَدَّ لِیُوشَعَ‏

اى كه ذوالقرنین را بر پادشاهان سركش یارى دادى اى كه به خضر آب حیات دادى و براى یوشع‏

 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها، یا مَنْ رَبَطَ عَلى‏ قَلْبِ اُمِّ مُوسى‏، وَاَحْصَنَ‏

بن نون آفتاب را پس از غروب كردن برگرداندى اى كه‏به‏دل‏مادرموسى‏آرامش‏بخشیدى‏ودامن مریم دختر عمران را از آلودگى‏

فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ، یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَى بْنَ زَكَرِیَّا مِنَ الذَّنْبِ، وَسَكَّنَ‏

نگهداشتى اى كه یحیى بن زكریا را از گناه حفظ كردى و خشم‏

عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ، یا مَنْ بَشَّرَ زَكَرِیَّا بِیَحْیى‏، یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ‏

موسى را فرو نشاندى اى كه زكریا را به ولادت یحیى مژده دادى اى كه اسماعیل را به‏

الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ، یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَ هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلى‏ قابیلَ، یا

آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى كه قربانى هابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرر ساختى اى‏

هازِمَ الْأَحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى‏اللَّهُ‏عَلَیْهِ وَآلِهِ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَ

پراكنده كننده احزاب براى پشتیبانى محمد صلى الله علیه وآله درود فرست بر محمد و آل محمد و

عَلى‏ جَمیعِ الْمُرْسَلینَ، وَمَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبینَ، وَاَهْلِ طاعَتِكَ اَجْمَعینَ،

بر تمامى رسولان و فرشتگان مقرب و همه آنان كه فرمانبردارى تو كنند و

وَاَسْئَلُكَ بِكُلِّ مَسْئَلَهٍ سَئَلَكَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ، فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى‏

از تو مى‏خواهم به هر سؤالى كه از تو مى‏كنند هر یك از آن اشخاصى كه از آنها راضى هستى و در نتیجه‏

الْإِجابَهِ، یا اَللَّهُ یااَللَّهُ یا اَللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ‏

اجابت را برایش مسلم كردى اى خدا اى خدا اى خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان‏

یا رَحیمُ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، یا ذَاالْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ، یا ذَاالْجَلالِ‏

اى مهربان اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال‏

وَالْإِكْرامِ، به‏ به‏ به‏ به‏ به‏ به‏ به‏، اَسْئَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَكَ، اَوْ اَنْزَلْتَهُ‏

و بزرگوارى بدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را مى‏خوانم به حق هر نامى كه خود را بدان نامیدى یا در یكى از كتابهاى‏

فى‏ شَىْ‏ءٍ مِنْ كُتُبِكَ، اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى‏ عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَكَ، وَبِمَعاقِدِ الْعِزِّ

خود آن را نازل كردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسائلى‏

مِنْ عَرْشِكَ، وَبِمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ كِتابِكَ، وَبِما لَوْ اَنَّ ما فِى الْأَرْضِ مِنْ‏

كه عرشت را عزت بخشید و به منتهاى رحمت از كتابت و بدانچه «اگر هر درختى كه در زمین است‏

شَجَرَهٍ اَقْلامٌ، وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ مانَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ،

قلم باشند و دریا با هفت دریاى دیگر كه آن را كمك دهند مركب بود كلمات خدا تمام نمى‏شد

اِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَكیمٌ، وَ اَسْئَلُكَ بِاَسْمآئِكَ الْحُسْنَى الَّتى‏ نَعَتَّها فى‏كِتابِكَ،

براستى خدا نیرومند و فرزانه است» و از تو مى‏خواهم به حق آن نامهاى نیكویت كه در قرآن توصیفشان كرده‏اى‏

فَقُلْتَ وَللَّهِ‏ِ الْأَسْمآءُ الْحُسْنى‏ فَادْعوُهُ بِها، وَقُلْتَ اُدْعُونى‏ اَسْتَجِبْ لَكُمْ، وَقُلْتَ‏

و فرموده‏اى: «وبراى خدا است نامهاى نیكو پس او را بدان نامها بخوانید» و باز فرمودى «مرا بخوانید تا اجابت كنم شما را» و نیز فرمودى‏

وَاِذاسَئَلَكَ عِبادى‏ عَنّى‏،فَانّى‏ قَریبٌ‏اُجیبُ‏دَعْوَهَالدَّاعِ‏اِذادَعانِ،وَقُلْتَ‏یاعِبادِىَ‏

«و هرگاه بندگان من از تودرباره‏من‏بپرسندپس‏من نزدیكم و پاسخ دهم دعاى خواننده را هنگامى كه مرا بخواند» و فرمودى «اى بندگان من‏

الّذَینَ‏اَسْرَفوُاعَلى‏اَنْفُسِهِمْ، لاتَقْنَطُوامِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً،

كه بر نفس خویش اسراف و زیاده‏روى كردید از رحمت خدا نومید نشوید كه خدا همه گناهان را بیامرزد

اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُالرَّحیمُ، وَاَنَا اَسْاَلُكَ‏یااِلهى‏وَاَدْعُوكَ یارَبِّ، وَاَرْجُوكَ یاسَیِّدى‏،

و او است آمرزنده مهربان» و من از تو مى‏خواهم اى معبودم و مى‏خوانمت پروردگارا و امیدوار توام اى آقاى من

وَاَطْمَعُ فى‏اِجابَتى‏ یامَوْلاىَ كَماوَعَدْتَنى‏، وَقَدْدَعَوْتُكَ كَمااَمَرْتَنى‏،فَافْعَلْ بى‏ ما

و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده‏اى و من تو را خواندم چنانچه به من دستور دادى پس انجام ده درباره‏

اَنْتَ‏اَهْلُهُ،یاكَریمُ،وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِرَبِ‏الْعالَمینَ،وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ‏

من آن آنچه را تو شایسته آنى اى كریم و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و آلش همگى‏


پس ذكر كن حاجت خود را كه برآورده‏است ان شاء اللَّه تعالى، و در روایت مهج الدّعوات است كه نمى‏خوانى این دعا را مگر آنكه با طهارت باشى.
شیخ عباس قمی- مفاتیح الجنان
 

aphrodait

عضو جدید
ممنون از شما

یک پیشنهاد:
شما توی این زمینه ها فعالیت زیادی دارید و چیزهای مفیدی قرار می دهید.
اگر یک خلاصه کوتاه و کامل رو در اول قرار دهید و بعد اصل متن را قرار دهید فکر می کنم بهتر باشد،
چون معمولا وقتی طولانی بودن متن مشاهده می شود رقبت برای خواندن کمتر می شود.
انشا ا... که حاجات همه براورده شود.
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
ممنون از شما

یک پیشنهاد:
شما توی این زمینه ها فعالیت زیادی دارید و چیزهای مفیدی قرار می دهید.
اگر یک خلاصه کوتاه و کامل رو در اول قرار دهید و بعد اصل متن را قرار دهید فکر می کنم بهتر باشد،
چون معمولا وقتی طولانی بودن متن مشاهده می شود رقبت برای خواندن کمتر می شود.
انشا ا... که حاجات همه براورده شود.
چشم ولی پست اول این تاپیک دیگه خلاصه تر فکر نکنم بشه و همونم اصله
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون
ولی ایا واقعا همه جواب گناهایی که کردن میبینن؟
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین که گفتی نفرین
یا هربدی که میکنیم ایا راسته که جوابشو تو همین دنیا میبینیم ؟
من که اعتقاد ندارم چون گناهکارای زیادی دیدم که خیلی هم خوشبختن
 

aphrodait

عضو جدید
همین که گفتی نفرین
یا هربدی که میکنیم ایا راسته که جوابشو تو همین دنیا میبینیم ؟
من که اعتقاد ندارم چون گناهکارای زیادی دیدم که خیلی هم خوشبختن

با اجازه من نظرمو بگم:
کسی که واقعا از کاری که کرده پشیمون باشه و با خلوص نیت توبه کنه
خداوند به او فرصتی دوباره میده تا دوباره متولد بشه و جبران گذشته بکنه.
از نظر من ادما نمی تونن تعیین کنند که کسی گناهکار هست یا نه چون اولن از باطن شخص خبر ندارند
ثانیا همه انسان ها گناهکارند یکي کم یکی زیاد. و وقتي زمانش برسه خداوند هیچ ظلمی رو بدون جواب نمی ذاره.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
همین که گفتی نفرین
یا هربدی که میکنیم ایا راسته که جوابشو تو همین دنیا میبینیم ؟
من که اعتقاد ندارم چون گناهکارای زیادی دیدم که خیلی هم خوشبختن
اول اینکه ندیدن ما دلیل بر نبودن نیست و خوشبختی هم فقط تو ثروت نیست!
دوم اینکه نفرین والدین با گناه فرق داره:gol:
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از شما

یک پیشنهاد:
شما توی این زمینه ها فعالیت زیادی دارید و چیزهای مفیدی قرار می دهید.
اگر یک خلاصه کوتاه و کامل رو در اول قرار دهید و بعد اصل متن را قرار دهید فکر می کنم بهتر باشد،
چون معمولا وقتی طولانی بودن متن مشاهده می شود رقبت برای خواندن کمتر
می شود.
انشا ا... که حاجات همه براورده شود.
منم باشما کاملا موافقم
 

Similar threads

بالا