قرار بود از آیات قران هم دلیل بیاری واسه رجعت، ما هنوز منتظریم هاااااااا.
من تعجبم اینه که این یارو سنیه میگه من تو منابع شیعه هرچی گشتم رجعتی پیدا نکردم، شما اینهمه منبعو از کجا درمیاری؟!!!
دلائل و شواهد قرآنى یکى از دلایل چهارگانه، قرآن است. از نظر شیعه، قرآن به مسئله رجعت پرداخته و ثبوت و وقوع آن را هم در امتهاى گذشته و هم در آخرالزمان و در آیات متعددى به صورت مفصل بیان کرده است.
یکى از دلائل وقوع آن، وجود مواردى از بازگشت به دنیا در امتهاى گذشته است که قرآنکریم در ضمن بیان وقایع و رخدادهایى که در امتهاى گذشته واقع شده برخى از آنها را بیان فرموده است.
آیاتى که بیانگر بازگشت افرادى از امتهاى گذشته به دنیا است، گویاى آن است که رجعت محال نیست و به صورت کمرنگ، در امتهاى پیشین وجود داشته است. ازاینرو، قائلین به رجعت سخنى محال و عجیب و غریبى نگفته اند.
به طور کلى آیاتى را که درباره رجعت وارد شده را مىتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اى که بر وقوع رجعت در امتهاى گذشته دلالت دارد و دسته اى که بر وقوع آن در آینده دلالت مىکند.
استدلال به آیاتى را که حکایت از وقوع رجعت در امتهاى گذشته دارد مىتوان در قالب یک قیاس منطقى به صورت زیر بیان کرد:
رجعت، امرى است که بارها در امتهاى پیشین رخ داده است و هر امرى که در امتهاى گذشته رخ داده باشد، در این امت (امت پیامبر اسلام) نیز واقع خواهد شد، پس نتیجه مىگیریم که رجعت در این امت نیز واقع خواهد شد.
نکته شایان توجه این که همان گونه که ملاحظه مىشود، استدلال مزبور به صورت شکل اول از اشکال چهارگانه استدلال منطقى است که در صورت تمام بودن مقدمات آن ، در صحت نتیجه آن نمىتوان تردید کرد.
اکنون باید دید آیا مقدمات آن تمام است یا خیر؟ براى اثبات به آیات زیر که همگى بر وقوع رجعت در امتهاى گذشته دلالت دارد، تمسک شده است:
1ـ مرگ چند هزار نفر و حیات دوباره آنان: قرآن کریم مى فرماید: «المتر الى الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احیاهم انّ الله لذو فضل على الناس و لکنّ اکثر الناس لایشکرون» آیا ندیدى گروهى را از ترس مرگ از خانههاى خود بیرون رفتند، در حالى که هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها فرمود: «بمیرید»، پس خداوند آنها را زنده کرد، که خداوند نسبت به بندگان خود صاحب فضل و احسان است، امّا بیشتر مردمان سپاسگزارى نمى کنند.
این آیه شریفه بیانگر این است که آنچه در امتهاى گذشته رخ داده در این امت( امت پیامبر اسلام) نیز رخ خواهد داد و یکى از آن وقایع مسئله رجعت و زنده شدن مردگانى است که در زمان ابراهیم و موسى و عیسى و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده باید در این امت نیز اتفاق بیفتد.
در تفسیر این آیه شریفه، مفسران سخنان فراوانى بیان کردهاند که آیا شمار آنها10 هزار، 30 هزار، 40 هزار و یا70 هزار نفر بوده؟ و آیا اهل شام بودند و یا اهل «داوَرْدان» در شرق واسط؟ و این که آیا از ترس طاعون فرار کردند، یا از وبا و یا از جهاد؟ ولى اتّفاق نظر دارند که آنها هزاران نفر بودهاند که از ترس مرگ، از خانه و کاشانه خود گریختند و به فرمان خداوند در یک لحظه از دنیا رفتند و به قدرت پروردگار یک بار دیگر به این جهان برگشتند.
امام صادق (ع) از این فاصله به «روزگارى بس طولانى» تعبیر و امام رضا (ع) تعداد آنها را 35 هزار نفر و فاصله مرگ آنان را تا هنگام زنده شدن، 60 سال بیان فرموده است
از امام باقر(ع) روایت شده که آنها به زندگى خود بازگشتند، در خانه هاى خود مسکن گزیدند، با همسران خود زندگى کردند، آنگاه با أجل طبیعى از دنیا رفتند. و معناى رجعت چیزى جز این نیست.
2ـ زنده شدن پس از صد سال مرگ: «اَوْ کَالَّذى مَرَّ عَلى قَرْیَة وَ هِىَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها، قالَ أَنّى یُحْیى هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها؟ فَأَماتَهُ اللهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ، قالَ: کَمْ لَبِثْتَ؟ قالَ: لَبِثْتُ یَوْما اوْ بَعْضَ یَوْم. قالَ: بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام. فَانْظُرْ اِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ. وَ انْظُرْ اِلى حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنّاسِ. وَ انْظُرْ اِلَى الْعِظامِ، کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْما. فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ، قالَ: أَعْلَمُ اَنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیر»یا همانند کسى که از کنار دهکده اى گذشت، که دیوارها بر روى سقفهاى آن فرو ریخته بود. گفت: چگونه خداوند اینها را پس از مرگشان زنده مىکند؟ خداوند او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد و به او فرمود: چقدر درنگ کردهاى؟ گفت: یک روز یا قسمتى از آن. فرمود: نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى. به غذا و نوشیدنىات بنگر که هیچگونه تغییر نیافتهاند، ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشى شده) براى این که تو را نشانهاى براى مردمان قرار دهیم. اینک به استخوانها نگاه کن که چگونه آنها را برداشته به یکدیگر پیوند داده، گوشت بر آنها مىپوشانیم. هنگامى که (این حقیقت) بر او آشکار شد، گفت: مى دانم که خدا بر هر چیزى تواناست.
بیشتر مفسران معتقدند که یکى از پیامبران الهى در راه سفرى طولانى از روستائى عبور کرد و با آثار مرگ و نیستى در این سرزمین روبهرو شد، به یاد رستاخیز و زنده شدن مردگان افتاد و در حالىکه قدرت کامله خدا را باور داشت، با شگفتى از خود پرسید: مردگان این روستاى ویران را بعد از درنگ دراز مدت در قبر چه کس حیات دوباره مىبخشد؟ آنگاه پروردگار بزرگ با میراندن وى پاسخ این پرسش را بیان فرمود. او مرد، مرکبش از هم متلاشى شد، ولى غذائى که همراه داشت هیچگونه دگرگونى نیافت. پس از صد سال زنده شد و گمان کرد که تنها یک نیمروز خوابیده است؛ زیرا هنگام ظهر جانش را ستاندند و پیش از غروب آفتاب به دنیا بازگشت؛ اما چون به مرکب پوسیده خود نگریست، دریافت که مرده و بار دیگر زنده شده است و هنگامى که این مرکب در مقابل دیدگان او زنده شد، باور کرد که خداى سبحان همه مردگان را در روز قیامت زنده مى نماید.
این آیه شریفه صراحت دارد که شخص مزبور به مدت صد سال از دنیا رخت بربسته سپس به اذن خداوند متعال حیات مجدد یافته است، و این نمونهاى روشن بر امکان بازگشت مجدد ارواح به دنیا مى باشد. همچنان که خداوند قاهر نیز در پایان آیه مىفرماید: «ولنجعلک آیة للناس، و انظر الى العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما، فلما تبین له قال اعلم ان الله على کل شىء قدیر» و براى آن که ترا براى مردم نشانه (قدرت خود) قرار دهیم، و به استخوانهاى (الاغ) بنگر که چگونه آنها را به یکدیگر پیوند داده سپس بر آن گوشت مى پوشانیم؛ پس چون این جریان را مشاهده کرد، گفت: باور دارم که خدا بر هر کارى تواناست.
این داستان، یکى از روشنترین ادلّه رجعت است که امام على (ع) در برابر «ابن کوّا» که از خوارج بود، به آن استدلال فرمود. دیگر امامان معصوم (ع) نیز به آن استدلال کرده اند و دانشمندان شیعه نیز در طول قرون و اعصار، در کتابهاى تفسیرى و عقیدتى خود به آن استناد نمودهاند.
3ـ زنده شدن گروهى از بنى اسرائیل: حضرت موسى (ع) هفتاد نفر از برگزیدگان قوم خود را به کوه «طور» برد، تا شاهد گفتگوى ایشان با خدا و دریافت الواح از سوى خداوند متعال باشند، هنگامى که به کوه طور رسیدند و گفتگوى حضرت موسى (ع) را با خدا مشاهده کردند، گفتند: «و اذ قلتم یا موسى لن نؤمن لک حتى نرى الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون، ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»(49) اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم، مگر این که خدا را آشکارا به ما بنمایانى؛ پس صاعقه شما را در برگرفت، در حالى که مىنگریستید. سپس شما را بعد از مرگتان برانگیختیم، شاید سپاسگزارى کنید.
این آیات شریفه به داستان گروهى از پیروان حضرت موسى (ع) اشاره مى نماید که خواستار دیدار خدا بودند، هر چه حضرت موسى(ع) آنها را از این خواسته جاهلانه منع کرد، آنان بر خواهش خود اصرار ورزیدند، تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد. ولى خداوند آنان را حیات دوباره بخشید. مفسران معتقدند که این آیات درباره هفتاد نفر از قوم بنى اسرائیل نازل شده است، همانان که براى میقات پروردگار برگزیده شدند و به سبب جهالت گرفتار عذاب گردیدند: «و اختار موسى سبعین رجلاً لمیقاتنا فلما اخذتهم الرجفة قال رب لوشئت اهلکتهم من قبل و ایاى» موسى هفتاد نفر ازمردان را براى میقات ما برگزید، پس چون لرزش شدید آنان را فراگرفت، موسى عرضه داشت: پروردگارا اگر مىخواستى من و ایشان را پیش از این هلاک مىکردى.
حضرت موسى (ع) عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر این گروه زنده نشوند، من چگونه به سوى قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اینان متّهم خواهند ساخت! خداوند منّان بر او منّت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسى به سوى خانه و کاشانه خود باز گشتند. در مورد سرگذشت آنها هیچ اختلافى بین امّت اسلامى نیست و قرآن کریم به صراحت از مرگ آنها و سپس زنده شدنشان سخن گفته است: «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون» آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم، تا شاید سپاسگزار باشید.
قرآن کریم به روشنى تأکید مىکند که آنها به وسیله صاعقه جان سپردند، سپس با قدرت پروردگار، دوباره زنده شدند و معناى «رجعت» چیزى جز زنده شدن پس از مرگ نیست.
همه مفسّران در تفسیر آیه شریفه به مرگ آنها و سپس زنده شدنشان به درخواست حضرت موسى و به قدرت خداوند متعال تصریح کرده اند.
بیضاوى در تفسیر «انوار التنزیل» مى نویسد: «مقید کردن کلمه «بعث» به کلمه «موت» از آنروست که گاهى انسان بعد از بىهوشى یا خواب برانگیخته مىشود (که آن را نیز بعث مىگویند)، ولى اینان در اثر صاعقه حیات خود را از دست داده بودند.»
همچنین در «کشاف» آمده است: «صاعقه آنان را میراند و این مرگ یک شبانه روز به طول انجامید.»
طبرى در «جامع البیان» مىنویسد: «صاعقه آنان را هلاک کرد، سپس برانگیخته شدند و به مقام پیامبرى رسیدند.»
سیوطى در تفسیر «درالمنثور» و تفسیر «الجلالین» و ابن کثیر دمشقى و فخررازى، نیز بر همین معنى تأکید ورزیده و برانگیختن بعد از صاعقه را به «زنده کردن»، تعبیر مى کنند.
مفسران شیعه، مانند شیخ طوسى در تبیان و شیخ طبرسى در مجمع البیان نیز بر همین عقیدهاند، و به طور کلى تتبع در کتب تفسیر بیانگر آن است که همه نویسندگان کتب تفسیر همگام با مفسران نخستین قرآن، مانند: قتاده، عکرمه، سدى، مجاهد و ابن عباس بر این نظر اتفاق دارند که هفتاد تن از افراد قوم بنى اسرائیل در اثر صاعقهاى آسمانى جان خود را از دست دادند و خدا بر ایشان مرحمت فرموده براى دومین بار آنان را به دنیا بازگرداند.
امام على (ع) در مورد این هفتاد نفر فرمود: «این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسى(ع) پس از مرگ زنده شدند، به خانه هاى خود رفتند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرارسیدن اجلشان از دنیا رفتند.»
4ـ زنده شدن مقتول بنى اسرائیل: «و اذ قتلتم نفسا فادارأتم فیها والله مخرج ما کنتم تکتمون، فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیى الله الموتى و یریکم آیاته لعلکم تعقلون» و (یاد آورید) آن هنگام را که انسانى را کشتید و درباره قاتل او اختلاف کردید، حال آن که خدا ظاهرکننده آن چیزی است که شما پوشیده داشتید. پس گفتیم بخشى از آن گاو را به قسمتى از آن مرده بزنید. این چنین خداى یکتا مردگان را زنده مىکند و نشانههاى خود را به شما مىنمایاند، شاید خرد خویش را بکار گیرید.
داستان پیرمردى است که ثروتى سرشار و نعمتى بىشمار و پسرى یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مىشد، ولى عموزادگانش که تهىدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومى دیگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خونخواهى برخاستند. اختلاف شدیدى پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسى (ع) کشیده شد تا در میان آنها داورى کند. آنگاه خدا به حضرت موسى وحى کرد که به همان خویشاوندان فرمان دهد گاو مادهاى را ذبح نموده و قسمتى از بدن این گاو را به بدن مقتول زنند تا او زنده شود و قاتل خود را معرفى کند.
هر گاو ماده اى را که ذبح مىکردند کفایت مى کرد، ولى آنان با پرسش هاى بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هایى گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که متعلق به کودکى یتیم بود. ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافى خریدند و سر بریدند و قسمتى از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهى زنده شد و گفت: اى پیامبر خدا! مرا پسر عمویم به قتل رسانیده است، نه آنها که به قتل متّهم شدهاند و حضرت موسى (ع) امر فرمود: پسر عمویش را قصاص کردند.
از امام حسن عسکرى (ع) روایت شده که: شخص مقتول شصت سال داشت هنگامى که به اذن خدا زنده شد، خداى تبارک و تعالى هفتاد سال دیگر به او عمر داد و یکصد و سى سال عمر کرد، و تا پایان عمر از نشاط و تندرستى و سلامتى حواسّ برخوردار بود. پروردگار مهربان پس از نقل این داستان مىفرماید: «و خدا اینگونه مردگان را زنده مىکند» بدین معنى که رویداد مذکور نشانى از قدرت خللناپذیر الهى بر زنده کردن مردگان بوده و هیچکس را نرسد که به انکار این و اقعیت مسلم دست یازد.
در میان مفسران هیچگونه اختلافى درباره این شرح آیات وجود ندارد، وتنها اختلافات جزئى آنان به کلمه «بعض» مربوط مىشود، و به طور دقیق معلوم نیست کدام عضو گاو را به چه بخشى از بدن مقتول تماس دادند.
سیوطى در «درالمنثور»، طبرى در «جامع البیان»، ابن کثیر در تفسیر خود نقل مىکنند که در اثر این کار شخص مقتول زنده شد، قاتل خود را نام برد و از دنیا رفت.
طبرى در شرح جمله «کذلک یحیى الله الموتى» مىنویسد: «این سخن، خطابى است از خداوند به بندگان مؤمن و احتجاجى است با مشرکانى که رستاخیز را دروغ مىشمردند، بدین شرح که، اى تکذیتکنندگان حیات پس از مرگ! از زنده شدن این شخص مقتول عبرت بیاموزید؛ زیرا همانگونه که من این شخص را حیات دوباره بخشیدم، مردگان را نیز بعد از درگذشتشان در روز قیامت زنده خواهم نمود.»
فخر رازى و زمخشرى و بیضاوى معقتدند که در کلام خدا جملههایى پنهان است و در حقیقت چنین بوده است: «پس گفتیم که قسمتى از بدن مقتول را به عضوى از گاو بزنید، آنان این کار را انجام دادند و مقتول زنده شد» که جمله بعدى بر وجود این جمله پنهان دلالت مى کند.
از دیگر موارد رجعت که در امتهاى گذشته رخ داده است، مىتوان به رجعت اصحاب کهف و برگشت اهل ایوب رجعت ذىالقرنین و .. اشاره کرد؛ البته اذعان به رجعت در امتهاى گذشته، اختصاص به قرآن کریم ندارد، بلکه در برخى از کتب آسمانى ادیان دیگر نیز اشاراتى به رفته است.
بدین ترتیب، تردیدى در تمام بودن وقوع رجعت در امتهاى پیشین باقى نمى ماند؛ اما آیا هر چیزى که در امتهاى گذشته واقع شده باشد، در این امت نیز رخ خواهد داد؟ .
براى اثبات این به حدیث نبوى مورد قبول شیعه و اهل سنت تمسک شده است. مضمون این حدیث که با تعابیر مختلف روایت شده، چنین است که پیامبر اعظم (ص) مىفرماید: «هر چیزى که در امتهاى پیشین رخ داده باشد، در این امت نیز رخ خواهد داد.»
و نیز فرمود: «یکون فى هذه الامه کل ما کان فى بنى اسرائیل حذو النعل بالنعل و القزة بالقزة» هر اتفاقى که در بنى اسرائیل رخ داده بدون اندکى (ذرهاى) کم و زیاد در این امت هم رخ مى دهد.
همچنین در کلامى دیگر مى فرماید: «به آن خدایى که جانم به دست اوست شما مسلمانان با هر سنتى که در امتهاى گذشته جریان داشته روبه رو خواهید شد و آنچه در آن امتها جریان یافته مو به مو در این امت جریان خواهد یافت، به طورى که نه شما از آن سنتها منحرف مى شوید و نه آن سنتها که در بنى اسرائیل بود، شما را نادیده مى گیرد».
کثرت نقل احادیثى به این مضمون در مجامع حدیثى سنى و شیعى، تردید در صحت آن بر جاى نمى گذارد و به یقین پیامآور بزرگ اسلام براى امت خود چنین مطلبى را فرموده اند؛ بنابراین امت اسلامى با تمام رویدادهاى امم پیشین روبه رو خواهد شد و حوادث مربوط به آنان بدون کم وکاست در میان این امت به وقوع خواهد پیوست. بدینسان بخش دوم قیاس که برگرفته از احادیث نبوى است نیز اثبات مى گردد، در نتیجه آن نیز نباید تردید کرد، پس رجعت در این امت نیز واقع خواهد شد.
موارد یادشده، تنها چند نمونه از دهها مورد بازگشت مردگان به این جهان در میان پیشینیان مىباشد که در قرآن کریم بیان شده است.