مشاعرۀ سنّتی

amirs1987

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم
كسي كه حرف دلش را نگفت من بودم !
دلم براي خودم تنگ ميشود آري
هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم !
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم ، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضائی می گردم لب بامی ... سر کوهی.... دل صحرائی ... که در آنجا نفسی تازه کنم می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من هوارم را سر خواهم داد چاره ی درد مرا باید این داد کند از شما خفته ی چند چه کسی می آید با من فریاد کند
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم
كسي كه حرف دلش را نگفت من بودم !
دلم براي خودم تنگ ميشود آري
هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم !

مدتی چون غنچه ، در خون جگر پیچیده ام
تا درین گلزار ، چون گل یک دهن خندیده ام
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما


مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم ، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضائی می گردم لب بامی ... سر کوهی.... دل صحرائی ... که در آنجا نفسی تازه کنم می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من هوارم را سر خواهم داد چاره ی درد مرا باید این داد کند از شما خفته ی چند چه کسی می آید با من فریاد کند

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما




در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


تا بر دلت از ناله غباری ننشیند
از بیم تو در سینه نهفتیم نفس را
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تبم , ترسم كه پيراهن بسوزد
ز سوز آه من , آهن بسوزد
مرا فردوس مي بايد كه ترسم
دل دوزخ بحال من بسوزد !؟

در چمن پروانه یی آمد ، ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد
 

amirs1987

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در چمن پروانه یی آمد ، ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد
داغ بر دل دارم از مردان دشت
ياد باد آن خوش‌نوا آواز دهقانان شاد،
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود،
ياد باد آن مهربانی‌های باد،
ياد باد آن روزگاران ياد باد
 

kazem2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
داغ بر دل دارم از مردان دشت
ياد باد آن خوش‌نوا آواز دهقانان شاد،
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود،
ياد باد آن مهربانی‌های باد،
ياد باد آن روزگاران ياد باد

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر وبا يار وفا دار چه كرد

آه از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت
آه از آن مست كه با مردم هوشيار چه كرد
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در حريم عشق نتوان دم زد ازگفت وشنيد

زانكه انجا جمله اعضا چشم بايد بود وگوش

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعایت می کنم باشی سلامت



و همواره زمان باشد به کامت ...

نه در دیرور مانی نه فردا ..

که دنیا در همین لحظه است جانا ...
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعر حافظ در زبان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرين و گل را زينت عشاق بود!

دارم ز جفای فلکِ آینه گون
وز گردش روزگار خس پرور دون
چشمی چو کناره صراحی ، همه اشک
جانی ، چو میانه پیاله ، همه خون
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


تو در آئینه نظر داری وزین بی خبری
که به دیدار تو ، آئینه نظر ها دارد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دل را نگاه گرم تو ، دیوانه می کند
آئینه را ، رخ تو پریخانه می کند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا