مشاعرۀ سنّتی

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

امشب که حضور یار جان افروزست

بختم به خلاف دشمنان پیروزست


گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا

آن شب که تو در کنار باشی روزست


 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها

مخواه از حق عنایت‌ها و یا کم کن شکایت‌ها

ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ

ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ


ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ

آخر بنگویی که دلست این یا سنگ؟



شب بخیر :gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یاران به سماع نای و نی جامه‌دران

ما، دیده به جایی متحیر نگران


عشق آن منست و لهو از آن دگران

من چشم برین کنم شما گوش بر آن

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ

ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ


ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ

آخر بنگویی که دلست این یا سنگ؟



شب بخیر :gol:

ممنون شب بخیر:gol:

گویم ای داده دوا هر دو جهان را

نیست مرا جز لب تو جان دواها
 
  • Like
واکنش ها: floe

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
 

ghacedak

عضو جدید
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
مانده ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
 

"sarah"

عضو جدید
در تيره شب هجر تو جانم بلب آمد
وقتست كه همچون مه تابان بدر آئى
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یا پرده‌ای به چشم تأمل فروگذار

یا دل بنه که پرده ز کارت برافکنند
 

"sarah"

عضو جدید
رقصيدن سرو و حالت گل
بى صوت هزار خوش نباشد

هر نقش كه دست عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار

ترک رضای خویش کند در رضای یار
 

.shana

عضو جدید
ياري اندر كس نميبينيم ياران را چه شد
دوستي كي هخر امد دوستداران را چه شد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم

ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
 

.shana

عضو جدید
در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع
 

EVELVENT

عضو جدید
سلام:gol:

یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا

که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم

سلام :heart:
مستمندان گنجشان نبود زر و سیم و مقام

چون زنند از فرط ناداری هوسها را لگام

گنج آنان آبرو باشد که با خون جگر

گرد آرندش به زور دوری از مال حرام:wallbash:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا