آفرینش جهان ایران باستان
ایرانیان باستان عقیده داشتند آسمان نخستین بخش از جهان بوده که آفریده شد.آسمان در اصل به صورت یک پوسته تهی گرد توصیف شده است که از صخره ی سخت ساخته شد[معلم ادبیاتمون گفت آسمان یعنی چیزی که به سنگ آسیا شبیه است]،و از زیر و بالای زمین میگذرد. بعدا این اندیشه پیش آمد که از فلز ساخته شده است.پس از آن آب و سپس زمین آفریده شد[علم میگه اول کره زمین به صورت گرد و غبار و گاز های متراکم داغ بود و بعد با بارش باران زمین سرد شد]بعد از اینها نوبت به گیاهان و حیوانات رسید.انسان ها ششمین مخلوق ،و آتش احتمالا هفتمین و آخرین بود.
عقیده بر این بود که کوه ها از سطح زمین بیرون آمده اند،و زمین در اصل صفحه صافی بوده
است که شرق و غرب عالم را در بر میگرفته است.بعضی نام ها با آفرینش عالم پیوند خورده اند.به عنوان مثال ، البرز (کوه هرا یا هَربُرز)در اوستا(یشت 1،19)نخستین کوه جهان توصیف شده است که بیرون آمدن آن از زمین 800 سال طول کشیده است ،و ریشه هایش در اعماق زمین است و سر بر آسمان میساید.البرز، مهمترین کوه است . ایرانیان نیز مانند هندیان عقیده دارند که جهان به هفت کرشور(کشور در فارسی جدید)تقسیم شده است. این مناطق هنگامی آفریده شد که برای اولین بار باران بر زمین باریدن گرفت،و منطقه مرکزی ،خُونیَرَس که انسان در آن سکونت گزید ، به اندازه مجموع شش منطقه دیگر وسعت داشت.بندهش این مطلب را به شرح زیر توصیف میکند:
گوید در دین که زمین سی و سه نوع است. چوان که پیش ، در فصل زمین،نوشتم هنگامی که تیشتر[خدای باران] آن باران را ساخت که دریا ها از او پدید آمدند،زمین را همه جای نم بگرفت،به هفت پاره بگسست،دارای زیر و زبر و بلندی و نشیب بشد.پاره ای به اندازه نیمه ای (در)میان و شش پاره (دیگر) پیرامون(آن قرار گرفت).آن شش پاره به انددازه خُونیَرَس است.او(آنها را)کشور نام نهاد،زیرا(ایشان را )مرز ببود...از این هفت کشور همه(گونه)نیکی در خونیرس بیش آفریده شد...زیرا کیانیان و یلان در خونیرس آفریده شوند.بهدین مزدیسنان نیز به خونیرس آفریده شد و سپس به دیگر کشورها برده شد.(بندهش،صص71-70)
عقیده بر این بود که قله هرا(البرز)در خونیرس، از ریشه های سلسله جبال البرز برآمده است؛تصور می شد که ستارگان ، ماه و خورشید به گرد این قله میگردند.از این رو،البرز در بندهش به این شرح توصیف شده است:
در دین گوید که نخستین کوهی که فراز رست البرز ایزدی بخت بود. از آن پس ، همه کوه ها(ی دیگر)به هیجده سال فراز رستند.البرز تا به سر رسیدن هشتصد سال می رست:دویست سال(تا)به ستاره پایه،دویست سال تا به ماه پایه،دویست(سال)تا(به)خورشید پایه،دویست سال تا به بالای آسمان .چنین گوید که دیگر کوه ها از البرز فراز رستند،به شمار دو هزار و دویست و چهل و چهار کوه...(بندهش،ص 17)
در حالی که البرز یا کوه هرا سر چشمه ی روشنایی آب بود ،دریای وروکشه(فراخکرت)در اوستا به عنوان کانون گرد آمدن آب توصیف شده است.این دریای مهم که «یک سوم زمین را اشغال میکرد،از طرف جنوب بر دامنه های البرز قرار داشت»(وندایدد،16،21)،و رودخانه ی بزرگ هراهویتی به آن می ریخت.از این دریا دو رودخانه بزرگ به سمت شرق و غرب سرچشمه می گرفت،و مرز های جهان مسکون را تعیین می کرد.این رودخانه ها در مسیر خود به دور زمین پاکیزه می شدند،و هنگامی که دوباره به فراخکرت می رسیدند،آب پاکیزه آنها به قله هرا باز می گشت.
مادر همه درخت ها که سرچشمه همه گیاهان بود در فراخکرت می رست،و در اوستا(یشت 17،12)به نام درخت سَئین،درمان همه درد ها،یا درخت همه تخمه توصیف شده است .آشیانه پرنده افسانه ای سَئین (سِن مُرو در پهلوی،سیمرغ در فارسی)بر این نخستین درخت قرار داشت. گیاه مهم دیگری که در نزدیکی آن می رست «گوکَرَن نیرومند»بود که خواص درمانی داشت و به مردگانی که رستاخیز کرده بودند نامیرایی می بخشید.
نخستین حیوان جهان «گاو یکتا آفریده »بود که رنگش سفید و مثل ماه تابان بود.به موجب روایت زردشتی،این گاو به وسیله اهریمن،روح شرور،کشته میشود و نطفه اش به ماه می رود.[توی استوره اسکاندیناوی هم اول گاو بزرگی مطرحه که اودین و 2 نفر دیگه اونو میکشن و از خونش جهان نه طبقه به وجود میاد] هنگامی که این نطفه کاملا پاکیزه شد، گونه های فراوانی از حیوانات از آن پدید آمدند.همچنین از قسمتی از آن که بر زمین ریخت گیاهان متعدد رست.
ماوای گاو یکتا آفریده بر ساحل وه دئیتی(وه رود)بود که از دریای فراخکرت به شرق می رفت. در ساحل مقابل گیومَرِتن(گیو مرد در پهلوی،کیومرث در شاهنامه)می زیست. وی در یشت 87،13،نخستین انسان توصیف شده است که «روشن چون خورشید»و پهناش به اندازه بالای اوست .کیومرث به دست اهریمن کشته شد،اما خورشید تخمه او را تطهیر کرد،وچهل سال بعد،از آن یک گیاه ریواس رویید .این گیاه به تدریج رشد کرد و به مشی و مشیانهکه نخستین زن و مرد میرا بودند تبدیل شد.اهریمن انها را اغوا کرد،و آنها او را افریننده دانستند وبه این ترتیب اولین گناه را مرتکب شدند.دنیای آنها به جای صلح و هماهنگی ، آکنده از فساد و تباهی بود.آنها فقط پس از گذشت پنجاه سال توانستند فرزندانی بیاورند،اما نخستین فرزندان دو قلو را والدین خوردند [:دی].پس از مدتی طولانی که در بی فرزندی گذشت،سرانجام یک جفت دو قلوی دیگر متولد شدند،ونژاد بشر،به خصوص ایرانیان از آنها پا گرفتند.
چون کیومرث به هنگام درگذشت تخمه بداد،آن تخمه ها به روشنی خورشید پالوده شد... چهل سال(آن تخمه)در زمین بود.با بسر بردن چهل سال،ریباس تنی یک ستون[مقصود از ریباس یک تنه این است که مشی و مشیانه تنی از ریباس داشتند و جدا از هم نبودند بلکه به صورت یک ساقه روییده بودند(بندهش،ص 180)]،پانزده برگ،مهلی و مهلیانه(از)زمین رستند.درست (بدان)گونه که ایشان را دست بر گوش باز ایستد،یکی به دیگری پیوسته،هم بالا و هم دیسه[فرهنگ معین؛دیس:1.رنگ ولون 2.شبیه و نظیر:بی دیس (بی نظیر)3.پسوند شباهت و لیاقت:حور دیس؛تندیس،طاقدیس،فرخاردیس.] بودند...سپس ،هر دو از گیاه پیکری به مردم پیکری گشتند و آن فره به مینویی در ایشان شد که روان است...هرمزد به مشی و مشیانه گفت که «مردم اید،پدر(و مادر)جهانیان اید.شما را با برترین عقیل سلیم آفریدم،جریان کارها را به عقل سلیم به انجام رسانید.اندیشه نیک اندیشید،گفتار نیک گویید ،کردار نیک ورزید،دیوان را مستایید... پس،اهریمن به اندیشه ایشان برتاخت و اندیشه(ایشان)را پلید ساخت و ایشان گفتند که اهریمن «آفرید آب و زمین و گیاه و دیگر چیز را»(بندهش،ص 81)
دوستان این آخرین مطلب بود درباره ایران مطلب بعدی ان شاالله درباره اسطوره ملل دیگه است
فقط بعضی از جاها که با کروشه نوشته شده رو خودم اضافه کردم.خیلی دلم میخواد نظر هم بدین و شاید وارد بحث هم بشیم
ژخوف
ایرانیان باستان عقیده داشتند آسمان نخستین بخش از جهان بوده که آفریده شد.آسمان در اصل به صورت یک پوسته تهی گرد توصیف شده است که از صخره ی سخت ساخته شد[معلم ادبیاتمون گفت آسمان یعنی چیزی که به سنگ آسیا شبیه است]،و از زیر و بالای زمین میگذرد. بعدا این اندیشه پیش آمد که از فلز ساخته شده است.پس از آن آب و سپس زمین آفریده شد[علم میگه اول کره زمین به صورت گرد و غبار و گاز های متراکم داغ بود و بعد با بارش باران زمین سرد شد]بعد از اینها نوبت به گیاهان و حیوانات رسید.انسان ها ششمین مخلوق ،و آتش احتمالا هفتمین و آخرین بود.
عقیده بر این بود که کوه ها از سطح زمین بیرون آمده اند،و زمین در اصل صفحه صافی بوده
است که شرق و غرب عالم را در بر میگرفته است.بعضی نام ها با آفرینش عالم پیوند خورده اند.به عنوان مثال ، البرز (کوه هرا یا هَربُرز)در اوستا(یشت 1،19)نخستین کوه جهان توصیف شده است که بیرون آمدن آن از زمین 800 سال طول کشیده است ،و ریشه هایش در اعماق زمین است و سر بر آسمان میساید.البرز، مهمترین کوه است . ایرانیان نیز مانند هندیان عقیده دارند که جهان به هفت کرشور(کشور در فارسی جدید)تقسیم شده است. این مناطق هنگامی آفریده شد که برای اولین بار باران بر زمین باریدن گرفت،و منطقه مرکزی ،خُونیَرَس که انسان در آن سکونت گزید ، به اندازه مجموع شش منطقه دیگر وسعت داشت.بندهش این مطلب را به شرح زیر توصیف میکند:
گوید در دین که زمین سی و سه نوع است. چوان که پیش ، در فصل زمین،نوشتم هنگامی که تیشتر[خدای باران] آن باران را ساخت که دریا ها از او پدید آمدند،زمین را همه جای نم بگرفت،به هفت پاره بگسست،دارای زیر و زبر و بلندی و نشیب بشد.پاره ای به اندازه نیمه ای (در)میان و شش پاره (دیگر) پیرامون(آن قرار گرفت).آن شش پاره به انددازه خُونیَرَس است.او(آنها را)کشور نام نهاد،زیرا(ایشان را )مرز ببود...از این هفت کشور همه(گونه)نیکی در خونیرس بیش آفریده شد...زیرا کیانیان و یلان در خونیرس آفریده شوند.بهدین مزدیسنان نیز به خونیرس آفریده شد و سپس به دیگر کشورها برده شد.(بندهش،صص71-70)
عقیده بر این بود که قله هرا(البرز)در خونیرس، از ریشه های سلسله جبال البرز برآمده است؛تصور می شد که ستارگان ، ماه و خورشید به گرد این قله میگردند.از این رو،البرز در بندهش به این شرح توصیف شده است:
در دین گوید که نخستین کوهی که فراز رست البرز ایزدی بخت بود. از آن پس ، همه کوه ها(ی دیگر)به هیجده سال فراز رستند.البرز تا به سر رسیدن هشتصد سال می رست:دویست سال(تا)به ستاره پایه،دویست سال تا به ماه پایه،دویست(سال)تا(به)خورشید پایه،دویست سال تا به بالای آسمان .چنین گوید که دیگر کوه ها از البرز فراز رستند،به شمار دو هزار و دویست و چهل و چهار کوه...(بندهش،ص 17)
در حالی که البرز یا کوه هرا سر چشمه ی روشنایی آب بود ،دریای وروکشه(فراخکرت)در اوستا به عنوان کانون گرد آمدن آب توصیف شده است.این دریای مهم که «یک سوم زمین را اشغال میکرد،از طرف جنوب بر دامنه های البرز قرار داشت»(وندایدد،16،21)،و رودخانه ی بزرگ هراهویتی به آن می ریخت.از این دریا دو رودخانه بزرگ به سمت شرق و غرب سرچشمه می گرفت،و مرز های جهان مسکون را تعیین می کرد.این رودخانه ها در مسیر خود به دور زمین پاکیزه می شدند،و هنگامی که دوباره به فراخکرت می رسیدند،آب پاکیزه آنها به قله هرا باز می گشت.
مادر همه درخت ها که سرچشمه همه گیاهان بود در فراخکرت می رست،و در اوستا(یشت 17،12)به نام درخت سَئین،درمان همه درد ها،یا درخت همه تخمه توصیف شده است .آشیانه پرنده افسانه ای سَئین (سِن مُرو در پهلوی،سیمرغ در فارسی)بر این نخستین درخت قرار داشت. گیاه مهم دیگری که در نزدیکی آن می رست «گوکَرَن نیرومند»بود که خواص درمانی داشت و به مردگانی که رستاخیز کرده بودند نامیرایی می بخشید.
نخستین حیوان جهان «گاو یکتا آفریده »بود که رنگش سفید و مثل ماه تابان بود.به موجب روایت زردشتی،این گاو به وسیله اهریمن،روح شرور،کشته میشود و نطفه اش به ماه می رود.[توی استوره اسکاندیناوی هم اول گاو بزرگی مطرحه که اودین و 2 نفر دیگه اونو میکشن و از خونش جهان نه طبقه به وجود میاد] هنگامی که این نطفه کاملا پاکیزه شد، گونه های فراوانی از حیوانات از آن پدید آمدند.همچنین از قسمتی از آن که بر زمین ریخت گیاهان متعدد رست.
ماوای گاو یکتا آفریده بر ساحل وه دئیتی(وه رود)بود که از دریای فراخکرت به شرق می رفت. در ساحل مقابل گیومَرِتن(گیو مرد در پهلوی،کیومرث در شاهنامه)می زیست. وی در یشت 87،13،نخستین انسان توصیف شده است که «روشن چون خورشید»و پهناش به اندازه بالای اوست .کیومرث به دست اهریمن کشته شد،اما خورشید تخمه او را تطهیر کرد،وچهل سال بعد،از آن یک گیاه ریواس رویید .این گیاه به تدریج رشد کرد و به مشی و مشیانهکه نخستین زن و مرد میرا بودند تبدیل شد.اهریمن انها را اغوا کرد،و آنها او را افریننده دانستند وبه این ترتیب اولین گناه را مرتکب شدند.دنیای آنها به جای صلح و هماهنگی ، آکنده از فساد و تباهی بود.آنها فقط پس از گذشت پنجاه سال توانستند فرزندانی بیاورند،اما نخستین فرزندان دو قلو را والدین خوردند [:دی].پس از مدتی طولانی که در بی فرزندی گذشت،سرانجام یک جفت دو قلوی دیگر متولد شدند،ونژاد بشر،به خصوص ایرانیان از آنها پا گرفتند.
چون کیومرث به هنگام درگذشت تخمه بداد،آن تخمه ها به روشنی خورشید پالوده شد... چهل سال(آن تخمه)در زمین بود.با بسر بردن چهل سال،ریباس تنی یک ستون[مقصود از ریباس یک تنه این است که مشی و مشیانه تنی از ریباس داشتند و جدا از هم نبودند بلکه به صورت یک ساقه روییده بودند(بندهش،ص 180)]،پانزده برگ،مهلی و مهلیانه(از)زمین رستند.درست (بدان)گونه که ایشان را دست بر گوش باز ایستد،یکی به دیگری پیوسته،هم بالا و هم دیسه[فرهنگ معین؛دیس:1.رنگ ولون 2.شبیه و نظیر:بی دیس (بی نظیر)3.پسوند شباهت و لیاقت:حور دیس؛تندیس،طاقدیس،فرخاردیس.] بودند...سپس ،هر دو از گیاه پیکری به مردم پیکری گشتند و آن فره به مینویی در ایشان شد که روان است...هرمزد به مشی و مشیانه گفت که «مردم اید،پدر(و مادر)جهانیان اید.شما را با برترین عقیل سلیم آفریدم،جریان کارها را به عقل سلیم به انجام رسانید.اندیشه نیک اندیشید،گفتار نیک گویید ،کردار نیک ورزید،دیوان را مستایید... پس،اهریمن به اندیشه ایشان برتاخت و اندیشه(ایشان)را پلید ساخت و ایشان گفتند که اهریمن «آفرید آب و زمین و گیاه و دیگر چیز را»(بندهش،ص 81)
دوستان این آخرین مطلب بود درباره ایران مطلب بعدی ان شاالله درباره اسطوره ملل دیگه است
فقط بعضی از جاها که با کروشه نوشته شده رو خودم اضافه کردم.خیلی دلم میخواد نظر هم بدین و شاید وارد بحث هم بشیم
ژخوف
پیوست ها
آخرین ویرایش: