هشام بن حكم روزي در محضر حضرت صادق(ع) با يك دانشمند شامي به مناظره پرداخت و در ضمن مناظرة مفصلي كه با او داشت به وي چنين گفت:
آيا خداوند پس از درگذشت پيامبر براي رفع هرنوع اختلاف در ميان مسلمانان دليل و حجّتي فرا راه آنان نهاده است يانه؟
وي گفت: آري و آن دليل و حجّت، قرآن و سخنان پيامبر (ص) است.
هشام گفت: آيا قرآن و احاديث براي رفع اختلاف كافي است؟
وي گفت: بلي.
هشام گفت: اگر كافي است، پس چرا من و شما كه هردو عضو يك مذهب و شاخة يك درخت هستيم با هم اختلاف داريم؟!
چرا هر كدام مسيري را انتخاب نمودهايم كه برخلاف مسير ديگري است؟! در اين موقع دانشمند شامي جز اعتراف به حقانيت گفتار هشام و سكوت در برابر منطق او چارهاي نداشت.
(اصول كافي 1/187)
آيا خداوند پس از درگذشت پيامبر براي رفع هرنوع اختلاف در ميان مسلمانان دليل و حجّتي فرا راه آنان نهاده است يانه؟
وي گفت: آري و آن دليل و حجّت، قرآن و سخنان پيامبر (ص) است.
هشام گفت: آيا قرآن و احاديث براي رفع اختلاف كافي است؟
وي گفت: بلي.
هشام گفت: اگر كافي است، پس چرا من و شما كه هردو عضو يك مذهب و شاخة يك درخت هستيم با هم اختلاف داريم؟!
چرا هر كدام مسيري را انتخاب نمودهايم كه برخلاف مسير ديگري است؟! در اين موقع دانشمند شامي جز اعتراف به حقانيت گفتار هشام و سكوت در برابر منطق او چارهاي نداشت.
(اصول كافي 1/187)