انچه واقعا ميخواهيد فرزندتان كارهاي اشتباهش را به گردن بگيرد بايد او را در اين راه كمك كنيد نه اينكه به سرزنش او بپردازيد... كودكان در سنين پايين در جهاني زندگي ميكنند كه كنترل رفتار برايشان دشوار است و ممكن است در هر كاري كه ناآگاهانه انجام ميدهند جنبه بد و اشتباه آن ديده شود. به همين دليل ترجيح ميدهند آنرا انكار كنند. انكار رفتارهايشان يكي از سادهترين راههايي است كه به نظرشان ميرسد و دروغ از همين جا نشات ميگيرد. وقتي فرزند شما چيزي را اشتباها و سهوا ميشكند طبيعي است كه كل ماجرا را انكار ميكند.بدين ترتيب احساس ميكند واكنشي كه از شما ميگيرد بهتر از اين است كه بگويد وسيله مذكور را او شكسته است.
چنانچه واقعا ميخواهيد فرزندتان كارهاي اشتباهش را به گردن بگيرد بايد او را در اين راه كمك كنيد نه اينكه به سرزنش او بپردازيد. در غير اين صورت او هرگز نخواهد گفت كه كار او بوده و براي اينكه از زير بار سرزنش شما خارج شود دست به انكار و دروغ ميزند.
بسياري از فرزندان ما در دوران كودكي خيال و واقعيت را باهم اشتباه ميگيرند و مرز خاصي براي تمايز آنها از يكديگر ندارند.
در بسياري موارد آرزوها و خيالاتشان را در قالب تعريف كردن وقايع حقيقي بيان ميكنند. به همين دليل نيز هست كه داستانهاي تخيلي و غير واقعي را زودتر و راحت تر قبول ميكنند. اگر براي كودكتان داستاني خيالي ميخوانيد كاري كنيد كه از آن لذت ببرد. اما به او بفهمانيد كه چيزهاي خيالي ساخته و پرداخته ذهن است و اشكالي ندارد، اما بيان آنها در قالب واقعيت دروغ نام دارد و از نظر اخلاقي به هيچ وجه قابل قبول نيست.
گاهي اوقات كودك ميبيند و ميشنود كه بزرگترها براي اعلام موافقت با ديگران صحبتهاي آنها را مورد تاييد قرار ميدهند و براي اينكه با فردي همراهي كنند در صحبتهايشان ميگويند كه ما هم همينطور مانند شما هستيم و رفتار ميكنيم.در صورتي كه اين طور نيست. كودك كه قوه تميز قوياي ندارد تصور ميكند براي خوش آمدن اطرافيان بايد چيزهايي را بگويد كه واقعيت هم ندارد. مسووليت والدين و بزرگترهاست كه به او بفهمانند ما مجبور نيستيم براي موافقت گرفتن از ديگران اخلاقيات و واقعيتها را زير پا بگذاريم. نشان دهيد كه خوب بودن و درست رفتار كردن اولويت اول است حتي اگر برخي افراد با ما موافق نباشند.