فرهاد که جوش شیرین میزد روزی و بیستون میکند به تبع آن ، روزگاری بود که لباس ارشاد بر تن کرده بود و البته از بد حادثه گاه لباسهای شخصی میپوشید، روزی در گردنه های بیستون خسرو را خفت کرد و گفت این چه وضع گیسوانست ای نابکار، خسرو که تازه موهایش را گلت کرده بود و بر سر کلاهی نهاده بود و زلف را پریشان از لبه های کلاه به بیرون خرامانده بود، گفت مگر چه شده است گیسوان ما را ، گفت مگرخبر نداری وزارت فرهنگمان مدل موی مورد تایید دولت تصویب نموده...
ز حرف رند ما ..... برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر دردیده ........ نشینی
به جز گل غیر بلبل تو نبینی
تو کی دانی سیاست بهر چون است
بگفتا این دلم از آن به خون است
سیاست را معافم کن به جدت
ولی جان همان جدت یه مدت
تفکر کن به این ارشاد و فرهنگ
به ژرفای رداهای بسی تنگ
ردا و چادرو آرایش و مو
لباس شخصی و خط و دو ابرو
دگر موی پسرها را چه گیریست؟
نمیدانی که این عین اسیریست؟
و ...... رو به او کرد و به لبخند
ز شعر پارسی دادش کمی پند
تو قد بینی و ...... جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و...... پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
دل ...... از این نیش تو خونست
تو مو بینی و من ژل را که چونست
خلاصه آخرش آن رند درویش
سرایش شد دژ مردان پر ریش
گشایند بهر او پپسی و فانتا
ندارد فایده عجز و تمنا.
به ....... گفت روزی نیک گویی
که کی سرخواهد آمد ترشرویی
که مردم گرچه نیشی باز دارند
صدایی بس طنین انداز دارند
که کی سرخواهد آمد ترشرویی
که مردم گرچه نیشی باز دارند
صدایی بس طنین انداز دارند
ز حرف رند ما ..... برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر دردیده ........ نشینی
به جز گل غیر بلبل تو نبینی
تو کی دانی سیاست بهر چون است
بگفتا این دلم از آن به خون است
سیاست را معافم کن به جدت
ولی جان همان جدت یه مدت
تفکر کن به این ارشاد و فرهنگ
به ژرفای رداهای بسی تنگ
ردا و چادرو آرایش و مو
لباس شخصی و خط و دو ابرو
دگر موی پسرها را چه گیریست؟
نمیدانی که این عین اسیریست؟
و ...... رو به او کرد و به لبخند
ز شعر پارسی دادش کمی پند
تو قد بینی و ...... جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و...... پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
دل ...... از این نیش تو خونست
تو مو بینی و من ژل را که چونست
خلاصه آخرش آن رند درویش
سرایش شد دژ مردان پر ریش
گشایند بهر او پپسی و فانتا
ندارد فایده عجز و تمنا.