عید باستانی نوروز

sh-zinat

عضو جدید
عید نوروز از لحاظ تاریخی برمیگردد به فرهنگ مادها قبل از قرن7 یعنی قبل از استقرار کیش مغان مادی
مادهای قرن7به دو دسته خدا اعتقاد داشتند.اهوراها که خدایان راستی و درستی بودند و دئوها که خدایان طبیعت مثل آتاب و باد و باران و...بودند.دسته اول را میپرستیدند تا در مشکلات کمکشان کنند و دسته دوم را میپرستیدند تا از خشم آنان در امان باشند.
علاوه بر اینها به زندگی پس از مرگ و روح نیاکان خود اعتقاد داشتند و آنها را میپرستیدند.
به روح نیاکان خود فروهر(farvahar) میگفتندکه این فروهر وظیفه اش این بود که ده روز آخر سال را به زمین بیاید و ببین که آیا بازماندگانش به یاد او هستند یا نه؟
اگر به یادش بودند سالی پر برکت برای آنان آغاز میشد و اگر به یادش نبودند سالی نکبت بار برای آنان آغاز میشد.
حال به یاد بودن آنان به این صورت بود که در ده روز پایان سال خانه را تمیز میکردند تمام وسایل کهنه را میشکستند و به جای آن وسایل نو میگذاشتند و در اتاقی جداگانه خانی می گسترانیدند و غذاهای لذیذ و متنوعی آماده میکردند.و معمولا ده روز آخر سال را روی پشت بام آتشی روشن میکردند که فروهر راه خود را گم نکند.:biggrin:
فروردین نام اولین ماه سال گرفته شده از همین آیین باستانی مادهاست.:heart:
حال هر ساله این آیین توسط ما مردم ایران به بهترین نحو تکرار میشود.به خصوص که امسال بچه های فارس سال نو را در کنار معبد کوروش کبیر آغاز کردند.من که واقعا لذت بردم.
پس فرزندان ایران ببالید به خاکی که در زندگی را آغاز کردید و در همین خاک زندگی را به پایان میبریم:heart:
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اجازه استارتر تاپیک :heart:

نوروز
از جشن‌های باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با ۲۱ مارس) آغاز می‏شد، ولی مشخص نیست که چند روز طول می‏کشیده‏است. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن‏ یک ماه ادامه داشته ‌است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا می‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامی‏که پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی می‏پذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت.
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخچه
جشن نوروز از آیین‌های باستانی و ملی ایرانیان می‌باشد. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.با استناد بر نوشته‌های بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استان‌های گوناکون که پیشکش‌هایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند می‌پذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی (۴۲۱ - ۴۸۶)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن می‌کرد.
همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن می‌گرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ می‌شد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد می‌شد. و سپس والامقام‌ترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه‌هایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ می‌شد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه می‌کردند. شاه پیشکش‌های نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش می‌کرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته می‌شد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ می‌پاشیدند و تا روز ۱۶ فروردین که به آن روز مهر می‌گفتند، آنها را برنمی داشتند.
جشن‌هایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچک‌تر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن می‌آید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است.نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده‌است که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پاره‌ای در دگرگشت‌های زمانه از بین رفته‌اند. از رسم‌های بجا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفره هفت سین
سین‌های باستانی
(متداولتر) سبزه - نماد نوزایی (تولد دوباره)
سیب - نماد زیبایی و تندرستی
سمنو - نماد فراوانی(برکت)
سیر - نماد پزشکی(درمان یا طب)
سنجد - نماد عشق
سکه - نماد دارایی
سرکه - نماد شکیبایی و عمر
سماغ - نماد(رنگِ) طلوع خورشید
سنبل
دیگر سین‌ها سوسن • سبزی • سنگک • سپند • سیاهدانه
دیگر اقلام
کتاب - به نشانه تمدن و خردورزی: حافظ و شاهنامه و (مسلمانان معمولاً قرآن را انتخاب می کنند)
آينه
ماهی سرخ
یک جفت نوروزی (شمعدان اصیل ایرانی)
تخم مرغ رنگی
کاسه‌ای از آب که پرتقالی در آن غوطه‌ور است (به نشانهٔ زمین در فضا)
یک شیرینی ایرانی (مانند باقلوا، شیرینی آردنخودچی، ...)
همچنین:
گلاب • آجیل • شکلات • گل نرگس • دیوان حافظ یا شاهنامه • ...
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیین جالب میر نوروزی
تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن «میر نوروزی» نیز یکی از آئین‌های رایج نوروز بوده‌است. داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را به فردی از پائین‌ترین قشرهای اجتماعی می‌سپردند و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب می‌کرد و فرمان‌های شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان می‌داد.
آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع می‌دانستند و تنها در موارد پولی به چانه زدن می‌پرداختند. پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود و هیچ کس از او بازخواست نمی‌کرد که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده‌است.
حافظ در این بیت به عمر کوتاه آدمی، عمر کوتاه گل و عمر کوتاه سلطنت میر نوروزی اشاره دارد:
سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
 

ddahmadss

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از معلمامون تعریف میکرد میگفت قبلا قرار بود تعطیلی عید رو بکنن سه یا پنج روز مردم شعار میدادن برا اعتراض که نه اوشون نه بشون اونبشون یعنی نه سه رو نه پنجروز بلکه پانزده روز البته این یه اعتراض توی یکی از شهر های آذری بود که من یه مدت توش ساکن بودم.
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوروز در عهد ساسانی

نوروز در عهد ساسانی

در عهد ساسانیان، نوروز را در ميان ملت ايران و نيز در دربار مراسم مخصوص و تشريفات فراوان در كار بوده است و به تحقيق مي‌توان گفت كه در هيچ زمان مراسم نوروز را با اين همه تكلفات به جا نمي‌آوردند و خوشبختانه از اغلب اين مراسم اطلاعات كافي در دست است. از جمله كارهايي كه در ايام نوروز در عهد ساسانيان انجام مي‌گرفت اين بود كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه مي‌ديدند و به عزل و نصب حكام مي‌پرداختند.
دكتر «اردشير خدادايان» كارشناس تاريخ باستان و استاد دانشگاه شهيد بهشتي حتي پا از اين فراتر گذاشته و معتقد است كه: «آيين ساسانيان در اين ايام چنين بود كه پادشاه به روز نوروز بار عام را شروع مي‌كرد و حق‌هاي حشم و لشكر را مي‌گزاردند و حاجت آن را روا مي‌كردند و بعد از آن زندانيان را آزاد و مجرمان را عفو مي‌نمودند به عنوان نمونه شاپور دوم به دانيال نامي‌كه سردار نظامي‌او بود در روز نوروز خلعت داد و انوشيروان و بقيه پادشاهان در نوروز متهمان را مي‌بخشيدند و به كساني كه در جنگ پيروز مي‌شدند جايزه مي‌دادند و حتي به كشاورزان و دامپروان نمونه نيز هدايا و خلعت مي‌دادند.
ساسانيان نوروز را نوك روژ مي‌گفتند: «به موجب روايت دينكرد، هر پادشاهي در اين روز فرخنده رعيت ممالك خويش را قرين شادي و خرمي‌مي‌كرد و در اين عيد كساني كه كار مي‌كردند، دست از كار كشيده و به استراحت و شادماني مي‌پرداختند. نوروز عيد بهاري است. در اين روز ماليات‌هاي وصول شده را به حضور شاه عرضه مي‌داشتند و شاه به عزل و نصب حكام مي‌پرداخت. عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت.
و در اين شش روز سلاطين ساساني بار مي‌دادند و نجباي بزرگ و اعضاي خاندان خود را به ترتيب منظم مي‌پذيرفتند. و به حضار عيدي مي‌دادند. روز ششم را سلاطين براي خود و محرومان درگاه جشن مي‌گرفتند. در روز اول و روز ششم نوروز، همه نوع مراسم متداوله ملي اجرا مي‌شد. در روز اول مردم صبح بسيار زود برخاسته، به كنار نهرها و قنات‌ها رفته شست و شو مي‌كردند و به يكديگر آب مي‌پاشيدند و شيريني تعارف مي‌كردند. صبح پيش از آن كه كلامي‌ ادا كنند شكر مي‌خورند يا سه مرتبه عسل مي‌ليسيدند و براي حفظ بدن از ناخوشي‌ها و بدبختي‌ها روغن به تن مي‌ماليدند و خود را با سه قطعه موم دود مي‌دادند. در اين روز سكه نو مي‌زدند و آتشكده‌ها را پاك و طاهر مي‌كردند.
از سوم ديگر اين زمان چنان چه كه گفته شد ريختن آب بوده است به يكديگر در صبح نوروز و اين رسم نيز در قرون اسلامي‌به صورت گلاب پاشيدن باقي ماند. در باب علت اين رسم ابوريحان افسانه عجيبي نقل مي‌كند كه اصلا از اوستا نشات پيدا كرده است و چنين است كه در زمان جمشيد عدد جانوران چندان زياد شد كه پهناي زمين بر آنها تنگ گرديد. خداوند زمين را سه برابر آن چه بود فراختر كرد و مردم را امر فرمود كه به آب غسل كنند تا گناهايشان پاك شود، پس همه سال اين كار را مي‌كنند تا اين كه خداوند آفات آن سال را از ايشان دفع كند. در صبح روز ششم (خرداد روز) از ماه فروردين مردم خود را با آب مي‌شستند و احتمال دارد كه اين رسم به افتخار خرداد فرشته نگهبان آب بوده باشد.
وصول ماليات‌هاي مملكتي در ايام سلاطين ساساني در نوروز آغاز مي‌شد. در هر يك از ايام نوروز پادشاه بازي سپيد پرواز مي‌داد، و از چيزهايي كه پادشاه در نوروز به خوردن آن تبريك مي‌جست اندكي شير تازه و خاصل و پنير تازه بود.
بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن دارالملك دوازده ستون از خشت خام برپا مي‌شد كه بر ستوني گندم و بر ستوني عدس و بر ستوني كاجيله و بر ستوني ارزن و بر ستوني ذرت و بر ستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني كنجد و بر ستوني ماش و مي‌كاشتند و اين‌ها را نمي‌چيدند مگر به ترنم و لهو، در ششمين روز نوروز اين حبوب را مي‌كندند و در مجلس مي‌پراكندند و تا روز مهر از ماه فروردين (شانزدهم فروردين) آنها را جمع نمي‌كردند. اين حبوب را براي تفال مي‌كاشتند و گمان مي‌كردند كه هر يك از آنها نيكوتر و بارورتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود. در ايام نوروز مخصوصا نواهايي مخصوص در خدمت شاه نواخته مي‌شد كه فقط اختصاص به همين جشن‌ها و ايام داشت. از رسوم ديگر درباري اين عهد اين بود كه پادشاه در نوروز مايحتاج اوليه ساليانه دفتري و چيزهاي ديگر درباري را تهيه مي‌كرد و از قبيل كاغذ و پوست‌هايي كه در آن نامه‌ها و بخشنامه‌ها نگاشته مي‌شد و آن چه مهر كردنش از طرف پادشاه بود آخر آن كاغذ مهر مي‌شد و آنها را «اسپيدا نوشت» يا «اسپيد نوشت» مي‌ناميدند.
پادشاه پس از آن كه در بامداد نوروز زينت خود را مي‌پوشيد و لباسي را كه معمولا از برديماني بود بر تن مي‌كرد به تنهايي در دربار حاضر مي‌شد و شخصي كه قدم او را به فال نيك مي‌گرفتند بر شاه داخل مي‌گرديد. برخي نگاشته اند كه اولين كس از بيگانگان كه در بامداد نوروز به خدمت شاه مي‌رسيد موبدان موبد بود كه با جامي‌زرين و پر از مي‌و انگشتري و درمي‌و ديناري خسرواني و دسته اي سبز و شمشيري و تير و كمان و دوات و قلم و اسبي و بازي و كودكي نيك روي پيش شاه مي‌آمد و جام شراب را به پادشاه مي‌داد و دسته خويد را در دست ديگر او مي‌گذاشت و دينار و درم در پيش تخت وي مي‌نهاد. مقصود و ايشان از آوردن اين چيزها كه گفته شد اين بود كه شاه و بزرگان را ديده بر آنها افتد تا در همه سال شادمان و خرم باشند و آن سال برايشان مبارك گردد . پس از اين مقدمات بزرگان به خدمت مي‌آمدند و هدايايي تقديم مي‌نمودند و شاه نيز به هديه دهندگان به نسبت درجات آنان چيزي هديه مي‌كرد.
چنان چه كه مسعودي مي‌گويد:‌ «خسرو پرويز در يكي از اعياد در حالي كه سپاهيان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پيل و پيليبان صف كشيده بودند، براي ديدن سان آنها خارج شده بود و بعيد نيست كه مراد از اين عيد، نوروز باشد و حتي به حدس مي‌توان گفت كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه مي‌ديدند زيرا، در قرون اسلامي‌نيز در نزد برخي از سلاطين جزو ايران اين رسم در نوروز معمول بوده است.
از رسوم عمومي‌ نوروز در آن عهد يكي برافروختن آتش بود در شب نوروز و اين رسم بعدها در زمان عباسيان نيز در بين النهرين رواج داشت و شايد آتشي كه در عصر حاضر در شب‌هاي چهارشنبه سوري (چهارشنبه آخر سال) مي‌افروزند نتيجه همين رسم قديم باشد. اما دليل افروختن آتش در شب نوروز واضح است كه به علت احترام عنصر آتش در نزد ايرانيان قديم بود. برخي چون ابوريحان نيز گفته اند كه جهت افروختن آتش در اين شب تصفيه جو و از ميان بردن عفونات مولد؛ از فساد هواست. اولين كسي كه اين رسم را بنياد نهاد شايد هرمز دلير پسر شاپور پسر اردشير بابكان باشد.
از رسوم متداول اين زمان هديه دادن شكر است. اين رسم را گر چه ابوريحان بسيار قديم مي‌داند ولي شايد از زمان ساسانيان تجاوز ننمايد. اين رسم در مهرگان نيز معمول بوده است.
باشكوه ترين و زيباترين آيين اين زمان كه هنوز هم بر جاي مانده است و آن زمان در نزد عامه مردم و نيز در دربار شاهان مرسوم بود، كاشتن سبزي است.
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوروز در شاهنامه

نوروز در شاهنامه

یکی از جشنهایی که در شاهنامه فردوسی از آن نام برده شده ، آئینو مراسم نوروز می باشد. در این مقاله سعی بر این است که درباره مراحل پیدایش اینجشن ،زمان برگزاری ،استعمال کلمه نوروز و چگونگی آن در شاهنامه توضیحاتی داده شود .
جشن نوروز از مهمترین مراسمی است که از سالیانی دور در بینایرانیان فلات ایران رایج بوده و به یادگار مانده است . امروزه همه اقوام ایرانینوروز را بر تمامی جشنهای برتری می دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسطبیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران گذاشته شده است . گسترهجشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران - افغانستان - ازبکستان - تاجیکستان - ترکمنستان - آذربایجان - ارمنستان - کردستان سوریه و ترکیهو عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگیدیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه . حال از چه دوره ایاین عید به صورت رسمی درآمده بهتر آن است که بدانیم از چه زمانی گاه شماری وجودداشته ؛ زیرا اگر این آئین به صورت یک جشن در فصل بهار انجام می شده است باید درسال زمان معینی داشته باشد و داشتن وقتی مشخص لازمه این گفتار می گردد .
می توان گفت ایرانیان پیشین با دیدن تغییرات جوی و طبیعی ، هردوره ای از سال را به نوعی زمان بندی کرده بودند . درگاه شماری می خوانیم که سالایرانی زمانی به دو قسمت تقسیم می شده ،زمستانِ ده ماهه و تابستانِ دوماهه .و سالدر دوری از ادوار به دو قسمت تابستا هفت ماهه و زمستان پنج ماهه تبدیل شده است .وهمچنین «سال از عهدی بالنسبه قدیم (و شاید از قدیم ترین ازمنه نیز) به چهار فصل سهماهه معروف تقسیم می شده که اسامی پهلوی آنها چنین است :وهار ـ هامین ـ پاتیژ ـزمستان ».
بنابراین نوعی گاه شماری به وجود آمده بود که نسبتاً زمان تغییرو تحولات طبعیی را مشخص می ساخته است . آریاییان قدیم در هریک از دو فصل گرما وسرما جشنی برپا می نمودند و به پایکوبی می پرداختند .و از طرفی می بینیم که «در عهدبسیار کهن ،سال از اول تابستان (انقلاب صیفی ) و با تیرماه آغاز می شده و دلیل آنلغت «میذیایری » است که اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار سال است . این جشندرحوالی انقلاب شتوی برپا می شده و معنی لغوی آن (نیمه سال ) است .
و از سوی دیگر درمی یابیم که در زمانی سال با اول تابستان شروعمی شده ،ولی نه با تیرماه ،بلکه با فروردین ماه . بیرونی اول سال ایرانیان رافروردین و در انقلاب صیفی می داند و اعیاد خوارزمی نیز مؤید همین ادعاست . و قرائنیدر دست است که می رساند این جشن در عهد قدیم یعنی هنگام تدوین بخش کهن اوستا نیزدرآغاز برج حمل یعنی اول بهار برپا می شده وشاید بنحوی که برما معلوم نیست ، آنرا در اول برج مزبور ثابت نگه می داشتند .
پس اساس به وجود آمدن این جشن آغاز بهار ،و در واقع شادی طبیعیاز پایان فصل سخت سرماست .در این فصل ،تمامی ناخوشی های مربوط به سرما از بین رفتهو جای آن را سبزی و طراوتی وصف نشدنی فرا می گیرد. زمین لباس تازه در برمی کند وزمینی دیگر می شود و شاید ،آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند.
این عقیده در اشعار شاهنامه هم دیده می شود. هنگامیکه گیوبیژنرا نمی یابد ،به چاره جوئی نزد کیخسرو رفته و از او می خواهد که او را دریافتنگمشده اش یاری نماید. کیخسرو بدینگونه پاسخ می دهد که :
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفروزد اندر جهان هوردین
بدانگه که برگل نشاندت باد
چو برسر همی گل فشاندت باد
بگویم ترا هر کجا بیژنست
بجام اندرون این مرا روشنست
تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمی تواند به جام جم نگاهبیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان رافرا گرفته ،زندگی بار دیگر آغاز می گردد.(البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه ) و (یم ویمگ ) برگردد که اولین جفت انسانی اند.)
پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته،مانند موجودی تازه به دنیا آمده ،بدون گناه می گردد . کیخسرو نیز تنها در نوروزاست که می تواند جام جم را در دست گرفته و راز هفت کشور را دریابد .
یکی جام برکف نهاده نبید
بدو اندرون هفت کشور بدید
زمان و نشان سپهر بلند
همه کرده پیدا چه و چون و چند
فردوسی ،آغاز شهریاری کیومرث (اولین انسان ) و برتخت نشستن ویرا در اول برج حمل می داند .
چنین گفت کائین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد ببرج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آئین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد برجهان کد خدای
نخستین بکوه اندرون ساخت جای
و نیز در زمان پادشاهی جمشید، هنگام برپائی نوروز در روز هرمزداز ماه فروردین است .
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد قره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
به نوروز تو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان بشادی بیاراستند
میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان یادگار
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شاهنامه می خوانیم که پس از طهمورث ،جمشید پسر وی به تختپادشاهی نشست و همه مرغان و دیوان و پریان به فرمان او درآمدند .وی به ساختن آلاتجنگی پرداخت ،رشتن و تافتن و بافتن به مردم آموخت ، طبقات چهارگانه کاتوزیان،نیساریان ،نسوریان و اهتوخوشی را پدید آورد ،به دیوان دستور داد تا باآب و خاک،گل درست کرده ،گرمابه و کاخهای بلند سازند و سپس از سنگ ،گوهر بیرون آورد ،بویهایخوش پدیدار ساخت ،پزشکی را بوجود آورد و کشتی رانی را به مردم آموخت وبعد از تمامیاین کارها ،تختی ساخت که هرگاه اراده می کرد دیوان آن را برداشته و به آسمان میبردند و در روز هرمزد فروردین براین تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نوخواندند .
همه کردنیها چو آمد بجای
ز جای مهی برتر آورد پای
بفرکیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
بجمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سرسال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
اغلب کتب قدیمی جمشید را پایه گذار نوروز دانسته اند. دلیلانتساب این جشن به جمشید به درستی بر ما معلوم نیست . اما با اطلاع به اینکه فردوسیشاهنامه را براساس روایتهای قدیمی و کتاب خداینامه به نظم درآورده است ، در مییابیم که نسبت دادن این جشن بجمشید از دوران بسیار قدیم معمول بوده است .
در هر حال نوروز در ایران چنان اهمیتی داشته است که با روی کارآمدن دین زرتشت به عنوان یک دین حکومتی در زمان ساسانیان ،نه تنها از بین نرفت بلکهجایگاه خاصی نیز پیدا نمود .
«در این عهد نوروز را در میان ملت ایران و نیز در دربار ،مراسممخصوص و تشریفات فراوان در کار بوده است و بتحقیق می توان گفت که در هیچ زمان نوروزرا با این همه تکلفات بجا نمی آوردند.»
«مورخین یونانی می نویسند که ژوستین دوم امپراطور روم کمی بعداز جلوس خود به تخت که در چهارم نوامبر سال ۵۶۵ میلادی بود سفیری به دربارانوشیروان فرستاد که با شتاب تمام راه افتاده ،سفر کرد ولی در شهرهائیکه سر راه بودبه جهت بعضی ترتیبات که به فرمان شاهنشاه ایران داده شده بود ،حرکتش به تأخیر افتادو مجبور گردید که در شهر دارا به جهت مراسم عید نوروز مدتی توقف بکند .
از اینجا معلوم می شود که در عهد ساسانیان نه تنها در پایتختبلکه در ولایات نیز مراسم با شکوه مفصلی برای نوروز بجا می آوردند.»
در قسمت تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی ازآتشکده برده می شود ،مکانی نیز به نوروز اختصاص دارد .
از جمله :در زمان پادشاهی اردشیر :
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
در زمان پادشاهی بهرام گور :
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
در زمان پادشاهی شیرویه :
ببخشید چندی به آتشکده
چه بر جای نوروز و جشن سده
و در آخر اینکه ، نوروز در شاهنامه ، از آغاز کتاب تا سرانجام آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران ) به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان بشکل یک آئین مذهبی ،برای ایرانیان گرامی بوده و جشن گرفته می شده است و با اینکه بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نمی گردیده اما به دلایلی از جمله اشتیاق ایرانیان به اجرای این مراسم ،باقی و برای ما به یادگار مانده است .
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-نوروز جمشیدی
این جشن را به پادشاه باستانی جمشید نسبت می دهند و از اعیاد بزرگ ایرانیان قدیم بود و بعد از اسلام هم بین اعراب متداول شد،بعضی گویند این عید جشن بازگشت اموات بوده که برای ارواج گذشتگان دعا می کردند اما در این جشن شادیهای زیادی برپا بود و آن را نوروز سلطانی می خواندند.

2- نوروز بزرگ
روز ششم فروردین ماه بود در عهد کیان آنرا بهار جشن میگفتند و معروف بود که در آن روز زندانیان را از بند آزاد می ساختند و آتش ها می افروختند و نمایشها بر پا می شد.

 

Similar threads

بالا