bahman.eng
عضو جدید
من ده زنگان تاپیکی نه تبلیغ ائلمیشم آما ائله بیلن هچ کس گؤیلو یوخدور که بیزه قاریشا
آما من تورکم و یؤرولمام
گینه تبلیغ ائلییرم
آما من تورکم و یؤرولمام
گینه تبلیغ ائلییرم
من ده زنگان تاپیکی نه تبلیغ ائلمیشم آما ائله بیلن هچ کس گؤیلو یوخدور که بیزه قاریشا
آما من تورکم و یورلمام
گینه تبلیغ ائلیرم
یاشا قارداشدؤزدؤر ئؤزلؤگؤن ایتیرنی گئره ک دیل ایله ن یولا گئتیره سن
هامئز یاشایئن
دیله گیم چوخدور آما بیر بؤیؤک ایسته ک لریمین بیری بودور
بیر چاغ اولا آزربایجان دا هامئ بؤتؤن آنا دیلین باشارا...
یاشا قارداش
منیم ده بیر بؤیوک ایستدیکلریم نن ائله بو دو
گینه سیز یاخچی یئرده سیز
من زنگاندا ائله اؤلورم ...
البته تازالیخجا چوخلو زنگانلیلار دؤنوب آنا دیلینه ساری هاااا
یاشا قارداش
منیم ده بیر بؤیوک ایستدیکلریم نن ائله بو دو
گینه سیز یاخچی یئرده سیز
من زنگاندا ائله اؤلورم ...
البته تازالیخجا چوخلو زنگانلیلار دؤنوب آنا دیلینه ساری هاااا
نیاران قالما ایلین اون بیر آیئن دا فارسئ دانئشالار
محرمی بؤتؤن تؤرک لر تؤرکجه دانئشار
نئجه کی ایمام حؤسین یاد اولدوخجان بؤتؤن دؤزلؤک لر یادا دؤشؤر
یاشا قارداش
منیم ده بیر بؤیوک ایستدیکلریم نن ائله بو دو
گینه سیز یاخچی یئرده سیز
من زنگاندا ائله اؤلورم ...
البته تازالیخجا چوخلو زنگانلیلار دؤنوب آنا دیلینه ساری هاااا
......
سكانس پنجم مسافرت به شهرهاي آذر بايجان:
–در ارومیه برای خرید کالای مورد احتیاجم به مغاره ای رفتم، نزدیکی های عید نوروز بود، بساطی هم از لوازم عید، جلو مغازه پهن شده و پسر تقریباً دوازده ساله ای روی یک چهار پایه، کنار درب مغازه نشسته بود، به داخل مغازه رفته مشغول انتخاب جنس شدم. خانمی وارد مغازه شده به فارسی چیزهایی به جوان فروشنده گفت. من که سابقه ی ذهنی بدی مخصوصاً از خانمها در این بابت از ارومیه داشتم، با دردمندی گفتم: خانم شما را به خدا فارسی حرف نزنید، ارومیه را فارس نکنید. خانم به ترکی جواب داد: من با آن پسرک ترکی حرف زدم، او به من فارسی جواب داد و به داخل مغازه راهنمایی کرد. خیال کردم این مغازه فارس است. بعد از او مشتری دیگری هم که از قرنطینه ی آن پسرک گذشته بود، داخل مغازه شده فارسی صحبت کرد. جوانی که داخل مغازه بود ترکی صحبت می کرد. من با نرمی و محبت به آن پسر بچه گفتم: ببینید شما در روز با دهها مشتری سروکار دارید و همه شان را مجبور می کنید فارسی صحبت کنند. این کار تو باعث تضعیف زبان مادری ما، در نتیجه محو شدن زبان مادریمان می شود. تو در ارومیه نشسته ای و با ترکهای همشهری ات فارسی حرف می زنی. به عقلت رجوع کن ببین کار درستی انجام می دهی؟ مشتری بعدی که داخل مغازه شد، پسرک با او ترکی صحبت کرده بود. جوان داخل مغازه وقتی جنسها را مرتب و دسته بندی می کرد گفت: این پسر فرزند صاحب مغازه است. چون اینها می خواهند وقتی و خویشانشان از تهران می آیند، پیش آنها خجل نباشند، با این بچه فارسی صحبت کرده اند (عذر بدتر از گناه) گفتم: آنهایی که از تهران می آیند باید خجالت بکشند که از ارومیه به تهران رفته و زبان اجدادیشان را دور انداخته اند. صاحب مغازه از گرد راه رسید. من که خرید خوبی کرده بودم، پیش خودم حساب کردم، موردی برای عصبانیت صاحب مغازه وجود ندارد. به صاحب مغازه گفتم: من از بعضی اهالی ارومیه گله مندم که اصلاً به فکر زبان مادریمان نیستند. مثلاً این اقا پسر با اینکه بزرگ شده باز با همه فارسی صحبت می کند. صاحب مغازه بسرعت گوشی تلفن را برداشت با گفتن الو شروع کرد فارسی را به طرز مسخره ای به لحن ترکی صحبت کردن.گوشی را گذاشت و گفت: نمی خواهم بچه ام اینطوری صحبت کند. گفتم اولاً به آن صورتی که تو صحبت کردی نیست. ثانیاً مگر این بچه قرار است در اینده فارسی صحبت کند؟ پس تکلیف زبان مادریمان چه می شود؟ این کار شما باعث نابودی زبان مادری و به فارس شدن ارومیه خواهد انجامید. مشتری به ظاهر فارس زبانی داخل مغازه شده و به حرفهای ما گوش می کرد. صاحب مغازه نگاهی به آن مشتری انداخت و در حالی که از لحن کلام و حالت چهره اش تملق و عافیت جویی خوانده می شد (یعنی این منم که این خدمت را می کنم ) به تندی رو به من کرده گفت بلی: ارومیه فارستان است.
چه تلخ و دردناک است که باز عده ای وجود دارند، ترک بودن را مایه ی حقارت پنداشته و به ملت شان از بالا به پایین نگاه می کنند. اینها به مثابه ی ستون پنجم تهاجم همه جانبه ی زبان فارسی عمل می کنند و به زبان مادری و ملت شان ظلم و اهانت می کنند.
با دیدن این مغازه دار من حقیر عظمت کار پیامبران الهی و رنجهایی را که برای هدایت قومشان کشیده اند را با تمام وجودم حس می کنم. گرچه در مقابل این اقیانوسهای بی کران مرتبط با منبع وحی قطره سهل است که ذره هم نیستم.
در زنجان وضع بدتر از اینهاست و به صورت فاجعه ای اسف بار نمود پیدا کرده است. در شماره 352 نشریه ی امید زنجان مطلب تکان دهنده ای تحت عنوان " خدا حافظی تلخ با زبان مادری " به قلم جوانی بنام مهدی محرمی چاپ شده بود. جان مطلب این بود که 95 درصد دختران و زنان و تقریباً 25 درصد پسران و مردان شهر زنجان در جامعه که حضور پیدا می کنند، فارسی صحبت می کنند.
انگار ارومیه هم می خواهد راه زنجان را برود و پشت سرشان شهرهای دیگر آذربایجان![]()
اوجوردا ده ییر چوخ دؤزه لیب وضع اوضا...
دؤزه له جاخ دا انشاء الله...
حتما اوجور دير، ولي بو تيپ ده آداملاري دا گوروخ منظوروم او متني كپي پست الماخ دان بيودي كي هاميز اوز ديلميزه گوره مسئولوخ.
دونن گتميشديم فورزشدن كيتاب الام بيدانا قيز قويوب لار اورادوستينن توركي دانيشير آما موشتريه فاسي جواب ورير هله تركده دانيشاندا دونور دير آقا چي فرموديد؟![]()
هانکی شؤعبه سی ؟
حتما اوجور دير، ولي بو تيپ ده آداملاري دا گوروخ منظوروم او متني كپي پست الماخ دان بيودي كي هاميز اوز ديلميزه گوره مسئولوخ.
دونن گتميشديم فورزشدن كيتاب الام بيدانا قيز قويوب لار اورادوستينن توركي دانيشير آما موشتريه فاسي جواب ورير هله تركده دانيشاندا دونور دير آقا چي فرموديد؟![]()
هانکی شؤعبه سی ؟![]()
هانکی شؤعبه سی ؟![]()
اول منه دییب گئت ئؤزؤ وه بیر آیرئ فیکر ائله...
تؤچؤمؤز گئداخ ؟آبراسانا قالانگد اونون بير گولان بور توتولماز هيسلنيب اله بير ايش گورر دوردان مملكتي يادينان چيخار
[FONT="]Birçak[/FONT]
[FONT="] بيرچك[/FONT]
[FONT="] زلف، گيسو [/FONT]
آبراسانا قالانگد اونون بير گولان بور توتولماز هيسلنيب اله بير ايش گورر دوردان مملكتي يادينان چيخار
[FONT="]Birçak[/FONT]
[FONT="] بيرچك[/FONT]
[FONT="] زلف، گيسو [/FONT]
بوني من گئچن سئري يازميشديمalqış
آلقیش
تشویق و تمجید
فروزش بیزیم فامئلیمیزدئ هااااا اؤنا بیر سؤز دئمیین.................!!!!!!!!!!!
به پاس زحمات دوستان امروز یک جایزه عمومی به همه ی دوستان تقدیم می کنم.
بيردن اوزيز اولاسيز ها. اصلا فروزش ياني كتاب، فروزش ياني باغلاوا
او فامليزه دنن بولاري سن الله هاردان تاپيسيز؟ آي غفورينن فاملسيز ؟؟
![]()