mohamad.fars1365
عضو جدید
یعنی من باختم؟؟
نی جدا زان لب ودندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم
نی جدا زان لب ودندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
یعنی من باختم؟؟
نی جدا زان لب ودندان چه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم
دلم واسه کل کل باهات تنگ شده بود . حاضری ؟؟؟
در خور پروانه ام بزم جهان شمعی نداشت
سوختم از گرمی پرواز ، بال خویش را
منم دلم واسه تشکر نکردنات تنگ شده بود :دی
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
شب سیاه اینه ز عکس ارزو تهی استمنم دلم واسه تشکر نکردنات تنگ شده بود :دی
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
لوس . من که همیشه تنکس میزنم ...
گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد
یاری ار با من نداری باری از دردم مکاهدر طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی
یاری ار با من نداری باری از دردم مکاه
باش آزار دل ار آرام جانم نیستی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان ما را بس
سخت است رام کردم مرغ دلی که او
رم از طپیدن دل صیاد میکند
در خور مستی ما، رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم، که دریا زده ایم........
من پیر سال و ماه نیم ، یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد ، پیر از آن شدم
...
میروی در شب ظلمانیم اما مشتابما خود نمی رویم دوان در قفای کس
او می برد که به کمند وی اندریم....
میروی در شب ظلمانیم اما مشتاب
تا من از اشک چراغی سر راهت سازم
یا به حالت ، یا به حیلت ، یا به زاری ، یا به زرمردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
یا به حالت ، یا به حیلت ، یا به زاری ، یا به زر
عاقبت اندر دل سخت تو راهی میکنم
اگرچه موی میانت بچون منی نرسد
خوشست خاطرم از فکر این خیال دقیق
تا هوشیار باشی دست تو را نگیرندقسم به زلف سیهت چنان پریشان
که هر چه غیر تو از خاطرم فراموشست
تا هوشیار باشی دست تو را نگیرند
تا زهد میفروشی مستان نمیستانند
اسرار انالحق که کسی محرم ان نیستدردا که فراق ، ناتوان ساخت مرا
بر بستر ناتوانی انداخت مرا
اسرار انالحق که کسی محرم ان نیست
گر سر برود جز به سر دار مگویید
دلم از کج روی ادم و عالم بگرفتدر دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل، سر دست بر فشانی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |