چند ثانيه قبل از مرگ!!!!

anoeil

کاربر فعال تالار مدیریت ,
کاربر ممتاز
آخرین کلمات یک الکتریسین:خوب حالا روشنش کن.....

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر:فکر می کنی توی این غار چیه؟؟

آخرین کلمات یک بند باز:نمی دونم چرا چشمم سیاهی میره...

آخرین کلمات یک بیمار:مطمئنید این آمپول بی خطره؟؟

آخرین کلمات یک پزشک:راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریه شما لا علاجه !!!

آخرین کلمات یک پلیس:6 بار شلیک کرده مطمئنم دیگه تیر نداره !!

آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران:غذا باب میلتون بود؟؟

آخرین کلمات یک جلاد:ای بابا ...باز تیغه ی گیوتین گیر کرد !

آخرین کلمات یک جهانگرد:در آمازون این نوع مار رو می شناسم ... سمی نیست...

آخرین کلمات یک چترباز:پس چترم کو؟؟؟

آخرین کلمات یک خبرنگار:بله...سیل داره به طرفمون میاد...

آخرین کلمات یک خلبان:ببینم چرخا باز شدند یا نه؟؟

آخرین کلمات یک خون آشام:نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع می کنه!

آخرین کلمات یک داور فوتبال:نخیر آفساید نبود!

آخرین کلمات یک دربان:مگه از رو نعش من رد شی!!

آخرین کلمات یک دوچرخه سوار:نخیر حق تقدم با منه....

آخرین کلمات یک دیوانه:من یه پرندم ......

آخرین کلمات یک سرنشین اتومبیل:برو سمت راست راه بازه...

آخرین کلمات یک شکارچی:مامانت کجاست کوچولو؟؟

آخرین کلمات یک غواص:من میدونم این طرفا کوسه وجود نداره !!!

آخرین کلمات یک فضانورد:برای یه ربع دیگه هوا دارم...

آخرین کلمات یک قصاب:اون چاقو بزرگرو بنداز ببینم !!!

آخرین کلمات یک قهرمان:کمک نمی خوام همش 3 نفرند دیگه...

آخرین کلمات یک قهرمان اتومبیلرانی:مکانیک یادش رفته ترمز ماشینو درست کنه !!

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی:قضیه روشنه.. قانل شما هستید!

آخرین کلمات یک کامپیوتر:هارددیسک پاک شده است !!

آخرین کلمات یک کوهنورد:سر طناب رو محکم بگیری ها...

آخرین کلمات یک گروگان:من که می دونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری !!

آخرین کلمات یک مادر:بالاخره سی دی هاتو مرتب کردم...

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه:این آزمایش کاملا بی خطره...

آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب:این سیم آخری رو قطع کنم دیگه تمومه !!

آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر:معلومه که ازش بک آپ گرفتم !!

آخرین کلمات یک معلم رانندگی:نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرین کلمات یک ملوان:من چه میدونستم باید شنا بلد باشم؟؟؟

آخرین کلمات یک ملوان زیر دریایی:من عادت ندارم با پنجره ی بسته بخوابم....

آخرین کلمات یک نارنجک انداز:گفتی تا چند بشمرم؟؟؟؟
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینم واسه ی اونایی که خیلی دلتنگن.....مث من!!!
دوباره آسمان این دل ابری شده .
دوباره این چشمهای خسته بارانی شده .
دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم.
میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند.
در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا .
دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند.
خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود.
خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است.
دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ،
مثل لحظه شکستن یک قلب تنها .
دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه میگیرد.
به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره .
آسمانی دلگیرتر از این دل خسته .
یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده.
خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است.
تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است.
دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است.
آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ، قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است.
هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست.
میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم .
دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم .
اما نمی توانم…
دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است،
اما کسی نیست تا با من درد دل کند ، کسی نیست سرم را بر روی شانه هایش بگذارم
و آرام شوم… هیچکس نیست!

نویسنده:مهدی لقمانی
 

نرگسیا

عضو جدید
اینم واسه ی اونایی که خیلی دلتنگن.....مث من!!!
دوباره آسمان این دل ابری شده .
دوباره این چشمهای خسته بارانی شده .
دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم.
میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند.
در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا .
دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند.
خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود.
خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است.
دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ،
مثل لحظه شکستن یک قلب تنها .
دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه میگیرد.
به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره .
آسمانی دلگیرتر از این دل خسته .
یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده.
خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است.
تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است.
دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است.
آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ، قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است.
هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست.
میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم .
دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم .
اما نمی توانم…
دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است،
اما کسی نیست تا با من درد دل کند ، کسی نیست سرم را بر روی شانه هایش بگذارم
و آرام شوم… هیچکس نیست!

نویسنده:مهدی لقمانی

مرسی شیما جون
 
بالا