شما قدمت سر چشم
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
شما قدمت سر چشم
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
روشنگر افلاکیم چون افتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سر گرم آب و گل کنم
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز راهت بر ندارم روز و شب
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا / سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلیم دیوانگی ها از سرم
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلیم دیوانگی ها از سرم
شب ز اه اتشین یکدم نیاسایم چو شمع
در میا آتش سوزنده جای خواب نیست
در سایه سرو اگر دمی بنشینم
سرو قد دلجوی توام یاد آید
داریم دلی صاف تر سینه صبح
در پاکی روشنی چو ایینه صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمنه دیرینه صبح
دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
بازپرس آخر که چون شد حال آن بیمار ما
داریم دلی صاف تر سینه صبح
در پاکی روشنی چو ایینه صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمنه دیرینه صبح
بی رحم ش از کجا بیرم
شبها شمع بزم افروز بودیم
در روشنی چون روز بودیم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |