دانش مسلمین

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
جایگاه کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی


کتابها و کتابخانه ها

پایه ی شکوفایی علمی یک تمدن کتاب و بالتبع کتابخانه است .ومسلما می توان ازاین نظر به چگونگی ومیزان رشد علم ، درجامعه وتمدن اسلامی پی برد.زیرا هرقدر که استفاده ازیک علم یا صنعت دریک جامعه شایع شود ، به همان مقدار وسایل وابزار مورد نیاز آن برای بدست آوردن علوم بیشتر می شود . والحق این قسمت از تمدن عظیم اسلامی اعجاب برانگیز است .
بدینگونه، شوق معرفت جویی و حس کنجکاوی قلمرو اسلام را در اندک مدتی کانون انوار دانش کرد . رواج صنعت کاغذ مخصوصاً از اسباب عمده رواج علم ومعرفت شد . هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را ازماوراء النهربه داخل بلاد عرب زبان بردند . در قرن دوم ، هم بغداد کارخانه کاغذسازی داشت هم مصر . طولی نکشید که در سایر بلاد اسلام حتی درسیسیل و اندلس هم صنعت کاغذ راه یافت .در زمان مأمون ، د ربغداد کاغذ بقدری زیاد بود که میگویند یک تن از بزرگان طبرستان در سفر حج وقتی به بغداد رسید و دعوتهائی کرد که درچار مشکل شد چون مأمون گفت تا در بغداد هیزم و تره به او نفروشند او کاغذ می خرید و به جای هیزم می سوخت و حریر سبز پاره می کرد و به جای تره بر خوان می نهاد و درباره ابن فرات وزیر مقتدر هم نقل است که در خانه اش حجره یی بود مخصوص کاغذ، هرکس آنجا می رفت هر قدر کاغذ می خواست می توانست ببرد . این نکته نیز با آنکه حکایت دارد از تکلف وتنعم ابن فرات ، وجود و وفور کاغذ را در بغداد آن زمان نشان می دهد .(درباره کاغذ ونقشی که مسلمین دراشاعه آن داشتند،رجوع شودبه : تاریخ صنایع واختراعات ،تالیف پیر روسو،ترجمه حسن صفاری ) ابن الندیم انواع گوناگون کاغذ را در عهد خویش می شمرد و این امر نشان می دهد که صناعت کاغذ در آن زمان رونق تمام داشته است . این رواج صنعت کاغذ از اسباب بوجود آمدن کتاب و توسعه یافتن کتابخانه ها گشت و در هر جا صنعت کاغذ راه یافت کار تألیف هم آسان شد . از برکت وجود کاغذ در زمان یعقوبی در بغداد بیشتر از صد کتابفروش وجود داشت که غیر از فروش کتاب در آنها از کتب نسخه ـ برداری می کردند والبته این امور کار تشکیل کتابخانه را هم آسان می کرد.
در واقع ، درغالب بلاد اسلامی تدریجاً کتابخانه ها بوجودآمد متعلق به مساجد یا مدارس که درهاشان به روی طالبان علم گشوده بود . بیت الحکمه مأمون کتابخانه یی معتبر داشت که از کتب گوناگون به زبان های مختلف درآن وجود داشت . کتابخانه عضد الدوله دیلمی در شیراز چنان عظیم بود که مقدسی می پنداشت هیچ کتابی در انواع علوم تألیف نشده است الا که نسخه یی از آن در آنجا هست . کتب این کتابخانه بر حسب انواع علوم در حجره های جداگانه قرار داشت . نظیر همین وصف درباره کتابخانه سامانیان هم صادق بود که ابن سینا مدتها در آن به مطالعه و استنساخ کتب اشتغال داشت . کتابخانه شخصی صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی که می گویند چهارصد شتر برای حمل آنها لازم بود معروف است و قسمتی از آن در غلبه سلطان محمود غزنوی بر ری تباه شد . سابوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی ، کتابخانه یی در کرخ بغداد ساخت که در آن ده ها هزار جلد کتاب بود به خط ائمه مشهور ومعتبر. در شام ومصر هم از کتابخانه های متعدد یاد شده است . در کتابخانه یی که یعقوب بن کلس وزیر العزیزبالله ثانی درست کرد گاه ده ها و صدها نسخه مکرر از یک کتاب وجود داشت.
درزمان «الحاکم» کتابخانه فاطمیان مصر صدهزار کتاب داشت و این تعداد در زمان مستنصرفاطمی به دویست هزار رسید واین کتاب ها به اهل علم عاریه هم داده می شد .در اندلس حراجهایی که برا ی کتاب تشکیل می شد محل معارضه شوق بود با ثروت و تفنن. در قرطبه خلیفه اموی اندلس کتابخانه عظیمی تأسیس کرد که می گویند در حدود چهارصد هزار جلد کتاب داشت وتنها فهرست آن بالغ بر چهل و چهار مجلد می شد . حکم دوم برای بدست آوردن کتاب و جلب مؤلفین ، نمایندگانی از اندلس به بغداد و شام می فرستاد . درغرناطه در عصرامویها ، هفتاد کتابخانه عمومی وجود داشت در صورتیکه حتی چهار صد سال بعد ازاین تاریخ شارل عاقل که خواست کتابخانه یی درست کند بعد از سالها سعی کتابهایش به هزار جلد هم نرسید و ثلث آن نیز ادعیه و اوراد راهبان و کشیشان بود . کتابخانه سلطان مراکش که می گویند هنگام عزیمت از اندلس آن را در یک کشتی به مقصد فرستاد و در راه بدست دزدان دریایی افتاد بالغ بر سیصد چهارصد هزار کتاب بود و همین کتابها بود که به دست فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا افتاد وهسته اصلی کتابخانه معروف اسکوریال شد (درباب بیت الحکمه ی مامون وهمچنین برای اطلاعاتی درباره ی کتابخانه درعصر خلفا رجوع شود به : عصرالمامون 1/6-375 مقایسه شودبا: pinto.o. le biblioteche degli arabi 1982).
تنها کتاب الفهرست ابن الندیم که یک وراق شیعی یا معتزلی بغداد بوده است در قرن چهارم کافی است تا نشان دهد در آن دوره از انواع علوم و فنون چه مایه کتابها در نزد مسلمین وجود داشته. انواع دائرۀ المعارف – از امثال مفاتیح العلوم خوارزمی وجامع العلوم فخر رازی گرفته تا نفایس الفنون آملی و کشاف اصطلاحات تهانوی – که درعالم اسلامی تألیف شد از وسعت دایره کنجکاوی مسلمین حکایت دارد و از تنوع و وفور مواد کتابخانه ها ، در حقیقت ، مسلمین مؤسسین واقعی کتابخانه های عظیم عمومی درعالم بوده اند و نیکو کارانشان در تأسیس و وقف کردن کتابخانه های عام المنفعه مکرر با یکدیگر رقابت می کرده اند . اما این که بعضی محققان گفته اند کتابخانه اسکندریه را عمروعاص به دستور عمربن خطاب خلیفه ثانی ،نابودکرد ، اصل روایت از عبد اللطیف بغدادی و ابن القفطی – قرن هفتم هجری – فراتر نمی رود و روایت آنها نیز به نقل افسانه بیشتر می ماند تا یک روایت تاریخی . ابن عبری هم که در مختصر الدول عربی آن را نقل می کند ظاهراً خودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاریخ سریانی خویش هم آن را تکرار کند . حق آنست که قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم این کتابها ازبین رفته بود و دیگر آنقدر کتاب در اسکندریه نمانده بود تا عمروعاص به قول ابن عبری آنرا بین حمامهای شهر برای تأمین سوخت تقسیم کند( درباب اصل این روایت ونقد آن رجوع شود به : جرجی زیدان تاریخ التمدن الاسلامی 3/51-44وحواشی دکتر حسین مونس /51). روایتی هم که گفته اند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است . در هر صورت ، با آنکه وقوع حریق مکرر به کتابخانه های قدیم لطمه زده است کثرت نسخه های خطی اسلامی که هم اکنون در کتابخانه های شخصی وعمومی باقی است میزانی است از کثرت و غنای کتابخانه های قدیم مسلمین.


منبع: برگرفته از کتاب: عبدالحسین زرین کوب،کارنامه اسلام
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدارس و دانشگاه ها در تمدن اسلامی

مدارس و دانشگاه ها در تمدن اسلامی

مدارس و دانشگاه ها


کثرت مدارس عالی (درباب مدارس درنزد مسلمین ونقش مدرسه ی نظامیه رجوع شودبه : talas.a.la madrasa nizamya et son histoire 1939) در بلاد اسلام ، هنوز هم که دنیا پیشرفتهای ماشینی یافته استT مایه حیرت است و حاکی از وجود شوق و نشاطی بی مانند . در حقیقت بسبب تأکید وتشویقی که در اسلام راجع به علم شده بود و همچنین بجهت توصیه وترغیبی که به انجام دادن امور خیریه می شد بسیاری از اهل برو ارباب ثروت ،عنایت وتوجه خاصی به تاسیس مدارس مبذول کردند بطوریکه درعهد رونق حکومتهای اسلامی در بیشتر بلاد اسلام مدارس مهم مانند نظامیه ، مستنصریه ، حلاویه، جوزیه ، الازهر وامثال آنها وجود داشت که هر یک بسببی شهرت دارند
و این مدارس که بزرگان علماء اسلام تربیت یافته آن مدارس بوده اند همه یا غالب آنها از محل اوقاف اهل بر بوده است و خلفا وسلاطین بطور مستمر ومستقیم در آنها نظارت نداشتند و – به اصطلاح امروز ما – این مدارس ملی و آزاد بود چنانکه جز در بعضی از آنها که به بعضی فرقه ها اختصاص داشت در غالب آنها نیز تعلیم آزاد بود و هر یک از فرقه های اسلامی ، معارف و علوم مقبول مخصوص خود را می توانستند درین مدارس اخذو تلقی نمایند .
البته مدرسه نظامیه ، بر خلاف مشهور، اولین مدرسه اسلامی نبوده است .(برای مدارس قبل از آن رجوع شود به : متز، الحضاره الاسلامیه 1/19-318) اما بی شک از خیلی جهات سرمشق مدارس مهم اسلام و جهان شده است . خواجه نظام الملک وزیر ،نزدیک به شصت هزاردینار صرف بنای مدرسه ی نظامیه بغداد کرد ، در اصفهان و نیشابور و بلخ و هرات هم نظامیه ها ساخت و این مدارس حتی سرمشق شد برای دارالعلمهای اروپا . قدیمی ترین دانشگاه اروپا که سالرنو ( Salern) در ایتالیا بود از تأثیر مدارس اسلامی خالی نبود . مدارس بزرگ دیگر مثل دانشگاه بولونیا ( Bologna ) و دانشگاههای پاریس ، مونپلیه ، و اکسفورد همگی بعد از قرن دوازدهم میلادی بوجود آمدند – مدتها بعد از تأسیس دانشگاههای اسلامی . اگر بعضی رسوم و الفاظ جاری در دانشگاههای اروپا مثل Reading(= قرائت ) ، ( Hearing )(= سماع ) ، ( Licence )( = اجازه )، و حتی لفظ غریب (Baccalarius ) (= حق الروایه ؟ ) چنانکه بعضی محققان گفته اند از رسوم و الفاظ مشابه معمول در مدارس اسلامی مصر و شام و اندلس اقتباس شده باشد آیا حیرت انگیز نیست که با چنین سابقه یی که دانشگاههای اسلامی دارد ، تأسیس دانشگاههای امروز شرق به نفوذ یا تقلید دارالعلمهای غربی منسوب شود ؟
این نظامیه ها مراکز مهم فعالیتهای علمی عصربود ، اساتید آنها هم غالباً علماء بزرگ عصر بشمار می آمدند . از همه دوره های اسلامی تا مدتها طالب علمان به این مدارس روی می آوردند و درین کهنه ترین دانشگاههای جهان، هم حجره پیدا می کردند هم مدد معاش . بعلاوه کتابخانه ، بیمارستان، مسجد ، و مجلس وعظ هم در دسترس آنها بود . چنانکه مدرسان هم در مدرسه در جات داشتند از استاد و مدرس و معید ، با لباسهای خاص و ظاهراً همینهاست که در دانشگاههای اروپا مورد تقلید واقع شد .چندی بعد ، درسایر بلاد اسلام هم – مثل بغداد – بتقلید نظامیه مدارس متعدد بنا شد . در بغداد ، مدرسه مستنصریه بوجود آمد که رونق و فعالیت آن نظامیه را از اهمیت انداخت .چنانکه سلاطین زنگی و ممالیک در شام و مصر مخصوصاً شوق وافری به بنای مدارس نشان دادند . درعهد مغول ، سلطان محمد خدا بنده حتی مدرسه سیار داشت – همراه اردوی خویش – که ذکر آن در «تاریخ وصاف» آمده است . در قرن ششم که ابن جبیر سیاح اندلسی به مشرق آمد بیست مدرسه در دمشق یافت و سی مدرسه دربغداد . بنیامین تطیلی سیاح و ربن یهودی اندلسی بیست مدرسه در اسکندریه دید ، و در سایر بلاد هم مدارس بسیار بود با شور و نشاط طالبان علم . این شور و نشاط به شهرهای بزرگ اختصاص نداشت و در دهات و قریه ها هم طالبان علم فراوان بودندو چه بسیار دانشمندان بزرگ اسلام که از دیه های حقیر برخاسته اند .


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نهضت علمی مسلمانان(تکامل علوم قدیم)

نهضت علمی مسلمانان(تکامل علوم قدیم)

نهضت علمی مسلمانان

آمادگی مسلمین برای اخذ و نشرعلوم ، و احادیثی که از پیغمبر در تشویق به دانش طلبی نقل می شد ، بعلاوه وجود اسباب وموجبات دیگر، شروع یک نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد .
ترجمه و نقل علوم یونانی قدم اول بود در حصول این نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد. ترجمه و نقل علوم یونانی اول بود در حصول این نهضت که بعضی اروپائیان آن را « تسخیر یونانیگری » (Der sing des Hellenismus ) خوانده اند. و تا حدی همان بود که اسلام را در قیاس با اروپا یکچند مشعلدار دانش و معرفت جهانی کرد . این کار هم بوسیله اهل ذمه – مخصوصا مسیحیان ویهودیان- انجام شد که بر خلاف اعراب به اقتضای معیشت و تربیت، بازبان های دیگر آشنا بودند .فلسفه یونانی بیشتربه اهتمام سریانیها به عربی نقل شد . از آنکه فلسفه یونانی که از کلیسای ملکائی رانده می شد نزد یعقوبیها و نسطوریها پناه می یافت . قبل از اسلام هم شهر ادسا که همان الرها باشد از مراکز مهم تعلیم فلسفه یونانی بشمار می آمد و در آنجا کتابهایی از یونانی به سریانی نقل کرده بودند . بهرحال ، در زمان مأمون عباسی – و شاید اندکی قبل از آن نیز – شروع کردند به نقل و ترجمه این کتابهای سریانی به عربی . بیت الحکمه مأمون که نوعی آکادمی و دارالترجمه بشمار می آمد با کتابخانه مفصل که داشت در نقل علوم یونانی نقش قابل ملاحظه یی ایفا کرد. اعضاء این آکادمی بیشتر سریانیها بودند که عربی و یونانی می دانستند . حنین بن اسحق که گویند در بیزانس لغت یونانی آموخته بود .
در رأس این بیت الحکمه اهتمام بسیار در کار نقل و ترجمه داشت . پسرش اسحق و خویشانش نیز او را درین کار یاری کردند و او به کمک آنها ، هم آثار ارسطو را به عربی نقل کرد هم کتب جالینوس را ، غیر از الرها که مرکز نصرانیت سریانیان بود یک مرکز علمی دیگر هم متعلق به سریانیها وجود داشت و آن حران بود که در واقع مرکز بت پرستی سریانیان بشمار می آمد . این بت پرستان سریانی صائبین خوانده می شدند و حران هم نزدیک الرها بود اما در جنوب شرقی آن . صائبین که از باب تعمیم ، بت پرست شناخته می شدند. آیین خاصی داشتند و البته با وجود اشتراک در نام آنها را نباید با مندائیان منسوب به یحیی اشتباه کرد .
در هر حال ، اینها بسبب توجه و انصراف به پرستش اجرام سماوی علاقه خاصی به نجوم و ریاضی پیدا کردند و از کتب ریاضی و نجوم یونانی مخصوصاً بهرمند می شدند. ثابت بن قره از همین صابئیها بود که در همین ادوار به ترجمه کتب نجوم و ریاضی یونانی پرداخت و آثار اقلیدس ، ارشمیدس ، و اپولونیوس بوسیله خاندان ثابت به عربی نقل شده . اینجا بیان یک نکته اهمیت دارد که شاید توجه بدان عبرت انگیز باشد. در واقع بسیاری از این مترجمان که کتابهای ریاضی ، طبی ، با فلسفی را از سریانی ، یونانی ، یا پهلوی به عربی نقل می کردند خود در آن علوم ، هم مهارت داشتند و هم تألیف . از جمله ثابت بن قره حرانی که از سریانی و یونانی کتابهایی ترجمه کرد، خود در طب و ریاضی تبحر داشت . قسطابن لوقای بعلبکی که نیز کتابهای متعدد از یونان نقل ـ یا تهذیب ـ کرد خود در ریاضیات و مکانیک مطالعات قابل توجه داشت. حنی
ن بن اسحق که به عنوان مترجم شهرت یافت در چشم پزشکی تألیف دارد و متی بن یونس که بعضی شروح راجع به کتابهای ارسطو را ترجمه کرد از حکماء عصر بود
و فارابی نزد وی تلمذ کرد . نکته اینجاست که این ترجمه ها مخصوصاً بدان سبب در ایجاد نهضت علمی مسلمین مفید واقع شد که بدست اهلش انجام یافت . مترجمان در کاری که انجام می دادند بخوبی وارد بودندو متبحر.
البته مسلمین به ترجمه شعر و درام یونانی رغبتی نشان ندادند نه فقط بدان سبب که شعر و درام یونانی با اساطیر و عقاید قوم مخلوط بود و نمی توانست مورد توجه اهل اسلام باشد ، بلکه نیز بدانجهت که هدف از تعلم آن بلاغت یونانی بود که با وجود بلاغت قرآن نزد مسلمین طالب نداشت . در واقع ، اگر فن شعر ارسطو نزد مسلمین زیاده پیچیده و تا حدی نامفهوم ماند و اگر کتب افلاطون نیز بین آنها انتشار زیادی نیافت سببش همین بی توجهی آنها بود به نقل و ترجمه شعر و دوام . با اینهمه ، شواهدی هست که حاکی است از نقل یا تلخیص ایلیاد هومیروس و بعضی حکایات و اشعار یونانی . همچنین وقتی مسلمین از کلمات ذهبیه فیثاغورس یا نظایر آن صحبت می کنند به نظر می آید از ادب یونان نیز آنچه را با ذوق خویش زیاده بیگانه نمی یافته اند ترجمه می کرده اند.(rosental.f.fortleben der antike im islam/25.346.552)
اما از معارف و علوم و قدیم آنچه به عربی نقل می شد منحصر به کتب یونانی نبود. مسلمانان حتی در عهد اموی از تربیت یافتگان جندی شاپور، فواید علمی جستند . از آغاز ظهور اسلام ـ و چندی بیش از آن ـ جندنی شاپور مرکز معارف پارسیان و هندیان هم بود . علماء خاصه اطباء جندی شاپور ، در دربار امویان دمشق مورد توجه و استقبال بودند .
یک یهودی ایرانی ، نامش ماسرجویه ، از تربیت یافتگان همین مکتب ، ظاهراً اولین کس بود که چیزی از علوم یونانی را به عربی نقل کرد. در جندیشاپور از قرار معلوم میراث فرهنگ هند نیز مورد توجه بود. از تأثیر همین میراث هند و فارس است که هنوز دو کتاب مهم موجب رونق وشهرت ادب عربی و فارسی است : الف لیل و کلیله و دمنه . اصل کلیله یا قسمت عمده آن البته هندیست و در باب الف الیل و منشأ آن جای بحث است . اما خواه از داستان یهودی استر گرفته شده باشد و خواه با نام و سرگذشت همای چهرآزاد ، ملکه قدیم ایران مربوط باشد قسمت عمده آن رنگ اسلامی دارد، و رنگ عربی .
آثار علمی هم خاصه در منطق و حکمت عملی و حتی نجوم از پهلوی به عربی نقل شده است و نام عبدالله بن مقفع و نوبخت و علی بن زیاد ، از مترجمان این دوره که چیزهایی از پهلوی نقل کرده اند ، معروفست . زیج شهریار و کتاب تنکلوشا ـ تو کروس ـ و کتاب بزیدج هم در نجوم از پهلوی به عربی نقل شده است . در همان عصری که ابن مقفع کتب پارسیان را نقل کرد کتابهایی هم از هندی به عربی ترجمه شد ، هم درنجوم و هم در طب . اسم کتب هندی و مترجمین آنها در الفهرست ابن الندیم آمده است و توجه مسلمین به آنها نشان می دهد که ،مسلمین در نقل علوم بهیچوجه فقط مقلد صرف فرهنگ یونانی نبوده اند بلکه از خود و از منابع دیگر هم چیزها به آن مایه افزوده اند .
حتی به رهبری حس کنجکاوی و شوق معرفت جویی خویش به آثار و تحقیقات اقوام دیگر هم که یونانیها اطلاعات درستی از آنها نداشته اند نیز رجوع می کرده اند.
آشنایی مسلمین با علم و با مباحث مربوط به کلام در واقع از عهد اموی نشأت و اساس گرفت و این عهد بود که در طی آن ، در عراق و شام و مصر، کسانی که با علم و فلسفه یونان و هند و ایران آشنایی داشتند به اسلام گرویدند و یا به خدمت خلفاء و حکام مسلمان در آمدند .
پیش از آن بسبب اشتغال به فتوحات که تمام همتها بدان مصروف بود جز به قرآن و حدیث و آنچه از لغت و شعر و ادب و قصص انبیاء و تاریخ که برای هم آن لازم بود نمی پرداختند . قرآن و حدیث در واقع دو سرچشمه بزرگ اصلی بود برای دین و شریعت . هم فقه ازین دو منشأ عظیم برخوردار بود هم عقیده خود از عهد خلفاء راشدین دستخوش بحرانها و اختلافات بزرگ مانند مقالات خوارج و قدریه و مرجئه شده بود .
اما از اوایل عهد عباسی علم و فلسفه نشأت واقعی یافت و در پی آن در همه احوال مسلمین تحول پدید آمد : اصول پیدا شد و کار اثبات احکام فقه را براساس علمی نهاد. کلام پدید آمد و مجادلات راجع به عقاید را تحت نظارت منطق و استدلال قرار داد. نقل علوم یونانی ، هندی ، و ایرانی هم در تمام قلمرو فکر و معرفت بر روی مسلمین آفاق تازه گشود درست است که مسلمین وسیله شدند برای نقل آثار حکمت و معرفت باستانی به دنیای عرب اما نقل هم فی نفسه کار کم اهمیتی نیست . بعلاوه اشتباه صرف است اگر کسی سهم مسلمین را به همین نقل و ترجمه منحصر کند زیرا علماء اسلام ، چنانکه مکرر گفته شد ، از خود نیز چیزهایی بسیار بر مواریث هند و یونان و ایران افزودند . بهرحال ، چنانکه البته بدرستی انتظار می رفت این نقلها و ترجمه ها راه تحقیق و ابتکار را بر مسلمین گشود.


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
طب و پزشکی در تمدن اسلامی

طب و پزشکی در تمدن اسلامی

علم طب

وقتی طب از دست سریانی ها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آن جنبه جدی تر و دقیقتر گرفت . بجای رساله های کوتاه علمی که معمول سریانیها بود ، دائرۀالمعارفهای جامع طبی بوسیله مسلمین تألیف شد . تحقیقات تجربی و مطالعات بالینی هم البته از نظر دور نماند و مخصوصاً در بیماریهای منطقه یی و محلی تحقیقات مسلمین ـ وعلماء قلمرو اسلام ـ اهمیت یافت .
در واقع ، تحقیقات علماء یهود و مسیحی و حتی صائبین هم که در دارالاسلام انجام می یافت و به تشویق و هدایت مسلمین بود. قدیمی ترین رساله یی که در باب چشم پزشکی هم اکنون در دست است رساله ـ یی است از آن حنین بن اسحق . کثرت و شیوع انواع بیماریهای چشم در مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود .
در جلب توجه اطباء اسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته بدان . در باب تاریخ چشم پزشکی مسلمین هیرشبرگ آلمانی(hirschberg. geschichet der augenbeilunde bei den) رساله جامعی دارد که حاکی است از اهمیت کارهای مسلمین درین باب .
یک چشم پزشکی جراح در عهد ملکشاه سلجوقی شهرت یافت به نام ابوروح محمد بن منصور که « زرین دست » خوانده می شد و کتاب فارسی او نود العیون کتابی جامع و قابل توجه بود درین رشته از طب . چشم پزشکان اسلام در جراحی چشم پیشرفتهای قابل توجه پیدا کردند . در بین آنها کسانی بودند که آب آوردگی چشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشت با اطمینان تمام عمل می کردند . در سایر رشته های طب هم مسلمین کارهای ابتکاری انجام داده اند .
قدیمترین ملاحظات بالینی برای تشخیص و بیان تفاوت بین آبله و سرخک (=الجدری و الحصبه) رساله یی است که محمد بن زکریای رازی درین باب نوشته است و بیش از وی هیچ طبیبی ـ یونانی یا اسلامی ـ به این نکته برنخورده بود . رازی ـ که نزد اروپائیها Rhazes خوانده می شود ـ طبیب و حکیم ایرانی است که در طب و کیمیا هر دو دست داشته است و اخبار و آثار او حاکی از علاقه او به علوم تجربی است. می گویند وقتی خواست در بغداد بیمارستان بسازد قطعه های گوشت در محله های مختلف شهر آویخت و جایی که کمتر در گوشت آثار عفونت پدید آمده بود آنجا بیمارستان ساخت(این واقعه را درباره ی بنای بیمارستان عضدی نقل کرده اند اما آن بیمارستان مدتها بعد از وفات رازی درست شده است . ظاهرا بیمارستان معتضدی که مربوط به عهد رازی است به سبب شباهت نام بعدها درین مورد با بیمارستان عضدی خلط شده است).
کتاب «حاوی» او بزرگترین و جامعترین کتابی است که در قدیم یک طبیب توانسته است بوجود بیاورد و در واقع یک دائرۀالمعارف بزرگ طبی است شامل اقوال و تحقیقات اطباء یونانی ، سریانی ، ایرانی ، هندی و عرب، بعلاوه تجارب شخصی در باب بیماریهای مختلف . ترجمه لاتین آن جزو کتب درسی طب بوده است و کثرت چاپهای آن حاکی از تداول و نفوذ کتاب است .یک دائرۀ لمعارف طبی دیگر که بوسیله مسلمین تألیف شد عبارت بود از کامل الصناعه مجوسی – علی بن عباس اهوازی – که طب ملکی هم خوانده می شود – به نام ملک دیلمی عضد الدوله . اثر مجوسی که در قرون وسطی وی را Haly Abbas می خوانده اند در اروپا شهرت بسیار یافت ونزدیک پنج قرن مرجع مهم طب بود در مدارس اروپا. تأثیر مجوسی در پیشرفت طب قابل ملاحظه بود و توضیحی که از سیستم عروق شعریه داده بود از جهت تاریخ علم، اهمیت بسیاردارد . اما عظیمترین اثر علمی درطب اسلامی قانون ابن سینا بود که نیز دائرۀ المعارف طبی است و نویسنده در آن اقوال اطباء یونانی ، هندی ، و ایرانی را در انواع معالجات و در مسائل مربوط به تدبیر المأکول بیان می دارد چنانکه از تجارب شخصی هم مواد بسیار به آن مجموعه می افزاید و یا که اقوال یونانیها را نقد می کند و مخصو صاً ازخود بعضی معالجات خاص درباره امراض بیان می کند که حتی امروزه نیز جالب است.
ترجمه لاتینی آن نیز در اروپا مکرر چاپ شده و آنجا در مدتی مدیدتر و طولانیتر از هر کتاب دیگر بمنزله انجیل مقدسی برای اطباء تلقی شد – چنانکه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت . اطبای اسلامی اندلس هم در پیشرفت طب سهم بزرگی داشته اند . ابن رشد حکیم معروف بود که نشان داد یک تن دوبار آبله نمی گیرد . چنانکه ابن الخطیب اندلسی ( متوفی 776) مشهور به لسان الدین که مخصوصاً نزد مسلمین به عنوان ادیب و شاعر و مورخ شهرت دارد و در تاریخ غرناطه و احوال امراء و ادباء اندلس تألیفاتش مشهورست و درطب نیز تبحر داشت ، در دوره طاعونی که اروپا و آسیا معروض این مرگ سیاه ( Black Death ) موحش شده بود در رساله طاعون خویش نشان داد. که این بیماری واگیرست و در اثبات سرایت آن برای اقناع مخالفان نوشت ساری بودن این بیماری ازینجا معلوم می شود که هر کس درین ماجرا با بیمار ارتباط می یابد بدان دچار می شود و هر کس با او تماس ندارد مصون می ماند چنانکه نیز از راه لباس ، ظرف ،گوشواره هم بیماری از یکی به دیگری منتقل می شود .
ابن النفیس دمشقی ( متوفی 687) که او را ابن ابی الحزم نیز می خوانند حرکت خون را در ریه بیان کرد و بدینگونه قرنها قبل از سروتیوس اسپانیائی که او را کاشف واقعی دوران دم می دانند وی به این نکته پی برد . در جراحی نیز کارهای مسلمین جالب بود و تاحدی ابتکاری . ابوالقاسم الزهراوی که در قرون وسطی نزد اروپائیها Albucacis خوانده می شد چندین اسباب مهم در جراحی توصیف یا اختراع کرد که شرح آنها در کتاب التصریف وی آمده است . در قرن دوازدهم میلادی ، طرز جراحی مسلمین بقدری نسبت بشیوه کار رایج در نزد فرنگی ها کامل بوده است که اطباء عرب چنانکه اسامۀ بن منقذ یک جا از قول یک طبیب مسیحی عرب نقل می کند شیوه جراحی آنها را نوعی قصابی وحشیانه تلقی می کردند .

مسلمین در بعضی رشته های طب تحقیقاتی کردند که بی سابقه بود چنانکه درباره جذام ظاهراً اولین تحقیقات بوسیله آنها شد ، فرق بین آبله و سرخک را اول بار آنها ملتفت شدند ، درباره مامائی و قابلگی خیلی بیش از یونانیها مطالعه کردند . همچنین در استعمال بعضی ادویه ، و پاره یی وسائل معالجه سابقه آنها محقق است . پزشکان اسلامی در معالجه بسیاری بیماریها بر لزوم استفاده از طبیعت مریض ،مخصوصاً تأکید می کردند . در ترکیب ادویه ، درست کردن شربتها ، مرهمها ، مشمعها و معجونها مهارت کم نظیر نشان داده اند . بعضی معالجات آنها در امراض جسمانی یا روحی ابتکاری بود . ابن سینا در معالجه یک بیمار که به نوعی شخصیت مضاعف مبتلا بود و خود را گاو می پنداشت طریقه یی جالب بکار برد که در چهار مقاله آمده است . ابوالبرکات بغدادی مالیخولیای بیماری را که تصور می کرد خمره یی بر روی سر دارد ، با لطف و ظرافت طوری علاج نمود که بیمار یقین کرد خمره یی را که روی سر داشت طبیب شکست .
ابن زهر اندلسی یبوست مزاج را به وسیله انگوری معالجه می کرد که تاک آن را با آبی که دارای دوای مسهل بود آبیاری کرده بود . در باب خرد کردن سنگ مثانه ابوالقاسم الزهراوی شیوه خاصی داشت .در جراحی نیز پزشکان اسلامی از اهمیت دوای بیحسی واقف بودند و در عملهای دردناک اول بیمار را با بذر البنج بیحس می نمودند و بعد از آن به عمل کردن وی مبادرت می کردند . بسیاری از اطباء اسلامی به تجارب شخصی اهمیت بسیار می دادند . علاقه رازی به ضبط مشاهدات بالینی نیاز به تذکر ندارد . وی به استناد همین تجارب شخصی مکرر با متقدمان به مخالفت برخاسته است . تجارب شخصی ابن سینا هم در قانون مکرر ذکر شده است . یو حنا بن ماسویه و هبۀ الله بن سعید که تربیت یافتگان طب اسلامی بوده اند بارها تأکید کرده ـ اند که آنچه با تجربه منطبق نباشد معقول نیست . طب اروپا ، دین زیادی به طب اسلامی دارد . حتی مدتها بعد از شروع رنساس هم اروپا از طب اسلامی استفاده می کرد ، در سال 1588 در شهر فرانکفورت Frankfurt am Oder قانون ابن سینا و قسمتی از کتاب المنصوری رازی جزو برنامه رسمی مدارس طب بود . درقرن هفدهم در فرانسه و آلمان هنوز اطبائی بودند که کارشان بر اساس طب عربی بود – یعنی اسلامی . در چشم پزشکی ترجمه تذکرۀ الکحالین علی بن عیسی بغدادی و بعضی دیگر از کحالان اسلامی هنوز تا اواسط قرن هجدهم در انگلستان مقبول بشمار می آمد. بعضی انواع آب آلودگی چشم را در انگلستان تا 1780و در آلمان حتی تا 1820 هنوز از روی شیوه جراحان اسلامی عمل می کردند(meierhof.m. science and medicine in legacu of islam 8th ed./353) شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه «بهداشت به وسیله ورزش» یک تئوری جدیدست در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون درین باب با دقت و تفصیل تمام سخن گفته است . به عقیده وی ورزش چنانچه مطابق دستور و در موقع خود انجام شود ممکن است جای علاج را می گیرد،
ابن سینا انواع ورزشها را از شدید و خفیف شرح می دهد و توصیه می کند که ورزش گونه ـ گون باشد و در آن نباید دایم به یک نوع خاص اکتفا کرد . بعلا وه هر نوع مزاج و هر درجه از صحت نیز مقتضی ورزش خاصی است که برای نوع و در جه دیگر مناسب نیست .
***
درست است که احترام شخص میت – در اسلام و همچنین در آئین مسیح – تشریح و قطع عضوی را تجویز نمی کنند اما گهگاه بعضی امکانات اتفاقی وغیر مترقبه مطالعه در اندامها و استخوانها را برای آنها تسهیل می کرده . فی المثل یک جا توده های کثیر استخوان که در محلی در بیرون یک شهر پیدا می شده است برای یک طبیب فرصتی پیش می آورده است برای بررسی در استخوان بندیها . بهمین سبب ، با وجود موانع ، آشنایی مسلمین با دقایق تشریح – در حدود امکانات آنها – بهر حال از حدود معلومات جالینوس و یوناینان بالاتر بود واز جمله در طب منصوری رازی ،قانون ابن ـ سینا ، و کتاب الملکی علی بن عباس آمده است دارای تفصیل و تحلیل قابل مل حظه یی است . تشریح مسلمین ، تا حدی مثل قدما،جنبه غائیت دارد .
با اینهمه ، مشکلی را که منع تشریح انسانی برای پیشرفت طب اسلامی پیش می آورد مطالعات بالینی بیمارستانها تا حدی جبران می کرد .


بیمارستان

بیمارستان را مسلمین با حذف جزو اول نام فارسی آن به شکل مارستان ظاهراً از ایران عهد ساسانی اخذ کردند – از بیمارستان جندیشاپور. بیش از سی بیمارستان مشهور را در قلمرو اسلام ذکر کرده اند که در واقع مراکز علمی بوده اند و بهداشتی . اولین بیمارستانی هم که مسلمین تأسیس کردند ظاهراً در دوره هارون الرشید بود. و به سبک بیمارستانهای ایران . درطی یک قرن تعداد بیمارستانها به پنج رسید .
حتی بعدها بیمارستان سیار هم تأسیس شد که شامل ادویه و اشربه جهت بیماران دور افتاده بود ، و درین مورد نیز به غیر مسلمین، هم مثل مسلمین توجه می شد . مورخین اسلامی اطلاعات مفیدی درباره این بیمارستانها ، تعداد اعضاء، مستمریهای اطباء و کارکنان ، و بودجه آنها بدست می دهند .بیمارستان ری که رازی قبل از عزیمت ببغداد متصدی آن بود از مدتی پیش وجود داشت و مؤسسه وسیعی بود .
بیمارستان رازی ترتیبی داشت مبتنی برسلسله مراتب اطباء ؛ در مواردی که اطباء تازه کار می توانستند بیمار را علاج کنند به استاد رجوع نمی شد اما بهرحال ملاحظات بالینی را استاد با نهایت دقت جمع می کرد . بیمارستان عضدی در هنگام تأسیس بیست و چهارطبیب داشت و شامل کحالان ، جراحان ، و مجبران ، (= شکسته بندان ) هم می شد . درین بیمارستان دروس طب و اقرا باذین ( =وصف ترکیب ادویه) القاء می شد و اطباء کشیک شبانه هم داشتند . حتی بموجب اطلاعات موجود ، مقرری یک طبیب آنجا – نامش جبرئیل بن عبیدالله – برای هفته یی دو شبانه روز که کشیک داشت ماهانه سیصد درهم بود . بیمارستانهای اسلامی غالباً مبتنی بر اوقاف اهل خیر بود و با این وجود چنانکه یک جا ابن ابی اصیبعه وصف می کند گهگاه نیز در طرز خرج و مصرف شکایتهایی وجود داشت برای تیمار دیوانگان هم دارالمجانین وجود داشت و ابوالعباس مبرد یک تیمارستان را در دیر حزقل بین واسط و بغداد نقل می کند که در عهد متوکل دید . بعلاوه ، د ر امر زندانها مراقبت می شد و علی بن عیسی وزیر معروف در تفتیش و نظارت زندانیها بوسیله اطباء اصرار و تأکید می کرد حتی پرستاران زن هم در موقع لزوم مراقبت می نمودند .
در بیمارستان عضدی که هنگام مسافرت ابن جبیر هنوز مثل یک قصر سر بر افراشته بود به تمام بیماران دارو و غذای رایگان می دادند. نورالدین زنگی ( 69-541 ) از محل فدیه یک شاهزاده صلیبی بیمارستان مجهزی در دمشق بنا کرد . در مصر – که احمد بن طولون در قدیم بیمارستان ناصری . دربیمارستان منصوری که سلطان قلاوون احداث کرد غیر از وسائل و اسبابی که برای تفریح یا استفاده بیماران مختلف در بخشهای گونه گون حاضر بود به بیمارانی که مبتلا به بیخوابی بودند ، هم موسیقی ملایم عرضه می شد هم قصه های قصه گویان .بعلاوه، به بیماران بهبود یافته ، در هنگام خروج مبلغی هم داده می شد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد .
حتی درباب اداره و ترتیب بیمارستانها و اوصاف و شروط آن نیز مسلمین کتابهائی تألیف کردند . در واقع ، ترتیب همین بیمارستانها بود که بوسیله اطباء و علماء فرانسه و ایتالیا تقلید شد و بیمارستانهای امروزی اروپا از آن بیرون آمد .


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
داروسازی و علوم طبیعی

داروسازی و علوم طبیعی

داروسازی و علوم طبیعی

در بیمارستانها که انواع شربتها ، حبها ، معجونها ،و تریاقها مورد استعمال و حاجب مدام می بود، تعلیم ادویه مرکبه و نیز شناخت مفردات طبی اهمیت زیادی داشت . ازین رو ،چنانکه فی المثل از صیدنه بیرونی و موجز ابن تلمیذ و بعضی مآخذ دیگر بر می آید در بیمارستانها وجود کسانی بعنوان صیدلانی رسم بود .
در ادویه مرکبه کتاب جالینوس را ،حنین بن اسحق به سریانی نقل کرده بود و حبیش از سریانی به عربی . اینگونه کتب را مسلمین اقراباذین می خواندند ـ از ریشه لفظ یونانی Craphidin به معنی رساله مختصر ، و تعداد زیادی از آنها تداول داشت ـ از اصل سریانی یا یونانی . از آنجمله بود اقراباذین سابورین ـ سهل ، اقراباذین ابن تلمیذ . یک اقراباذین دیگر از آن طبیبی بنام ماسوریه المارندی را طبیبی یهودی به لاتینی ترجمه کرده بود که قرنها مرجع اطباء اروپایی شد و گویند همان ترجمه اساس و نیز ، مثل طب ، مسلمین امکان آن را یافتند که بر معلومات سابقین مبلغی بیفزایند . بعلاوه ، تنوع اقلیم و وسعت قلمرو اسلام که از حد چین تا اندلس ادامه داشت مسلمین را بیش از یونانیها با انواع ادویه مفرده آشنا کرد . درست است که فارما کولوژی اسلامی عنصر اولش یونانی است اما عنصر ایرانی هم در آن قابل ملاحظه است . نام بعضی از این ادویه حاکی از تأثیر مکتب طبی جندیشاپوراست .
بعدها، در طی قرون ، صدها نام ادویه مفرده که برای یونانیها مجهول بود در فارماکولوژی اسلامی وارد شد . ابن بیطار مالقی که برای تحقیق در انواع نباتات طبی در اندلس ، شمال افریقا ، مصر ، سوریه ، و آسیای صغیر مسافرتها کرد 1400 نوع از ادویه مفرده را در کتاب الجامع فی الادویۀ المفردۀ خویش بر می شمرد که شاید بیش از دویست قسم آن تازگی دارد و مخصوص است به مسلمین . کتاب النبات ابوحنیفه دینوری هم که از دیوسقوریدس ماخوذست خالی از نکته های کاملا تازه نیست .
مطالعه دیوسقوریدس مسلمین را با طبیعت و با تحقیق علمی در نباتات آشنا ساخت . ابن بیطار طی اسفار متعدد تحقیقات بسیار در باب نباتات مختلف انجام داد. ابن ابی اصیبعه نقل می کند که بهمراه استاد خویش ابن السوری در تمام نواحی اطراف دمشق مسافرت کرد و بسیاری گیاههای تازه را بازشناخت . می گوید که درین گردشها آثار دیوسقوریدس ، جالینوس ، غافقی و سایر علما را همراه داشتیم . ابن السوری اول اسامی یونانی نباتات را بدانگونه که در دیوسقوردیدس مذکور بود یاد می کرد سپس آنچه را مؤلف مزبور درباره نباتات ، صفات ظاهری و خواص آنها گفته بود بیان می کرد .
همین کار را درباره جالینوس و نویسندگان متأخر نیز می کرد و اغلاط و تناقضات آنها را خاطرنشان می نمود ، این مورد که ابن ابی اصبیعه نقل می کند یک نمونه بود از گردشهای علمی که نبات شناسان اسلامی انجام می دادند و گهگاه نیز همراه با کسانی بودند که نباتات را نقاشی می کردند . مسلمین اسپانیا مخصوصاً به این رشته خیلی اظهار علاقه کردند. غافقی که درقرن دوازدهم میلادی کتاب خود را درباب ادویه مفرده نوشت در اندلس و افریقا مدتهای دراز به جستجو و تحقیق درنباتات پرداخت . مخصوصاً در شمال افریقا نباتات تازه ای کشف کرد که آنها را بهمان اسامی بومیشان خواند. مفردات ابن ابیطار از حیث جامعیت و دقت این کتاب چنان بوده که از عهد دیوسقوریدس تا دوره رنسانس اروپا شاید هیچ کتابی که با آن قابل مقایسه باشد بوجود نیامد . بدینگونه ، در اسپانیا مطالعات مسلمین راجع به نباتات نه فقط در کتاب بلکه مخصوصاً در طبیعت انجام می شد و نه تنها برای علم طب نیز برای علم فلاحت و حتی صنعت . در واقع اینجا بود که برای ا ولین بار مسأله مجموعه نباتات محلی (Flore Locale ) مطرح شد و گردشهای تحقیقی به قصد نبات شناسی.

این تحقیقات در رشته فلاحت هم تأثیر خود را بخشید . در علم فلاحت اگر فلاحۀ النبطیه ابن وحشیه چندان اهمیتی ندارد کتاب الفلاحه ابن عوام رساله یی است جامع ، مفصل ،علمی ،و دارای ارزش عالی فنی .
وی که در قرن ششم هجری در اشبیلیه اندلس می زیست ذوق خاصی به مسائل کشاورزی داشت و غالبا ً از تجاربی که شخصا ً در کشت و پرورش نباتات انجام داده بود و از نتایج مطلوبی که در این باب بدست آورده بود سخن می گوید . ابن عوام از انواع خاک ، انواع کود، انواع پیوند ،اقسام مختلف آب،طرز آبیاری و مسائل متعدد دیگر صحبت می کند و همچنین در باب کنسرو ساختن میوه ها و تربیت دامها . در این رساله ابن عوام بعضی ملاحضات تجربی دارد که با توجه به امکانات عصر او جالب است و شاید عجیب .
از جمله به جریان شیره نباتی در اندام گیاه اشاره می کند و تفاوت بین گیاهان نر و ماده را باز می نماید . همچنین تصوری از لقاح مصنوعی نباتات و وجود علاقه ( Sympathie ) یا عدم علاقه Antipathie بین آنها دارد . گذشته از علم فلاحت که مسلمین را باید از پیشروان آن نام برد،تأثیر فلاحت – و تجارت – مسلمین در آشنا کردن اروپا با بعضی انواع اشجار و نباتات نیز قابل ذکر است . نام بعضی از این میوه ها و اشجار در زبان های اروپائی هنوز از اصل شرقی آنها حاکی است . لاله که اولین بار در سال 1590 میلادی از قسطنطنیه به اروپا رفت نام ترکی خود تولپان (Tulpan) را به شکل تو لیپ ( Tulipe )حفظ کرد .هلو با نام (Peche ) و(Pfersisch ) نام قدیمی ایرانی خود را دارد (Pesica ؛پرسیکا ) چنانکه قهوه نیز بوسیله عثمانیها به اروپا برده شد و شکل مشروب متداول آن هم اختراعش منسوب است به ابو الحسن شاذلی که گویا آن رابه عنوان نسخه شب زنده داری برا ی مریدان عرضه کرده باشد .

اینجا باید خاطر نشان ساخت که ضمن بررسی درنباتات و احوال طبیعت مسلمین تئوریهای جهانشناسی جالب و بدیع ابداع کردند . در احوال حیوانات و نباتات با آنکه آثار آنها از قبیل کتب اصمعی ، جاحظ، و دمیری بیشتر جنبه لغوی وادبی داشت باز از لحاظ علمی نیز قابل توجه بود . بعلاوه مسلمین درعلم فلاحت نیز تحقیقات تازه کرده اند . درست است که الفلاحة النبطیه ابن وحشیه بر خلاف ادعا از مآخذ بابلی و کلدانی نیست لیکن بهرحال پاره یی فواید علمی که در آن هست جالب است .
در کتاب الفلاحه ابن عوام اشبیلی هم از انواع گیاهها و میوه ها سخن رفته است هم از اقسام کودها ، پیوندها ، حتی امراض نباتات . در آنچه تاریخ طبیعی خوانده می شود کارهای جاحظ ، دمیری ،و قزوینی یاد آور آثار ارسطو وپلینی رومی است . بیرونی و ابن سینا هم به این مباحث علاقه بسیار نشان داده اند و دقت و تجربه آنها درکتب شفا ،آثار الباقیه ،ماللهند ،الجماهر، و امثال آنها پیداست .
در رسائل اخوان الصفا اقوالی در باب مراتب وجود هست که بعضی محققان آنها را با نظریه تطور قابل انطباق یافته اند . مسأله تأثیرمحیط در پیدایش موجود زنده ، و ضرورت انطباق موجود با محیط، و همچنین این امر که در ترتیب پیدایش کائنات زمین جماد بر نبات و نبات بر حیوان مقدم و سابق بوده است در رسائل اخوان الصفا مجال بیان یافته است(سید حسن نصر .نظرمتفکران اسلامی درمورد طبیعت /103-98)
هم مسعودی، مورخ و رحاله معروف ، و هم بیرونی و ابن سینا این نکته را هر یک بوجهی یاد کرده اند که امکان دارد بسیاراز جاهایی که امروز دریاست وقتی خشک بوده است و بسی جاها که خشکی است دریا بوده . بیرونی یاد آوری می کند که بعضی صحراهای امروز- مثل جلگه عربستان و سند – درقدیم در قعر دریا واقع بوده است .توجه به تأثیر عوامل طبیعت در احوال زمین نزد ابن سینا هم هست و حکایت شیرینی که قزوینی در آثارالبلاد از قول خضر نقل می کند شاهدیست بر این توجه .این حکایت را رو کرت شاعر آلمانی به نظم لطیف پرداخته است و از تأمل در آن ، حوادث و انقلابات عالم و دگر گونیهای طبیعت پیداست .توجه به سنگواره های باقی مانده از موجودات در یائی (=فسیل) نزد اخوان الصفا و بیرونی قابل توجه است و بدینگونه مسلمین قرنها قبل از رنسانس اروپا به این مسأله برخورده اند بدون شک اگر آثار بیرونی هم – مثل آثار ابن سینا و رازی – در قرون وسطی به اروپا رسیده بود اروپا خیلی زودتر به معرفت تجربی واندازه گیری در مسائل راجع به طبیعت رهبری می شد.


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نجوم و ریاضیات

نجوم و ریاضیات

نجوم و ریاضیات


در ریاضیات ،نجوم ، مسلمین کارهای قابل توجه داشته اند.رصد خانه یی که مأمون ضمیمه بیت الحکمه کرد مرکزی شد برای مطالعه در نجوم و ریاضیات . درین رصد خانه مسلمین محاسبات مهم نجومی انجام دادند، چنانکه طول یک درجه از نصف النهار را با دقتی نزدیک به محاسبات امروز اندازه گرفتند . تفصیل طرز عمل و محاسبه را ابن خلکان در شرح حال محمد بن موسی خوارزمی نقل می کند .
ارقام معروف به هندی از همین ایام نزد مسلمین متداول شد ظاهراً ترجمه کتاب نجومی سدها نته – معروف به سند هند – از سنسکریت به عربی که بوسیله محمد بن ابراهیم فزاری انجام شد و همچنین کارهای خوارزمی از اسباب رواج این ارقام شد، چنانکه جنب و جوش بازرگانی مسلمین و وسعت دامنه تجارت آنها بعدها موجب انتشار استعمال این نوع ارقام دراروپا شد (sarton.introduction.i/585).
در هر حال خوارزمی از مؤسسات جبر نیز – بعنوان یک علم مستقل – هست، و وی بود که اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تألیف کرد . نام وی به شکلAlgorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقی شد چنانکه نام کتاب نیز به شکل Algebra عنوان علم جبر باقی ماند .جبر خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان فوق العاده اهمیت یافت و تا زمان ویت Viete .F (متوفی 1603 میلادی ) مبنای مطالعات ریاضی اروپائیان بود. وی در ریاضیات بین طریقه یونانی و هندی تلفیق گونه یی انجام داد و سیستم عدد نویسی هندی را بین مسلمین رایج کرد .گفته اند که وی بیش از هر دانشمند دیگر قرون وسطی در طرز فکر ریاضی تأثیر گذاشت. ابوالوفای بوزجانی (متوفی 388ق ) در بسط علم مثلثات نیز – مثل جبر – کارهای ارزنده کرد .چنانکه در استخراج جیب زاویه سی درجه طریقه یی یافت که نتیجه آن تا هشت رقم با مقدار واقعی Sin30 مطابقت دارد . (خیام .بعنوان عالم جبر/104)

در اروپا حل مسأله جمع زوایا را به کوپرنیک منسوب می دارند و او که از راه محل ابوالوفا بیخبر بوده است ظاهراً برای حل مسأله طریقه یی پیچیده تر از ریاضیدان اسلامی یافته است (carra de vaux. in legacy of islam/390). خیام با آنکه اثارش در قرون وسطی به لاتینی ترجمه نشد تا در بسط ریاضیات اروپا مؤثر افتد بهرحال در جبر از بزرگترین علماء قرون وسطی است .
وی اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجه اول ، دوم ، و سوم پرداخته است و رساله او در جبربرجسته ترین آثار علماء قرون وسطی است در جبر، در هر صورت جبرو مقابله را اولین بار مسلمین وارد نظام علمی کردند، همچنین استعمال جبر در هندسه و بالعکس بوسیله مسلمین انجام یافت و این امر نیز در بسط هندسه تحلیلی تأثیر بسزائی داشت .(مصاحب. خیام بعنوان عالم جبر/109)
خدمات مسلمین به بسط و توسعه ریاضیات منحصر به همین حدود نماند. در همان دوره مأمون که مسلمین کتاب بطلمیوس و اقلیدس و سندهند را ترجمه و تحریر می کردند. در تمام اروپا ریاضیدان مشهوری که وجود داشت عبارت بود از الکون (Alcuin )مربی و عالم دربار شارلمانی که نوشته های او در ریاضیات از بعضی اصول مقدمات تجاوزی نمی کرد . در تمام قرون وسطی ، پیشرفت ریاضیات در واقع به نبوغ ریاضی مسلمین مدیون بود. حتی در نیمه اول قرن پانزدهم میلادی که مسلمین با مشکلترین مسائل هندسه دست و پنجه نرم می کردند ، معادلات درجه سوم جبری را به کمک مقاطع مخروطی حل می کردند، و در مثلثات کروی تحقیقات ارزنده انجام دادند، در اروپا تحقیقات ریاضی از حساب تقویم و طرز بکار بردن چرتکه ـ که غالباً در سطح حوائج روزانه بود ـ در نمی گذشت(سارتون .سرگذشت علم . ترجمه احمد بیرشک /205 nallino .el 2 . vol .i/1138)
در هندسه مسلمین کارهای ریاضیدانان یونانی را دنبال کردند ، و اصول اقلیدس را ترجمه و شرح کردند. بعلاوه، علم مثلثات را آنها بوجود آوردند. در واقع همان ترجمه اقلیدس هم در آن زمان خالی از اهمیت نبود چنانکه رومیها بدان نپرداخته بودند و وقتی برای اولین بار در قرن دهم میلادی به زبان لاتین ترجمه می شد تقریباً سه قرن از ترجمه عربی آن که بوسیله حجاج بن یوسف ـ یک ریاضیدان عهد هارون الرشید ـ انجام شده بود می گذشت.
در نجوم ، مطالعات مسلمین بسیار ارزنده بود . مطالعات بابلیها ، هندوان، و ایرانیان که به آنها رسید از اسباب عمده شد در پیشرفت آنها : ابومعشر بلخی که اروپائیها در قرون وسطی وی را به نام ( ( Albumasar می خوانده اند ـ مجموعه زیجاتی داشت که در آن حرکات سیارات از روی طریقه هندی و رصد گنگ دز محاسبه شده بود و اگر چه اصل آن نمانده است اما آثار دیگر او از خیلی قدیم به زبان لاتینی ترجمه و مکرر چاپ شده است و اینهمه او را در نجوم درتمام قرون وسطی شهرت جهانی بخشید. با اینهمه ،وی رویهمرفته به عنوان یک منجم بیشتر اهمیت دارد تا بعنوان یک عالم نجوم .
از اینها گذشته ، تجارت و اطلاعات صائبین نیز در پیشرفت نجوم اسلامی تأثیر بسیار داشت ثابت ابن قره ـ که به هندسه و فیزیک علاقه داشت ـ در تحقیق طول سال شمسی و درجه آفتاب مطالعات مهم کرد . بتانی که نیز از میراث صائبین بهره داشت با تألیف زیجی در بسط هیئت و نجوم اسلامی تأثیر قابل ملاحظه کرد. وی حرکت نقطه اوج آفتاب را کشف کرد و بعضی اقوال بطلمیوس را درین باب نقد و اصلاح نمود.
ملاحظات او در باب خسوف در محاسباتی که دانتون (Dunthorn) از علماء قرن هجدهم اروپا کرد به عنوان یک رهنما یا محرک تلقی شد. نیز وی برای مسائل مربوط به مثلثات کروی راه حلهایی یافت که رجیومانتوس (متوفی 1476 ) از آنها استفاده کرد کارهایی را که مسلمین در نجوم و ریاضیات انجام داده اند نالینو ایتالیائی ، کارادوو فرانسوی و چند تن ازدانشمندان معاصر دیگر تا حدی ارزیابی کرده اند . احوال و آثار منجمین عرب تألیف سوتر و تاریخ ادبیات عرب تألیف برو کلمان بررسی شده است . این میراث علمی عظیم مسلمین ، هم از حیث وسعت موجب اعجاب است هم از لحاظ دقت . در بین آثار مهم نجومی مسلمین مخصوصاً کتب زیج را باید نام برد که بعضی از آنها شاهکار دقت ریاضی است .
از سه شاهکار نجومی مسلمین درین زمینه به عقیده سارتون یکی صورالکوکب عبدالرحمن صوفی است .(متوفی 376 ) دیگر زیج ابن یونس (متوفی 399 ) است که شاید بزرگترین منجمین اسلام باشد و چون وی آن را به نام الحا کم بامرالله خلیفه فاطمی مصر ساخت زیج حاکمی خوانده می شود. سومین شاهکار نجومی عبارتست از ذیج الغ بیگ که با همکاری امثال قاضی زاده رومی و غیاث الدین جمشید کاشانی تدوین شد اما قتل الغ بیگ مطالعات جدی مربوط به نجوم را در شرق در واقع پایان داد.
از جمله اقدامات علمی مسلمین در امور مربوط به ریاضی و نجوم اصلاح تقویم بود . در عهد جلال الدوله ملکشاه سلجوقی که گویند عمر خیام هم با منجمین دیگر درین اصلاح همکاری داشت و تقویم جلالی که بدینگونه بوجود آمد از بعضی تقویمهای مشابه که در اروپا بوجود آمد دقیقتر بود و شاید علمی تر .
علماء اسلامی مکرر از هیئت بطلیموس و اقوال یونانیان انتقاد کردند و هر چند ایرادهایی که بر آن گرفتند بکلی موجب دگرگون کردن دنیای بطلمیوسی نشد اما زمینه را برای اصلاحات گالیله ، کپلر ، و کوپرنیک آماده ساخت . حتی مسأله حرکت زمین ، که بعضی از یونانیها هم معترض آن شدند نزد مسلمین مطرح شد. چنانکه ابوسعید سجزی ـ که تا اواخر قرن چهارم می زیست ـ اسطرلابی ساخت مبتنی بر فرض حرکت زمین و سکون افلاک. آیا سجزی واقعاً به حرکت زمین معتقد بود یا این اعتقاد را فرضی قرار داده بود برای عمل اسطرلاب خویش ؟ درست معلوم نیست اما بیرونی که از این اسطرلاب سجزی صحبت کرده است این فرض را ـ بر خلاف حکمائی امثال رازی و ابن سینا که در بطلان آن شک نداشته اند ـ ممکن می دانسته است هر چند اثباتش را مشکل می یافته در بین کسانی که هیئت بطلمیوس را انتقاد کرده اند نام خواجه نصیرالدین طوسی را نیز مخصوصاً باید ذکر کرد . این وزیر معروف و عالم بزرگ و جامع شیعه نه فقط مؤسس واقعی رصدخانه عظیم مراغه و زیج ایلخانی بود بلکه آشنایی علماء اسلام را با تحقیقات چینیها نیز فراهم آورد .
بعلاوه، وی ظاهراً در مدت اقامت درالموت نیز به کار رصد و نجوم اشتغال داشت و در آن امر مهارت تمام بدست آورده بود . خواجه نصیر طوسی قطع نظر از تحریر اقلیدس و مطالعات راجع به مثلثات ـ که آن را از گرو نجوم بیرون آورد و مستقل ساخت ـ در کتاب تذکره ، هیئت بطلمیوسی را بشدت انتقاد نمود و خود نظریات بدیعی پیشنهاد نمود . اثبات و طرح عیوب سیستم بطلمیوس به ضرورت اظهار طرح تازه یی که بعدها بوسیله کوپرنیک عرضه شد کمک کرد آیا ممکن است بعضی از آراء او درین از طریق بیزانس به کرپرنیک رسیده باشد ؟ بعضی این احتمال را بعید نمی دانند و برای آن قراینی نیز یافته اند.
دربین مساعی مسلمین در بسط ریاضیات کشف ترتیب کسور اعشاری را باید کرد و روشهای تقریبی که توسط غیاث الدین جمشید کاشانی صورت یافت. در هندسه بعضی مسائل که برای قدما لاینحل مانده بود نزد ابن هیثم و ابوسهل کوهی و امثال آنها راه حلهایی یافت . مسأله امتحان کردن محاسبات از طریق طرح نه و قاعده موسوم به خطاین منسوب به مسلمین است . محاسبات اعداد بزرگ نجومی با حداقل اشتباهات حاکی است از تبحر آنها در علم اعداد . بعلاوه ، مسلمین در ساختن آلات نجومی ، تکمیل اسطرلاب، و ماشینهای محاسبه جهت تنظیم زیجها کارهای ارزنده انجام دادند.
ازین تحقیات و مطالعات در فیزیک و مکانیک هم نتایج نیکو و جالب بدست آمد . ابومعشر بلخی در کتاب المدخل الکبیر که راجع به نجوم است ـ و در 1130 بوسیله یوهانس هیسپالنیس به لاتینی ترجمه شده ـ تأثیر ماه را در مسأله جزر ومد بررسی کرد و اروپا ظاهراً در قرون وسطی قوانین راجع به جزرومد را از کتاب وی آموخت .72
در فسطاط مصر یک دانشمند ریاضی به نام فرغانی ، در روزگار متوکل توانست میله یی مخصوص تعبیه کند برای اندازه گیری ارتفاع آب نیل در هنگام فیضان . کارهای یعقوب کندی و مخصوصاً ابن هیثم بصری در مسائل مربوط به علم مناظره (Optics ) در اروپا تأثیر گذاشت چنانکه ، هم راجربیکن به آثار ابن هیثم مدیون شد و هم کپلر(legacy of islam).
ابن هیثم بزرگترین فیزیک دان مسلمین بود و یکی از بزرگترین محققان علم مناظره در تمام ادوار در واقع در تحقیقات ابن هیثم در باره نور وقواعد انکسار و انعکاس آن منشأ کشفیات بعدی شد ، بطوریکه می توان گفت اگر ابن هیثم نبود راجربیکن بوجود نمی آمد و خود راجربیکن در یک کتاب خویش مکرر از ابن هیثم نام می برد و از سخنان او نقل می کند چنانکه کپلر نیز ازین دانشمند مسلمان نام می برد .
ابن هیثم را اروپائیها بسبب نامش الحسن (Alhasen) می خوانده اند و او را بعضی محققان از حیث طرز فکر شبیه دکارت دانسته اند. می توان گفت که وی بهرحال بهترین تجسم روی تجربی بود در تمام قرون وسطی76 بیرونی درباب وزن مخصوص اجسام تحقیقات علمی کرد و وزن مخصوص شانزده جسم را با چنان دقتی تعیین نمود که تقریباً با علم امروز موافق است .
مطالعات ابوالفتح خازنی صاحب میزان الحکمه درباب تعادل مایعات اهمیت علمی داشت و وی هم درباب وزن مخصوص اجسام و آلیاژها تحقیقات و محاسبات درست کرد. مطالعات خازنی البته محدود به انواع ترازو نیست . درباب وزن، مرکز ثقل و مسائل مربوط به آنها نیز بحث فیزیکی و ریاضی دارد . در هر حال راجع به انواع ترازو رومی ـ قراسطون . بعضی مکانیسینهای مسلمان ، حتی درعهد جنگهای صلیبی ، برای پادشاهان فرنگ نیز پاره یی تعبیه ها درست می کرده اند. 77 رویهمرفته در مکانیک ـ علم حیل و جراثقال ـ تحقیقات مسلمین خالی از اهمیت نبود ـ خاصه از لحاظ نظری . از مرده ریگ یونانیان رساله هرون اسکندرانی (Heron d,Alexa,drie ) را قسطابن لوقا ترجمه کرد ـ به امر المستعین بالله خلیفه عباسی .
از کارهائی که خود مسلمانان درین رشته انجام دادند رساله احمد خوارزمی بود ـ از بنی موسی. درین مساله ، خوارزمی توضیحات علمی جالبی درباب بعضی مسائل مربوط به هیدرولیک داده بود . یک اثر جالب دیگر مسلمین درین باره عبارتست از رساله بدیع الزمان جزری که مؤلف آن را در سال 602 هجری به فرمان قراارسلان امیردیاربکر تألیف ، کرده است و قسمت عمده اسباب و تعبیه هایی که وی در آن شرح می دهد اختراع خود او بوده است . وقتی تاریخ تکنولوژی جدید بررسی شود سهم مسلمین در تحول آن بی شک قابل توجه است .


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیزیک، شیمی و فنون صناعت

فیزیک، شیمی و فنون صناعت

فیزیک و شیمی و فنون صناعت

درواقع مسلمین در صنعت ،کارهایی انجام دادند که بعدها در دست غربیها کاملتر شد . انواع ساعتهای آبی لااقل از عهد هارون الرشید نزد مسلمین رواج داشت و تکمیل کردند و صلیبیها آن را به اروپا بردند. آسیای بادی قرنها قبل از آنکه در اروپا بوجود آید در ممالک شرق اسلامی معمول بود و مسعودی و اصطخری در وصف سیستان از آن سخن گفته اند(usher,a. history of mechanical invention 1/128-29). در قرطبه و مرا کش صنعت چرم سازی چنان ترقی کرد که لفظ قرطبی (Cordinnier=Cirdovan ) برای کفشگر و تعبیر اجناس مراکش (Maroquineries )و مراکش (Mrocco) بترتیب جهت سراجی و تیماج در بعضی زبان های اروپائی هنوز یادگاریست ازین صناعت .
مخصوصاً تأثیر مساعی کیمیاگران اسلامی هم در توسعه و تکمیل علم شیمی قابل ملاحظه است . کیمیاگران اسلامی در صنعت خویش و فنون مربوط بدان کارهای بالنسبه مهم انجام دادند . البته نه آن اکسیری را که گمان می کردند جوهر عمر جوانی است کشف کردند نه حجر الفلاسفه را که به پندار آنها از مس طلا می ساخت کشف شدنی یافتند . پیشرو کیمیا گران اسلام جابربن حیان بود ـ که اروپا وی را به نام Geber می شناخت و بعدها عنوان پدر شیمی هم به او داد. جابر ظاهراً یک شیعه کوفی بوده است از قبیله ازد. پدرش حیان هم در کوفه عطار یا صیدلانی بود گویند پدرش در عهد اموی به عنوان تشیع اعدام شد. خود جابر ـ هر چند به عنوان باطنی و قرمطی نیز شهرت یافته ـ بهرحال یکچند احتمالا با امام جعفر صادق مربوط بوده و گویند از آن حضرت نیز استفاده کرده است . در اصل تاریخی و حقیقی بودن وجود او هم بعضی شک کرده اند و منشأ شک هم بیشتر کتابهای متناقض و عجیبی است که در واقع بعدها به جابر منسوب شده است و از او نیست .
بهرحال شک در وجود جابر اساس معقولی ندارد و کتب غیر موثق و مجهول که به جابر منسوبست بسیار زیاد است ممکن نیست جمیع آنها تألیف یک نفر باشد . در این آثار که بررسی صحت و سقم انتسابشان به جابر هنوز محتاج کارهای آینده است بهرحال نشانه یی هست از کوشش منظم علمی برای فواید عملی . جابر ، تا جایی که از کتب موثق منسوب به او می توان دریافت کیمیا را به عنوان یک علم تجربی تلقی کرد مبتنی براساس یک نظریه فلسفی از نوع طبیعیات مشائی که شاید از تأثیر محیط حرانی نبود هم خالی نبود (karus -plessner,el 2 vol.2/368)در هر صورت ، جابر پدر کیمیای قرون وسطی و شیمی امروز جهان است و هر چند قسمتی از کتابهای منسوب بدو مشکوک است نسبت ترکیب و تحصیل مواد بسیاری که بدو داده اند صحیح است . درین کتاب ها جابر غیر از دستور تهیه بعضی مواد و ترکیبات شیمیائی ، درباب روشهای مربوط به مطالعات شیمی ، نظریات قابل ملاحظه دارد چنانکه درباره پیدایش فلزات نیز به وسیله وی نظریه یی بیان شده است ، موسوم به نظریه کبریت و زیبق. بموجب این نظریه اختلاف فلزات ششگانه به نسبت تفاوت مقدار گوگرد و جیوه آنهاست ، بدینگونه درباب پیدایش فلزات نظریه وی یک نوع تئوری زمین شناسی است .
همچنین وی در بعضی اعمال شیمیای مانند تصعید ، تبخیر ،ذوب کردن و متبلور کردن مواد راههای درست نشان داده است . همچنین مسأله احتراق (=اکسید اسیون ) و مسأله احیاء کردن (=ردوکسیون )را در اعمال شیمیائی وی بود که بیان علمی در آورد رازی ـ که وارث تعلیم وی محسوب می شد ـ نیز در کیمیا ، تحقیقات مهم انجام داد و همچنین دراعمال شیمیائی . چنانکه کشف و ترکیب زیت الزاج (= اسید سولفوریک ) و الکل را به وی منسوب داشته اند که در مورد دوم گویا اکنون جای تردید هست . بهرحال مسلمین در ضمن اعمال شیمیائی خویش بعضی مواد تازه که بریونانیها مجهول بود بدست آوردند مثل جوهر گوگرد ، الکل ، تیزاب سلطانی ، جز آنها ؛ بعلاوه در بعضی موارد اشتباهات یونانیها را هم در شیمی اصلاح کردند .

آشنائی با شوره و گوگرد و نفت و قیر تریجاً نزد آنها منجر به استفاده ازین مواد قابل احتراق شد برای صناعات جنگی . باروت که وجود آن بزرگترین انقلاب را در فنون جنگی پدید آورد در اروپای غربی تا اواخر قرون وسطی ناشناخته بود ؛ کشف آن را هم غالباً به راجربیکن منسوب می دارند اما حق آنست که این ماده شیطانی در واقع نخست متأسفانه بوسیله مسلمین به دست اروپاییها رسید . اگر چه نه باروت را مسلمین اختراع کردند نه قطب نما را لیکن این هر دو را اروپا از مسلمین اخذ کرد و همینها به اضافه کاغذ و چاپ ـ که نیز از موارث چینی بود ـ توانستند عصر جدید را در صنعت و فرهنگ اروپا بگشایند.
مسلمین در استخراج معادن ، در ساختن رنگ ، در آب دادن فولاد ، در تهیه چرم و کاغذ و در ساختن اسلحه طی قرنهای دراز تفوق خود را بر دنیای غرب حفظ کردند . در علم حیل و جراثقال نیز حاصل کار آنها جالب بود . استعمال آنچه در صنعت ساعت ، رقاص می خوانند ظاهراً از اختراع مسلمین است . هر چند آن ساعت که خلیفه هارون الرشید جهت شارلمانی امپراطور فرانک هدیه فرستاد نوعی ساعت آبی بود اما شرحی که ابن جبیراندلس درباب ساعت بالای مدخل جامع دمشق بیان می کند حاکی است از تکامل نسبی مسلمین در ساختن ساعتهای لنگردار.
عباس بن فرناس قرطبی در قرن نهم میلادی یک نوع ساعت ساخت که تعبیه یی پیچیده داشت . بعلاوه ، یک دستگاه پرواز اختراع کرد که قرنها قبل از شروع تجربه اروپائیها قسمتی ازین رؤیای قدیم انسان را تحقق می داد.(levi-provencal,e, la civilisation arabe en espagne76 ff) قسمتی از پیشرفتهای مسلمین در علوم مربوط به مکانیک نیز ـ مثل صنایع ناشی از توسعه علم شیمی ـ مصارف نظامی یافت و متأسفانه هنوز هم که عصر اتم خوانده می شود این تیغ بران علم را از دست زنگی مست نمی توان بازگرفت .


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
جغرافیا و جهانگردی

جغرافیا و جهانگردی

جغرافیا وجهانگردی

آنچه این فعالیت علمی و صنعتی را به ثمر می رسانید و در جهان از شرق به غرب می برد وجود انواع راهها ( = مسالک ) بود ـ در خشکی ودریا و همچنین جنب و جوش بازرگانان و سیاحان و حاجیان . رویهمرفته آثار و تحقیقات مسلمین در جغرافیا از جهات مختلف اهمیت دارد . غیر از وصف طرق ، و بیان احوال و عوارض طبیعی ، مسلمین علاقه خاصی هم به جغرافیای انسانی نشان داده اند .
سرگذشتهای افسانه آمیز ملاحان که گاه بوسیله آنها نقل می شود ، آگنده است از اطلاعات مفید راجع به وصف منازل و راهها و بنادر و آداب و رسوم . سیاحتنامه ها با وجود علاقه یی که به وصف غرایب داشته اند غالباً روح تحقیق و تجسس مسلمین را نشان می دهند . آثار جغرافیائی مسلمین در واقع بسیار غنی ، متنوع ، آموزنده ، و جالب است و اگر با ذوق نقادی از آنها استفاده شود آنها را می توان مشحون از اطلاعات و اسناد بسیار سودمند یافت به هر حال درجغرافیا، هم وسعت عرصه تحقیقات مسلمین خیلی بیش از یونانیها بود و هم شور و توفیق آنها و از حیث وسعت قلمرو و دقت مواد حاصله هم ، علم جغرافیا در نزد مسلمین بمراتب از آنچه نزد یونانیها بود پیشتر رفت(barthold v.-v.-, la deconvertede l'asie/75)در بعضی ازین تحقیقات ، خاصه در قرون نخستین اسلامی ، به نظر می آید مسلمین از اطلاعات ناشی از منابع برید و نظام ساسانیان هم استفاده کرده باشند .
طرز تقسیم دنیای مسکون به هفت کشور ، وجود بعضی الفاظ یا اصطلاحات فارسی الاصل در جغرافیای اسلامی ، و اظهار علاقه بعضی از متصدیان برید به مسائل راجع به جغرافیا و مسالک ارتباط اینگونه معلومات جغرافیائی را با زمینه اطلاعات و سابقه اسناد ادارات برید عراق در آن اعصار تأیید می کند.(m.ahmed, el 2 vol. II/590)بعضی جغرافیا نویسان اسلامی علاقه خاصی به مشاهده و تجربه شخصی نشان می دادند . ازین رو غالب اطلاعات آنها از تجربه و مشاهده ناشی می شد نه از نقل مندرجات کتب دیگر . یعقوبی در کتاب البلدان خویش تأکید می کند که خود مسافرت بسیار کرده است . اطلاعات خویش را نیز از ساکنان نواحی بحث اخذ کرده است و صحت آنها را به تصدیق مردمان راستگوی هم رسانیده است . از ابوالحسن مسعودی که یک جهانگرد با تجربه و در عین حال یک جغرافیادان دقیق و مورخ است متأسفانه کتاب القضایا و التجارب در گزارش اسفارش باقی نمانده است اما ذوق او را در مطالب راجع به جغرافیا و دقت و وسعت نظرش را درین مسائل از مروج الذهب و هم از کتاب التنبیه و الاشراف او می توان دریافت . چنانکه در مقدمه مروج الذهب یک جا بمناسب ، قول جاحظ را در باب منشأ رود مهران سند نقل می کند و عقیده او را که پنداشته است این رود همان نیل مصرست با همان آبها و همان تمساحها رد می کند و بالحنی آگنده از پرخاش می گوید کتاب الامصار جاحظ در نهایت سستی است از آنکه مرد نه دریاها را پیموده است نه تن به مسافرتهای زمینی داده است ، مثل آنکس که در شب تاریک هیزم جمع می کند مطالب خود را از کتب وراقان جمع کرده است .(مروج الذهب 1/59)
این اتکاء به تجربه شخصی و میل به مسافرت و تحقیق که مسعودی ظاهراً آن را اساس معلومات درست جغرافیائی می داند سبب شد که مسلمین در زمینه جغرافیا معلومات نسبۀً دقیق کسب کنند خاصه که ، هم فعالیت بازرگانی ازین معلومات استفاده حاصل می کرد هم در معرفت مسالک و طرق ، جهت مقاصد مربوط به برید و نظام عباسی سودمند بود و هم در حج و زیارت ازین اطلاعات استفاده می شد . اگر از مؤلفان کتب مشهور جغرافیای اسلامی بعضی همچون ابن خرداذ به و یعقوبی عراق را بعنوان مرکز ربع مسکون تلقی کرده اند و بعضی مثل ابن الفقیه و ابن رسته به مکه و مدینه به این چشم نگریسته اند تفاوتشان در دیدگاه است یا در مآخذ اطلاعات . ظاهراً آنها که عراق و سواد را قلب ممالک عالم می دیده اند کتاب خویش را ـ احتمالا از مآخذ ایرانی و به هر حال ـ برای استفاده برید و اهل تجارت می نوشته اند و دیگران که مکه و مدینه را به عنوان مرکز می گرفته اند کتابشان تا حدی جوابگوی حجاج و زورا یا برای رفع مشکلات مربوط به کیفیت فتح بلاد و مسایل راجع به خراج آنها بود .

با اینهمه ، آنچه موجب جمع آوری اینهمه اطلاعات مختلف در زمینه مسائل جغرافیائی می شد ـ برخلاف تردیدی که بعضی محققان درین باب اظهار کرده اند(sarton,introduction.I/571) ـ بی شک تا حدی نیز حس کنجکاوی مسلمین بوده است و علاقه شان به تحقیق در احوال بلاد و اقوام مختلف . در واقع جغرافیای انسانی از مسایلی است که مسلمین به آن علاقه خاص نشان می داده اند و آثار مسعودی و بیرونی مخصوصاً گواه این دعویست . رویهمرفته توصیفاتی که جغرافیا نویسان مسلمان بلاد و نواحی قلمرو خلافت کرده اند نه فقط جزئیات دقیقی از آنچه به معرفت ارض و اقلیم آن بلاد مربوط است دارد بلکه درباب آداب معیشت اقوام مختلف ، انواع حرفه ها و صنایع ، عقاید وزبان های آنها نیز اطلاعات سودمند در آنها هست و بعلاوه ، اطلاعات جغرافیائی مسلمین تنها به حدود قلمرو خلافت محدود نمی شد. نه فقط از طریق راه های بحری چین و هند را تا کره ـ وحتی ژاپن ـ می شناختند بلکه از راه زمین هم تا تبت و آسیای مرکزی و حتی چین نیز معرفت خود را بسط داده بودند . در واقع ، پنج قرن قبل از مارکوپولو ، یک سیاح مسلمان ـ سلیمان تاجر ـ از چین دیدن کرد و وصف مشهودات او در روایت ابوزید سیرافی باقی است . این گزارش اگر چه چندان فواید جغرافیائی ندارد لیکن حاکی است از حس کنجکاوی مسلمین و از روابط بازرگانی آنان با چین ـ حتی قبل از قزن سوم هجری . از گزارش سلیمان بر می آید که چینیها در آن زمانها اثر انگشت را به جای امضاء تلقی می کرده اند(barthold, decouverte/75) و این نکته نشان می دهد که چین خیلی بیش از آنچه در بادی امر به نظر می آید می بایست در تمدن عالم تأثیر داشته باشد .
جاحظ و ثعالبی از تفوق چینیها در صناعات و از اعتقادات مبالغه آمیزی که در باب خویش دارند یاد کرده اند و به نظر می آید که بهرحال در شناخت سرزمین و مردم چین نیز مسلمین ـ مثل بعضی موارد دیگر ـ از اطلاعات قدیم ایرانیان باستانی استفاده کرده باشند ؛ همچنین درباب آسیای مرکزی و اقوام آن حدود ، مسلمین اطلاعات دقیقی بدست آوردند که آنچه یونانیها در آن ابواب می دانسته اند با آن قابل قیاس نبود . کتابی که بیرونی درباب هند نوشته است ـ تحقیق ماللهند ـ در واقع نه جغرافیاست نه تاریخ ، گنجینه ایست از تمام معلومات راجع به سرزمین هند آن هم براساس تحقیقات درست علمی ، و این کتاب یک نمونه و یک شاهکار از تحقیق بی شائبه مسلمین است در زمینه مسائل راجع به جغرافیای انسانی و فولکلور. یک شاهد دیگر براین کنجکاوی علمی و بی شائبه مسلمین جستجویی است که درباب تعیین محل غار اصحاب کهف و سد یأجوج کرده اند. واثق خلیفه ، بنابر مشهور ، محمد بن موسی الخوارزمی منجم و ریاضیدان معروف را در رأس یک هیئت برای تحقیق درباب محل و کیفیت اجساد اصحاب کهف به روم فرستاد و او در تپه یی نزدیک شهر افسوس ، کهف و اجساد اصحاب آن را مشاهده کرد و در مراجعت گزارش کار را بخلیفه داد. داستان این مأموریت علمی در کتاب ابن خرداذ به نقل شده است و صحت این مأموریت را مورخین اروپائی هم تصدیق کرده اند مسافرت سلام ترجمان هم که برای تعیین سد یأجوج کرد به امر همین خلیفه بود .
بموجب قرآن (8/97 ـ90 )گشوده شدن راه یأجوج و مأجوج نشاننه یی است از اقتراب وعد حق . اما یأجوج و مأجوج چه کسانی بوده اند محل بحث بوده است و گفتگو . بر حسب تحقیقات امروز یأجوج و مأجوج نام عربی دو قبیله بوده است از حدود ارمنستان و قفقاز که از مساکن خویش غالباً سرزمین سوریه و فلسطین را تهدید می کرده اند. سدی هم که ذوالقرنین در مقابل آنها ساخت می بایست مربوط به همین حدود باشد و حاکی از وجود تهدید در قرب مساکن اقوام عرب و یهود . بهمین سبب بود که سلام ترجمان هم برای بررسی محل سد به ارمنیه و قفقاز و خزر می رود ، نه به چین که بعد ها در تصور عامه دیوار آن با سد یأجوج اشتباه شده است . در هر حال ، با وجود آنکه سعی مقدسی برای آنکه تمام دریاهای عالم را منحصر به دو بحر قلمداد کند ـ بحرالروم و بحرالصین ـ با معارضه شدید علماء مواجه شد ، سعی در فهم آنچه در قرآن راجع به مسائل مربوط به جغرافیا و احوال بلاد و بحار و جبال هست نیز همواره یک محرک بی شائبه بوده است برای اشتغال مسلمین به جغرافیا.

جستجوی عجایب بلاد که طبعاً جالب و گاه خیال انگیزست در نزد مسلمین نیز مثل یونانیها و حتی اروپائیها کتب سفرنامه و گاهی کتب جغرافیائی مبتنی برآنگونه سفرنامه ها را احیاناً مشحون از اغراقهای گزاف آمیز و قصه های باورنکردنی کرد. خاصه قصه هایی که بحر پیمایان درباب چین و هند و بلاد دوردست نقل می کردند با شوق و علاقه مواجه می شد . معهذا ، اخبار درست و دقیق که در کتب جغرافیا و گزارش سیاحان نقل می شد قلمرو اطلاعات جغرافیائی مسلمین را بنحو حیرت انگیزی از اطلاعات قدماء یونان وسیعتر کرد . در قصه مغرورین ـ چندتن ملاح جسور از اعراب مغرب ـ که گویند در جستجوی بحر ظلمات طی چند تن ماه در دریاها به سیر و سیاحت پرداختند می توان همان شور و شوق اکتشاف را یافت که قرنها بعد از آنها ، حتی قرنها بعد از ادریسی که تفصیل این قصه را در نزهۀالمشتاق خویش آورده است ، امثال کریستوف کلمب و امریکو وسپوس و ماژلان و دیگران را به سیر بحرها واداشت . آیا مسلمین در جنوب اقیانوس اطلس ، چنانکه از این گزارش ادریسی بر می آید ، واقعاً به نوعی مردم سرخ پوست برخورده اند ؟ اگر برخورده باشند باز روایت ادریسی شکل قصه دارد و مبالغه . در هر حال ، روایت حاکی است از کنجکاوی سیاحان و جسارت ملاحان مسلمین و اکتشافات ماجراجویانه شان در بحر و دربر.

قدیمترین اطلاعات جغرافیائی در باب روسیه گزارش ابن فضلان است که از جانب المقتدر خلیفه عباسی به دربار شاه بلغار رفته است و گزارش او در معجم البلدان یاقوت نقل شده است . المهبلی در سال 375 هجری در کتابی که برای خلیفه ا لعزیز بالله فاطمی نگاشته توصیف دقیقی از بلاد سودان نوشت که تا آن وقت بیسابقه بود. در حدود سنه400 هجری یک بحر پیمای مسلمان با سفینه یی هندی حتی سواحل افریقای جنوبی را دید
از طریق بحر سند قسمتی از سواحل چین تا کره مورد سیاحت بحر پیمایان مسلمان شد و قرنها قبل از اروپائیها ، مسلمین ژاپن را شناختند . نام این سرزمین مجهول را محمود کاشغری جبر که (Djabarka) یاد می کند و رشیدالدین فضل الله چیمنگو (Tchimengou ) که ظاهراً هر دو مصحف چیزی شبیه (Tchibengiu) است و این همان نام است که مارکویولوزیپنگو (Zipengu) یاد می کند و نزدیکست به شکل تلفظ امروز فرانسوی و انگلیسی آن . بعضی جغرافیانویسان اسلام ،ظاهراً از روی فرضیات یا اطلاعات هندوان ، قرنها پیش از کشف قاره امریکا برخوردند به اینکه در آنسوی نیمکره مسکون هم باید خشکی باشد و همین فرضیه بود که وقتی به کریستف کلمب رسید وی را به کشف قاره جدید رهنمون شد . بدرستی دانسته نیست که ازین گنجینه تحقیقات جغرافیائی مسلمین ، اروپائیها ـ قبل از شروع اکتشافات جغرافیائی خویش ـ تا چه حد خبر داشته اند اما لااقل کتاب ادریسی عالم مسلمان اندلسی ـ که مجموعه یی از جغرافیا و نقشه عالم را از روی کتب سابقین برای داجر دوم پادشاه نرمان جزیره سیسیل تصنیف کرد و آن را نزهۀالمشتاق یا رجریه نام نهاد نمی بایست برای اروپائیها مجهول مانده باشد . (kramer,j.h. geography and commerce in legacy of islam/90)و با آنکه تلخیصی از آن فقط در سال 1619 در روم منتشر شده است گمان می رود ، مندرجات کتاب برای علماء مسیحی قرن دوازدهم ـ از سیسیل و ایتالیا و سایر بلاد مجاور ـ تا حدی معروف و احیاناً مورد استفاده واقع شده باشد .
چنانکه تقویم البدان ابوالفدا هم حتی در نیمه اول قرن هفدهم میلادی هنوز مورد استفاده اروپائیها بود. به عقیده پاره یی از اهل تحقیق ، اروپا در تمام قرون وسطی اثری که آن را بتوان با کتاب ابوالفدا مقایسه کرد بوجود نیاورد(carra de vaux ,pensurs, II/13) نزهۀ المشتاق ادریسی هم که قبل از آن تألیف یافت در اروپا تأثیر قابل توجه داشت . نقشه های ادریسی درین کتاب نمونه کمال نقشه برداری بود در دوره یی که هنوز اروپا قرون وسطای خویش رامی گذارنید و از این عوالم بی نصیب بود. اگر اندکی بعد ازین دوره ، آن شور و شوق عهداصطخری و مقدسی در کتاب ابن جبیر و ابن بطوطه بوجود می آمد .
بعلاوه ، یک توفیق بزرگ مسلمین تألیف دائرۀالمعارف بزرگ حغرافیائی یاقوت است به نام معجم البدان که در جغرافیا و احوال بلاد و اقوام عالم همان مقامی را دارد که شاید فقط برای تاریخ ابن اثیر و کتاب حاوی رازی باید قائل شد. این مایه آشنایی با ممالک و مسالک بی شک ارتباط مستقیم داشت با فعالیت بازرگانی مسلمین. در طی چندین قرن قبل از جنگهای صلیبی بحر متوسط ـ مدیترانه ـ تقریباً در انحصار بحر پیمایان مسلمان بود . چنانکه بحر احمر ، دریای هند و خلیج فارس نیز در آن مدت شاهد جنب و جوش بازرگانان اسلام بشمار می آمد همانطور که راه های کاروانی نیز مسیر امتعه و تجارت آنها بود .
محصولات کشاورزی و صنعتی مسلمین در شرق و غرب عرضه می شد و حاصل آن پیشرفت صنعت و زراعت بود در شرق و غرب. بعضی مرکبات و میوه ها را مسلمین از طریق شام و فلسطین به اسپانیا منتقل کردند، همچنین زراعت نیشکر را که مسلمین از هند آموخته بودند صلیبیها از مسلمین اخذ کردند . اول کسی که در اروپا پنبه کاشت بنابر مشهور ، مسلمین بودند، بعلاوه، منسوجات مسلمین در بازارهای اروپا خریدار بسیار داشت ، الفاظ موصلی (Muslin ) دمشقی (Damask ) عتابی (Tapis) که در زبانهای اروپائی هست یادگاریست ازین جنب و جوش بازرگانی مسلمین ، چنانکه کلمات Tsriff (تعرفه ) ، Bazar (بازار ) ، Magzin (مخزن) ، Douane (دیوان ) Checque (چک ، الصک) Caravan (کاروان ) ، هنوز از آن دوران فعالیت بازرگانی مسلمین حکایت دارد و تجارتی چنین بر جنب و جوش مقتضی معرفت درست مسالک بود ، و آشنائی با اقوام و نژادهایی چنین گونه گون شناخت جغرافیا و تاریخ آنها را اقتضا می کرد.


منبع:برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مورخین و علم تاریخ

مورخین و علم تاریخ

مورخین و علم تاریخ
در تاریخنویسی اولین سرمشقی که مسلمین پیدا کردند عبارت بود از خداینامه ها ـ کتب پهلوی ، که اساس حماسه ملی ایران بشمار می آمد. در جاهلیت ، آنچه از نوع تاریخ نزد اعراب رواج داشت انساب قبایل و « ایام» و حروب بود که با شعر و قصه آمیخته بود . ورای آنها آنچه از اخبار راجع به انبیاء یهود ، یا شاهان بابل و مصر و شام به گوششان می خورد نزد آنها به عنوان اساطیر تلقی می شد ـ اساطیر ـ الاولین . با اینهمه ، نسبت به اخبار، خاصه آنچه مربوط بود به احوال سواران ، دلاوران ، شاعران ، و خطیبان غالباً اظهار علاقه می کردند و نقل اینگونه اخبار ـ که رنگ قصه و شعر داشت ـ نزد آنها شورانگیز بود و جالب . ازین رو در مجالس خلفاء و امراء اموی معرکه اسمار و اخبار گرم بود و حتی معاویه ، چنانکه مسعودی نقل می کند قسمتی از اوقات فراغت را اختصاص به شنیدن ایام عرب و اخبار عجم داده بود که گاه نیز از روی کتب ـ ظاهراً از متن غیر عربی ـ برایش می خوانده اند یا ترجمه می کرده اند . نیز منصور عباسی و هارون الرشید به اخبار و اسمار علاقه نشان می داده اند . همین علاقه ـ بعلاوه شوق مسلمین به دانستن اخبار راجع به سیرت پیغمبر ـ سبب شد که به تألیف در سیره ها و مغازی اقدام کنند . این مغازی و سیره ها نیز نخست به همان شیوه نقل احادیث تدوین شد نهایت آنکه برسم نقل اسمار و اخبار عرب در آنها به اشعار و قصص نیز استشهاد شد .

چنانکه وقتی ابن هشام خواست سیره ابن اسحق را تهذیب و تلخیص کند کار عمده اش عبارت بود از حذف اشعار و ابیات زائد و احیاناً مجعول که در آن وارد شده بود . تحقیق درباب مغازی و فتوح هم ، از جهت احکام راجع به فتح و خراج و عهود ذمه و مسائل مربوط بدانها اهمیت داشت و از همین رو مورد توجه مسلمین واقع گشت . چنانکه بررسی در سنت و حدیث نیز معرفت احوال صحابه را اقتضا می کرد و طبقات الصحابه ـ مثل کتاب ابن سعد ـ نیز در واقع تورایخ اسلامی بودند درباره پیغمبر و اصحاب . حل و فهم اشارتی هم که در قرآن ـ یا حدیث ـ به اخبار و حوادث امم و اقوام گذشته ـ خاصه یهود و نصارا و عرب بائده ـ می شد نیز یک محرک دیگر بود جهت توجه مسلمین به تاریخ . منبع اینگونه اطلاعات هم البته کتب سریانیها بود ـ و گاه کتب ایرانیها .


بعلاوه ، حس کنجکاوی مسلمین و تماس دائم آنها با اقوام و امم مختلف ممالک فتح شده آنها را نه فقط به آشنایی به اخبار گذشته یونان ، ایران ، و روم علاقه مند می داشت بلکه نیز بجستجوی اخبار راجع به هند ، ترک و حتی چین و افریقا می کشانید . توسعه قلمرو اسلام مسلمین را به همه این ممالک و اقوام مرتبط و علاقه مند می کرد . در آن زمانها تواریخ قدیم یونان ـ از قبیل هردوت و توسیدید ـ که دیگر دولتهای مورد بحث آنها محو شده بود و دولتهای دیگر به جای آنها آمده بود، برای مسلمین چندان جالب توجه نمی توانست باشد. بعلاوه ، علاقه یی که عباسیان و برامکه و آل سهل به طرز حکومت و اداره عهد ساسانیان نشان می دادند همراه با نظر رقابت یا عنادی که با بیزانس ـ وارث یونان و روم قدیم ـ ابراز می کردند سبب می شد که مورخین در شیوه تاریخنویسی هم به ماخذ ایرانی بیشتر رجوع کنند و به سبک و سنت نویسندگان خداینامه ها . همین نکته سبب شد که تواریخ مسلمین ، بر خلاف تواریخ یونان و روم قدیم ، بیشتر مبتنی شود بر نقل جزئیات قصه ها و عدم توجه کافی به تبیین اسباب و علل حوادث . این تمایل به نقل جزئیات و اشتغال به حماسه و قصه ، کتب فتوح ـ یا مآخذ آنها را ـ رنگ خاصی از تعصبات داده است چنانکه در روایات ابومخنف و سیف بن عمرو و عوانۀ بن عبدالحکم و ابوعامربن شراحیل بسیاری از اختلافات ناشی است از رنگ تعصبات قومی ، حزبی ، مذهبی آنها و این است که در استفاده از کتب فتوح و مغازی قدیم مورخ را به احتیاط تمام وا می دارد و قسمتی از تاریخ خلفاء ظاهراً بسبب همین رنگ تعصبات که در منشأ روایات آنها هست امروز هنوز بشکلی است که از لحاظ مورخ قابل اعتماد کلی نیست .


تألیف تواریخ عمومی ، که قدیمترین نمونه موجود آن تاریخ ـ الیعقوبی است از ابن واضح ـ یک مورخ شیعه ـ بی شک یک شاهکار بزرگ مسلمین است در تاریخنویسی . کتاب عظیم طبری که شکل و وقایعنامه دارد یک دائرۀ المعارف تاریخی است ، آگنده از معلومات و اطلاعات سودمند و گوناگون . مروج الذهب مسعودی و التنبیه و الاشراف او نیز تاریخ عمومی بشمارمی آیند و این کتابها بعدها بوسیله مسکویه و ابن اثیر و ابن الجوزی و ابوالفدا و ابن خلدون و ذهبی و ابن تغری بردی تذبیل و تکمیل شدند و مآخذ اصلی شدند برای تاریخ امم و اقوامی اسلامی چنانکه طبقات و وفیات و تراجم نیز در آثار کسانی امثال سمعانی ، ابن خلکان ، کتبی ، صفدی ، قفطی ، ابن ابی اصبیعه و دیگران مورد توجه گشت و اینهمه گنجینه ارزنده ـ یی شد برای تحقیق در تاریخ و تمدن اسلامی .


بهرحال ، مسلمین در تاریخ کتابهای بسیار زیادی بوجود آوردند،و هیچ قومی قبل از شروع عصر جدید درین رشته به پایه مسلمین نرسیده بود . شایدبرین میراث عظیم مسلمین نیز عیوبی وارد باشد و از آنجمله است آمیختن وقایع با قصه ها ، ذکروایات متناقص ، نقل روایات غیر معقول یا مبالغه آمیز ، اظهار تملق نسبت به ارباب قدرت و یا سکوت از بیان معایب و مفاسد آنها ، اما درباره بعضی ازین ایرادها باید توجه به مقتضیات عصر داشت و روزگار مورخین گذشته را با احوال مورخین ممالک آزاد امروز قیاس نباید کرد .

همچنین طرز فکر قدما را نباید با نوع تفکر مردم امروز سنجید چنانکه انتظار خواننده قدیم از کتاب تاریخ و نحوه بدست آوردن مآخذ اخبار هم با آنچه امروز هست تفاوت دارد و توجه به این نکته شاید سبب شود که محقق امروز در نقد مورخین گذشته اسلامی به مبالغه و افراط نگراید. معهذا ، کار مورخین اسلام در مقایسه با کار قدماء یونان و روم ـ شاید با چند استثنا ـ و مخصوصاً در مقایسه با کار مورخین اروپا در قرون وسطی و حتی بعد از آن شایسته تحسین و اعجاب است.


در تاریخ نویسی مسلمین، یک خاصیت بارز عبارتست از علاقه یی که قوم به احوال امم مختلف دیگر داشته اند . نه فقط درباره بابل ، مصر ، ایران ، یهود ، یونان ، و روم اطلاعات امثال مسعودی، یعقوبی، دینوری و طبری مبتنی بر مآخذ قابل اعتمادست بلکه درباب اقوام هند ، سودان ، ترک ، چین، و فرنگ هم در آثار بیرونی ، مسعودی ، یعقوبی ، ابن اثیر و رشیدالدین فضل الله معلومات دقیق هست و حاکی از دقت و کنجکاوی ـ بررغم ایرادهایی که بر بعضی ازین مورخین ، لااقل در پاره یی مواضع محدود ، وارد به نظر می آید مورخین بزرگ اسلام غالباً در کار خویش بحد امکان دقت و حتی وسواس داشته اند.


تقید بعضی از آنها ـ مثل طبری ـ در نقل و ذکر اسانید البته تضمین عمده یی بوده است در صحت نسبی مطالب و روایات . این شیوه که در واقع از اهل حدیث اخذ و تقلید شده است تاریخ را نزد طبری سلسله یی از روایات کرد که مورخ ، هر روایت را از یک راوی نقل می کند و او نیز از یک یا چند راوی دیگر تا برسد به کسی که شاهد واقعه بوده است یا آنکه واقعه در ایام وی رخ داده . این ذکر اسانید که بمنزله ذکر مآخذست در تاریخ امروز می بایست مورخ را از وقوع در خطا یا لااقل از وقوع در مسؤولیت ، بر کنار دارد .

اما عیب عمده اش آنست که بسبب اختلاطات ـ واحیاناً تناقضات که در روایات آنها ممکن است روی داده باشد ـ ایجاد یک سلسله منظم از حوادث و بررسی علت و معلول را در سلسله حوادث دشوار می کند و مورخ را از قضاوت در اسباب و نتایج باز می دارد . شک نیست که این یک عیب عمده است که در تواریخ اسلامی هست اما در تواریخ سایر اقوام قدیم هم بدون آنکه کارشان مبتنی بر ذکر اسانید باشد نظیر این ایراد وارد است .

در ضبط نام و انساب نیز کار مورخان اسلام دشوار بوده است اما آن را غالباً با دقت تمام انجام داده اند . امکان وقوع اشتباه در نام و نسب اشخاص بسا که منتهی شود به انتساب حوادث مختلف به شخص واحد. ازین رو در معرفت رجال توجه به این نکته را مورخین ضروری یافته اند قصه جالبی که ابن خلکان درباره قاضی ابوالفرج المعافی بن زکریا النهروانی این قاضی نقل می کند که یک هشدار و تنبیه است برای مورخ . وی از قول این قاضی نقل می کند که یک سال حج می کردم و در ایام تشریق در منی بودم . شنیدم کسی گوید : ای ابوالفرج . گفتم شاید مرادش منم . باز گفتم در بین مردم بسیار کسان هستند که ابوالفرج کنیه شان باشد جوابش ندادم . منادی چون دید کسی جوابش نداد فریاد زد : ای ابوالفرج ـ المعافی . خواستم به او جواب دهم باز گفتم ممکن هست ابوالفرج دیگری هم باشد که اسم او معافی است ازین رو جوابی ندادم تا آنکه بازگشت و ندا داد : ای ابوالفرج المعافی بن زکریا النهروانی . دیگر برایم شک نماند که مرا ندا می دهد چون اسم و کنیه ام را ذکر کرد و همچنین پدرم و شهری را که بدان منسوبم نام برد . پس گفتم : اینک من ، چه می خواهی ؟ گفت : شاید تو از نهروان شرق هستی ؟ گفتم بلی . گفت ، آنکه ما می خواهیم از نهروان غرب است .

این است حکایتی که ابن خلکان نقل می کند و هنوز هم می تواند برای مورخ آموزنده باشد و عبرت انگیز . از اینها گذشته در ضبط سنین هم کار مورخ مقتضی دقت بوده است و تجسس بسیار . همین ابن خلکان در ترجمه حال ابوالوفاء بوزجاین ذکر می کند که تاریخ وفاتش را نمی دانستم جایش را در ترجمه حال وی سفید گذاشتم بیست سال بعد آنچه را می جستم در کتاب ابن اثیر یافتم به اینجا الحاق کردم 96 این مایه دقت و وسواس البته ضبط مورخ را قابل اعتماد می کرد . بعلاوه ، مورخ در تهیه مواد و تطبیق و تنظیم آنها نیز غالباً همین اندازه دقت و وسواس داشت . یعقوبی با دقت و علاقه ، اخبار و اطلاعات راجع به بلدان مختلف را از اهل محل پرسید و از آنمیان فقط آنچه را اشخاص موثق تصدیق می کردند ضبط می کرد . بعد هم در مسافرتهای خویش راجع به آن مطالب جداگانه تحقیق می کرد. مسعودی برای جمع آوری اطلاعات دقیق مسافرتهای طولانی کرد چنانکه در آسیا تا هند و سیلان و در افریقا تا زنگبار رفت .

بیرونی در مقدسه الآثارالباقیه چنان دقت و احتیاطی در شیوه تحقیق توصیه می کند که گوئی آن مقدمه یک محقق امروزیست و ماللهند او حتی با موازین امروزی نیز شاهکار تحقیق در تاریخ و عقاید محسوبست . ابن مسکویه حتی در بیان سیرت و احوال پیغمبر از بیان اموری که قبولش با عقل صرف ممکن نیست و حاجت به ایمان و اعتقاد دارد خودداری می کند و ابن خلدون در قضاوت راجع به مسائل تاریخ نهایت تعقل و احتیاط را توصیه و عمل می کند.


یک خاصیت دیگر در آثار غالب مورخین اسلامی ، قضاوتهای صریح و غالباً قاطعی است که در باب اخلاق و روحیات رجال و حکام عصر دارند. مسعودی ، ابن خلکان ،و بیهقی مخصوصاً توجه خاصی به بیان شمایل و احوال اشخاص مورد بحث نشان می دهند . درست است که غالباً این اوصاف عام و حتی مجمل است اما در بعضی موارد چنان دقیق و روشن است که تصویر نزدیک به واقع احوال و اخلاق اشخاص مورد بحث را بدرستی و وضوح در ذهن خواننده القاء می کند . با آنکه طبق عامه از تاریخ معمولاً بیان شکوه و جلال اشخاص غالب را طلب می کند و همین نکته نیز – غیر از اسباب و موجبات دیگر- مورخ را گهگاه به تملق سرائی وا می دارد و در بین مورخین اسلامی کسانی هستند که بدون مداهنه و با شجاعت و صراحت از احوال و اعمال سلاطین وحکام قاهر انتقاد کرده اند.

ابن الطقطقی مؤلف کتاب الفخری گهگاه چنان از عباسیان انتقاد می کند که در آن اعصار فقط از یک شیعی بی پروا چنان بیانی ممکن بود صادر شود . ابن عربشاه احوال تیمور را بشدتی انتقاد می کند که بوی غرض از لحن کلامش بر می آید . حتی صابی که به امرعضد الدوله کتاب التاجی را می نوشت این اندازه شهامت داشت که در جواب یک دوست – وقتی از او پرسید به چه کار اشتغال دارد – با صراحت بیان جواب دهد : مشتی اباطیل بهم می بافم . این مایه صراحت را فقط یک محیط آزاد که در آن تسامح و بی تعصبی شیوه یی جاریست د رچنان روزگارانی ممکن بوده است اجازه دهد .


عدم توجه به تبیین دقیق حوداث ، و اکتفا به ذکر جزئیات که بعضی بر مورخین اسلامی عیب گرفته اند اختصاص به آنها ندارد .سعی در تحقیق و شناخت علل اسباب حوادث تاریخی در اروپا هم سابقه زیاد ندارد و حتی در قرن هفدهم میلادی بوسوئه هم مثل طبری حوداث را فقط براصل مشیت تعبیر می کرد . معهذا ،در بین مسلمین توجه به اسباب و علل هم بوده چنانکه ابو علی مسکویه در تجارب الامم به تبیین حوادث بیشتر اهمیت می دهد تا به نقل روایت . اما ابن خلدون که در عصر خویش تا حدی پیشرو اشپنگلر و توینبی بشمارست ظاهراً اولین مورخی است که در پرتو تعقل و استدلال کوشید تا حوادث تاریخ را بوسیله علل طبیعی آنها تبیین کند . بدینگونه ، وی در مقدمه خویش نه فقط یک دید تازه برای تاریخ بلکه یک « علم تازه » را در زمینه تاریخ بوجود می آورد : فلسفه تاریخ .
در هر حال ، طریقه ابن خلدون در تبیین تاریخ بر آنچه یونانیها – امثال توسیدید – می شناختند برتری بارز داشت نه فقط بدان سبب که وی حوادث و تجاربی بیش از آنکه تو سیدید می شناخت در پیش چشم داشت بلکه بیشتر بدان سبب که وی فیلسوفانه تر به قضایا و حوادث می نگریست . در حقیقت ،شیوه یی که ابن خلدون در تحقیق فلسفه تاریخ و اسباب و علل ظهور تمدن و توحش پیش گرفت در اروپا هم تقریباً تا پیدایش ویکو (Vico) نظیر نیافت . شاید مونتسکیو را هم از بعضی جهات بتوان با او مقایسه کرد واگر هردر،اگوست کنت ،و هربرت اسپنسر با آثار و آراء او آشنائی یافته بودند بیشک نتایج تحقیقاتشان رنگ دیگر داشت .


منبع: برگرفته از کتاب کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب
 
بالا