نگاهی به عدم بصیرت ها و تردیدها...

z.alavi

کاربر فعال
دیدم دارم از جنگ و فتنه می نویسم، دیدم به این تاپیک ربط داره واسه همین اینجا گذاشتم...
طلحه، پسرعموی ام المومنین عایشه که بسیار مورد توجه وی بود، کم کم بر اوضاع مسلط شد و قصد نابودی عثمان را داشت. لذا خانه ی عثمان را محاصره کرد و حتی از رسیدن آب به خانه ی وی جلوگیری می کرد، عثمان که اوضاع را سخت دید از علی علیه السلام یاری طلبید، امام به نزد طلحه رفت، اما او به امام گفت که کار از کار گذشته... و طلحه سخنان امام را نپذیرفت. تنها کاری که امام توانست انجام دهد، آن بود که فرزندانش را بر در خانه ی عثمان به محافظت گماشت. اما سخنان بزرگانی مثل طلحه و زبیر و نیز برخی خواص نزدیک به امام کار خود را کرد و باعث شد که بالاخره عثمان کشته شود. البته عثمان نیز در زمان خلافتش کارهای بسیاری کرده بود که خشم مردم را در پی داشت از جمله دادن مناصب حکومتی به نزدیکان و یارانش که اکثرا انسانهای نادرستی بودند و نیز بخشیدن اموال بسیار به آنها.
بعد از این غائله مردم به سوی علی علیه السلام آمدند و با او بیعت کردند. در این میان طلحه و زبیر نقشه های خود را شکست خورده دیدند.سران جمل که به گمان در دست گرفتن قدرت و جلب آراء مردمی در تنور شورش علیه عثمان می دمیدند و حتی فتوای تکفیر و مهدورالدم بودن او را از عایشه گرفته بودند؛ به یکباره با جلب افکار عمومی به سمت علی مواجه شده بودند.
بعد از کشته شدن عثمان، عایشه از حج به مدینه باز می گشت که این خبرها را شنید و در پاسخ گفت : «به خدا عثمان مظلوم کشته شد.»
در هنگام بیعت با امیرالمومنین نیز تعداد زیادی از بزرگان و خواص با بهانه های مختلف مانند شک و تردید در انجام کار صلاح و... از این بیعت سر باز زدند.
ادامه دارد...
 

Haaji

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام اخوی

کار زیبا و دلنشینی رو استارت زدی.
ادامه بده که نتیجه ی خوبی خواهد داشت.

موفق باشی ان شاءالله...
 

z.alavi

کاربر فعال
سلام به همه دوستان.:gol:
در حال حاضر نوشته های این تاپیک رو از یک مقاله که در آذر 88 در نشریه ی "راه" منتشر شده ، خلاصه کردم و براتون میذارم.;) منابع تاریخی مقاله هم در همین نشریه ای که عرض کردم موجود هست.
هر وقت منبع رو عوض کردم بهتون دوباره اطلاع می دم.
و اما ادامه ...
... طلحه و زبیر که به ناچار بیعت کرده بودند پس از رفتارهای علی علیه السلام پی بردند که در این نوع حکومت، دنیا طلبی آنان جایی ندارد. بنابراین در صدد نبرد با امام برآمدند.این دو به همراه عایشه شروع به توطئه علیه امام کردند با این مبنا که علی علیه السلام خود در قتل عثمان دست داشته است و بنابراین خونخواهی عثمان را بهانه قرار داده و با سخنانی که جز فریب و نیرنگ چیزی نبود، به جذب بزرگان و علما پرداختند. در این میان کارگزارانی که علی علیه السلام آنها را برکنار کرده بود، با اموالی که پیش از این جمع کرده بودند، پشتیبانی مالی جنگ را بر عهده گرفتند.
خبر توطئه ی اینان به امیرالمومنین علیه السلام رسید و ایشان ابتدا از مدینه شروع کرد و به روشنگری پرداخت اما تنها 6نفر از بزرگان مدینه حاضر به همکاری با علی علیه السلام شدند. در کوفه نیز اوضاع به همین گونه بود، در آنجا ابوموسی اشعری استاندار بود و پس از آنکه فرستاده ی علی علیه السلام در مسجد کوفه به بیان حقایق پرداخت و از مردم یاری طلبید، ابو موسی مردم را از جنگ بر حذر داشت و این چنین گفت که هر که دنیا خواهد با یکی از طرفین جنگ همراه شود و آنکه آخرت خواهد از جنگ دوری کند و لذا تنها 12نفر به یاری علی علیه السلام شتافتند، که این تعداد در مقابله با 80هزار تا 90هزار کوفی که در جنگ صفین حاضر شدند، تاثیر سخنان ابوموسی را بر آنها نشان می دهد.
از آنطرف سخنان آتشینی که ام المومنین عایشه نیز ایراد می کرد قابل تامل است، که چگونه با تاسی مکر گونه به احادیث پیامبر و روش ایشان علی علیه السلام را محکوم می کرد و مردم را علیه ایشان می شوراند.پایگاه اجتماعی و تاثیر حضور او بدانجا بود که هفتاد نفر در پاسداری از شتر حامل وی جان باختند و برخی شان اینگونه رجز می خواندند که :«مرگ در نزد ما از عسل شیرین تر است.» از جمله این افراد محمد پسر طلحه بود که اهل عبادت و به تلاوت قرآن معروف بود. پس از پایان جنگ علی علیه السلام بر جسد کشتگان دشمن می گذشت و چون جنازه ی کعب بن سور را دید، به یارانش فرمود شما ادعا می کنید که مردم سفیه و کم عقل آنها را یاری داده اند، اکنون بنگرید.(کعب، قاضی القضات خلیفه ی دوم در بصره و از عقلای متشرع بود). و بدینسان بر هریک از عابدان و موجهان بر خاک افتاده که می گذشت، می فرمود :«پنداشته اند که کسی جز هوچی گران به جنگ ما نیامده بود.» شمار کشتگان جمل را بیش از 6000تن نوشته اند.
ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش:

z.alavi

کاربر فعال
سلام بر همه دوستان.:smile:
امیدوارم مطالب مفید باشند.:cry:
و اما ادامه ...
... پس از بازگشت از جنگ امام از تعدادی از نخبگان گلایه کردند، از آن جمله سلیمان بن صرد خزاعی بود که پس از بازگشت علی علیه السلام به خدمتش آمد. امام وی را سرزنش کرد:«دچار تردید شدی و گوش خواباندی در حالیکه نزد من موثق ترین مردم بودی.چه چیزی تو را بر آن داشت تا از اهل بیت پیامبر دست برداری؟»او قول مساعد داد که در وقایع پیش رو همراه مولا باشد. وی صحابی جلیل القدری بود که در صفین علی را همراهی کرد ولی بعدها در قیام عاشورا نیز(علیرغم نامه نگاری و دعوت سیدالشهداء به کوفه)جزء حاضران در صحنه نبود و سپس جمع 4000نفری توابین را رهبری کرد. گویی که تردید این صحابه ی اهل حق در هنگامه ی فتنه ها کمی دیرتر از موقع برطرف می شد!
ادامه دارد...
 

z.alavi

کاربر فعال
سلام و با تشکر از توجه دوستان.:gol:
دوباره منبع رو خدمت دوستان ذکر میکنم : نشریه راه، آذر 88
و اما ادامه...

کارگزارانی که علی علیه السلام از کار برکنار کرده بود بسیار بودند و این کار خلاف عقیده ی بسیار ی از بزرگان بود، آنها مصلحت کار را در آن نمیدانستند و از روی خیرخواهی به علی علیه السلام می گفتند که این کار را نکند تا زمانی بگذرد. اما امیرالمومنین علیه السلام با این استدلال که اهل مکر و دورویی نیست و نمی تواند گمراهان و گمراه کنندگان را بازوی خویش قرار دهد، سخن ایشان را نمی پذیرفتند. این روش ادامه داشت تا اینکه امام نامه ی برکناری معاویه(حاکم شام) را از طریق فرستاده ی خویش به نزد او رساندند. معاویه سرسختی نشان داده و به منبر رفت و خطبه ای سراسر مکر و نیرنگ بر ضد علی علیه السلام و به طرفداری از خویش ایراد کرد. و نیز با مشاوره با عمروعاص، به نزد عالم سرشناس«شر حبیل» رفت و به او چنان القا کرد که علی علیه السلام خون عثمان را ریخته و به جایش نشسته است، شر حبیل به تحقیق در این باره پرداخت و وقتی تعدادی از بزرگان و نخبگان شام یک به یک این ماجرا را تایید کردند، با معاویه همراه شد. شر حبیل عالم و زاهد سرشناسی در سراسر شام بود و پیوستن او به معاویه باعث شد مردم زیادی به طرفداری از معاویه به پا خیزند. و البته تعدادی از بزرگان نیز مانند محمد بن مسلمه به معاویه اینگونه پاسخ دادند:«...خدا مرا در کار تو به تردیدی دچار نساخته که به جان خودم جز دنیا نخواهی...»معاویه از امام خواست تا قاتلان عثمان را تحویل دهد تا این فتنه بخوابد، ولی علی رغم تلاش هایی که امام برای جلوگیری از قتل خلیفه ی سوم انجام داده بود، تحویل قاتلان عثمان به سران جمل و صفین را نیز گزافه می دید؛ چه اینکه خود آنها از دست اندرکاران این حادثه بودند و حال به دنبال بهانه ای برای فتنه انگیزی می گشتند. ضمن اینکه منظور سران جمل و صفین از قاتلان عثمان، برخی اصحاب درجه یک علی علیه السلام بود که جزء شرکت کنندگان در شورش به شمار می رفتند، اما هیچ یک از آنها خون عثمان را بر زمین نریخته و مباشر قتل نبودند.
ادامه دارد...
 

z.alavi

کاربر فعال
سلام،سلام،سلااااااااااااااام به همه دوستان که این تاپیک رو مورد توجه قرار دادند.:gol:
ادامه...
...در این شرایط حساس و با توجه به سابقه ی مردم کوفه در جنگ جمل که تحت تاثیر سخنان ابوموسی اشعری قرار گرفته بودند، خنثی سازی تبلیغات مخالفین و رفع حیرت و تردیدهای عمومی بس ضروری به نظر می آمد. لذا علاوه بر سخنرانی یاران علی علیه السلام در محافل مردمی، امام حسن مجتبی و حضرت سید الشهدا علیهم السلام نیز بر فراز منبر به روحیه بخشی و ترغیب مردم همت گماشتند و بر ضرورت بصیرت و استقامت تاکید کردند.
با این همه می بینیم که باز هم گروهی در یاری علی علیه السلام تردید داشته و از جنگ کناره گرفتند.
جنگ صفین آغاز شد. در این میان تلاش برای استناد به آقازاده های خوشنام در دوطرف دیده می شد، کمااینکه شامیان به حضور عبیدالله پسر عمربن خطاب افتخار می کردند و کوفیان نیز به همراهی محمد پسر ابوبکر افتخار می کردند!
ادامه دارد...
 

z.alavi

کاربر فعال
سلام به همه دوستان.:gol:
اگر مطالب کم و کاستی داره، به بزرگواری خودتون ببخشید.
و اما ادامه...

...جنگ در حال اتمام بود و کار سپاه معاویه داشت یکسره می شد که به حیله ی عمروعاص شامیان به قرآن متوسل شدند تا هر دو سپاه به جای خونریزی و برادر کشی به حکم قرآن بازگردند! این اولین باری نبود که مقدسات اسلامی دست مایه ی فتنه جویان قرار می گرفت. اما این بار نیرنگ سران شام بسیار کارگر افتاد و مردمانی که زمینه ی شک و تردید در مسلمان کشی را داشتند، با دعوت به حکمیت قرآن، تزلزلی مضاعف یافتند. و هرچه علی علیه السلام در هشدار خواص و عوام مردمش سخن گفت تا بر حیله ی معاویه آگاهشان کند و دمی اندک تا پیروزی و غلبه بر آنها به نبردشان کشاند، مساعدتی ندید. همان دم نزدیک به 20هزار تن مسلح پیش آمدند و گفتند اکنون که آنها به قرآن دعوت کرده اند پاسخ مثبتشان ده و الا همانطور که عثمان را کشتیم تو را نیز می کشیم.
چون مالک اشتر از خط مقدم نبرد باز گشت توبیخ و سرزنش فراوانی به کار برد: «ای سست عنصران و خواری پسندان! آنان خود یقین کرده اند که بر آنها چیره می شوید و فقط به این خاطر که قرآن ها را برآورده اند، گامتان می لرزد؟به خدا سوگند، آنان آنچه را خداوند در قرآن امر کرده وانهاده اند.»سپس رو به امام علیه السلام کرد و خواست که فرمان حمله ی مجدد صادر نماید. اما جماعت صدا برآوردند که علی علیه السلام داوری قرآن را پذیرفته و راضی شده است. و او خود خاموش بود و هیچ سخن نمی گفت و دیده بر زمین دوخته بود. ادامه دارد
 

z.alavi

کاربر فعال

خیلی ممنون از مطالب خوبی که گذاشتید

لبیک من
به دعوت شما
جلب بود
ممنون

مخلص تمام بچه های ولایی هستم.:gol:
البته در برابر شما بزرگواران، عضوی خیلی کوچکم.
امیدوارم ما با خوندن هر قطعه از این مطالب درنگی کنیم و از خودمان بپرسیم اگر من بودم چه می کردم؟؟؟
پاینده باشید.;)
 

z.alavi

کاربر فعال
سلام به همه دوستان خوبم.:gol:
خسته ی امتحانات نباشید،البته اگر شروع شده!
مطالب اون مقاله تموم شد.
مطلبی که این دفعه میزارم مربوط میشه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با پرستاران نمونه کشور(اردیبهشت 89)

...
و این تردیدها ادامه داشت تا اینکه فاجعه کربلا نیز رقم خورد...
«ناگهان اين خورشيد عظمت طلوع ميكند؛ همان لحنى را به كار ميبرد كه پدرش اميرالمؤمنين بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به كار ميبرد؛ همان جور حرف ميزند؛ با همان جور كلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: «يا اهل الكوفه، يا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى كسانى كه تظاهر كرديد! شايد خودتان باور هم كرديد كه دنباله‌رو اسلام و اهل‌بيت هستيد؛ اما در امتحان اينجور كم آورديد، در فتنه اينجور كورى نشان داديد. «هل فيكم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الكذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان يكسان نبود. به خودتان مغرور شديد، خيال كرديد ايمان داريد، خيال كرديد همچنان انقلابى هستيد، خيال كرديد همچنان پيرو اميرالمؤمنين هستيد؛ در حالى كه واقع قضيه اين نبود. نتوانستيد از عهده‌ى مقابله‌ى با فتنه بربيائيد، نتوانستيد خودتان را نجات دهيد. «مثلكم كمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انكاثا»؛ مثل آن كسى شُديد كه پشم را ميريسد، تبديل به نخ ميكند، بعد نخها را دوباره باز ميكند، تبديل ميكند به همان پشم يا پنبه‌ى نريسيده. با بى‌بصيرتى، با نشناختن فضا، با تشخيص ندادن حق و باطل، كرده‌هاى خودتان را، گذشته‌ى خودتان را باطل كرديد. ظاهر، ظاهر ايمان، دهان پر از ادعاى انقلابيگرى؛ اما باطن، باطن پوك، باطن بى‌مقاومت در مقابل بادهاى مخالف
 
آخرین ویرایش:

z.alavi

کاربر فعال
کاش می شد این جملات رهبر عزیزم رو با طلا می نوشتم.
مونده بودم بین جملات کدوم رو رنگی کنم یا bold کنم. از بس همه جملاتش با معنا و مفهوم بود.

سخته فهمیدن عمق سخنان امام خامنه ای...
سخته عمل کردن به این همه مسئولیت پیش رو...
سخته یاری رسوندن به امام غایب از نظر...
سخته بار برداشتن از روی دوش ولی...
اما امانتی است که بر روی دوش انسان گذاشته شده است...
سخت ها را با جان و دل بپذیریم تا دقایقی از عصر غیبت کم شود... تا زمان ظهور نزدیک شود...
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگه زمان علی ،تو جنگ با قرآن سر نیزه کردن حق رو ناحق کردن...حداقل قرآنی تو کار بود!!الان واسه رنگ زدن باطل و جای حق نشوندنش قرآنو نقد میکنند!!

اگه پیامبرتو عربستان از جاهلیت مردم انقدر عذاب کشید که اسلامو بهشون بشناسونه...قائم ما هنگام ظهور هزاران برابر باید عذاب بکشه که نذاره روشنفکران غربزده به ظاهر مسلمان با ادعای عقل گرایی اسلامو نابود کنند...

واقعا جاهلیت الان صد بار بدتر از جاهلیت زمان پیامبره...جاهیت با لباس عقل گرایی وارد شده و به قول استارتر واقعا سخته بار برداشتن دوش ولی...ما که عام هستیم بعضی وقتا رنج وجودمونو له میکنه وای به حال ولی فقیه...

«سیدعلی» بودن، کار سختی است. بعد از «محمد»، «ولی» بودن، کار دشواری است. فتنه را مدیری چون شما باید، که دست آخر، سران فتنه هم بیایند و رای بدهند!!(حسین قدیانی)
 
آخرین ویرایش:
بالا