اگه همه مثل هم بودیم چی میشد؟همیشه ظلم نیست ولی خیلی وقتها چیزهایی هست که قابله تحمل نیست............ مثلا کودکی که در فقر و گرسنگی به دنیا میاد و پدری معتاد و مادر کارگر داره و مجبوده جور پدر رو از بچگی بکشه و اگر سلامتش قد بده یا معتاد میشه و یا کارگر انصاف این کجاست؟!
یعنی یکی دیگه باید فنا شه تا من خوبی کنم؟! و یا از زندگیم راضی باشم؟! عدل این کجاست؟! گناه اون که برای من انگیزه درست میکنه چیه؟!
اصلا چرا باید به کسی ظلم بشه؟! مگه عادل بدون یعنی نه اینکه همه چیز عادلانه باشه...........
میدونی؟! کمک کردن به ادما صرفا برای اینکه کسی رو ببینی که بهش ظلم شده و یا تشکر از چیزهایی که در زندگیت داری به علت دیدنه بدبختیه کسی مثل نماز خوندن خیلی از ادمهای بی ایمانه برای رفتن به بهشت خود شخص باید از روی نیت و وجودش خوبی کنه نه به علت دیدنه بدبختیه کسی.............
شما میتونی ثابت کنی که ربط نداره؟
من اینجوری تربیت شدم و دست خودم نیست. شما منو قانعم کن که ربط نداره. دلیل بیاری ها . فقط توضیح خالی نده. یه چیزی بگو که بتونه بره تو مخ من و منو از این رو به اون رو بکنه که بتونم دست از این باور خودم بردارم.![]()
خب من حرفت و قبول ندارم اول باید خدا رو شناخت بعد دین و انتخاب کرد نه دین و بزور بهت بگن اسلام و بعد بخوای خدا رو بشناسیمن که سیاست رو قاطی نکردم. دارم از دین و نماد دینداران حقیقی و قلابی مثال میارم که ظاهرآ شما جور دیگه معنی کرده اید. مهم نیست. اینو بعدآ هم میشه راجع بهش صحبت کرد.
در مورد اون مثال شما در مورد امام حسین باید بگم : ایشون گفته اگر دین ندارید آزاده باشید. آزاده بودن چه فصل مشترکی با موحد بودن داره؟ شما چه جوری شده که آزاده بودن را داشتن خدای جدای از دین معنی کرده اید؟
اگه شما مشکل دینت رو حل کردی و بکل کنار گذاشتی باید بدونی که نمیتونی خدایی داشته باشی. خدا با کنار گذاشتن دین خود بخود محو میشه و از بین میره. مگه اینکه پیامبر باشی و خودت آئین خودت باشی.
این گفته شما مثل اینه که بگید : من نمیخوام روی کره زمین زندگی کنم برای همین میرم داخل کشتی زندگی میکنم.
خدا بدون دین و دین بدون سیاست معنی نداره. اگه یکیشو کنار بذاری همش میرن کنار و اگه یکیشو بچسبی باید اون دو تا دیگه رو هم مد نظر داشته باشی. این سه تا مثل یک سه پایه هستند. هر کدوم از پایه ها رو که از بین ببری سه پایه سرنگون میشه.
شما میتونی این موضوع رو در زندگی اون سه تا خلیفه و حضرت علی (ع) تفحص کنی. مثلث علی (ع) کامل بود و چون با منافع دنیاداران مچ نمیشد باعث اون رفتار هایی شد که با ایشان کردند.
ما خداشناس بی دین نداریم. یا خداشناس هستی که اونوقت دیندار هم هستی . صرف نظر از اینکه تا چه حد به دستورات دینت پایبند باشی یا نباشی.
و یا اینکه بی دین هستی که در انصورت نمیتونی خداشناس باشی. چون معنی نداره.
اگه اینا رو قبولشون کردی که اونوقت میشه بحث رو کامل کرد و اگه قبول نکردی باید بگم ادامه بحث نتیجه ای نخواهد داشت.
سخن اخر اینکه : مذهب هر فردی را باید به ایمان و وجدان او واگذار کرد. ( جمس ماریون)
ayja چرا خدا رو به دین ربط میدین؟!![]()
فکر کنم شما هم با دین مثل من مشکل داریمن به خدا ایمان دارم و شک ندارم که هست
یه قدرت فوق العاده ست
خیلی فوق العاده و غیر قابل تصور
ولی در مورد دین و مذهب فکر کنم عقایدم مشخصه و بارها در موردش تو بحثها شرکت کردم
من خدایی عرفی نکردم دوست خوب من دارم در مورد خدا (الله)بحث میکنم وگرنه نه مشرکم نه بت پرست یه بار دیگه از اول همه صفحات و بخونشما با این خدا چطوری رابطه برقرار میکنی؟
بودن و نبودن اون توی زندگی شما چه تاثیری داره؟
خدای شما چه صفات و ویزگیهایی داره؟
اگه همه مثل هم بودیم چی میشد؟
اینا همش واسه تعالی روحه آدمه.روح انسان وجه تسمیه ش با موجودات دیگس.
چرا بعضی ها از عرش به فرش میرسند و برعکس؟ این معنی زندگیه
شما اگه بدبخت بشی،کی رو مقصر میدونی؟اگه خوشبخت بشی چی؟در اون صورت عدالت بر قرار میشد! مثل هم نیاز نبود باشیم کافی بود تا چیزهایی میداشتیم که در یک سطح بود و همه خوشحال بودیم...........
ولی فقدان اینها همش نشانه ی ناعدلیه............. این که یکی ناقص الخلقه باشه و یا فقیره فقیر به دنیا بیاد و دیگری سالم و تندرست و یا وضع مالی متوسط و نشونه ی نبودنه عدالته...........
تعالیه روح ادم در اضای بدبختیه دیگران............. پس عدل کجاست
خوشحالی ناراحتی غم لبختد به زندگی معنا میده ولی برای کسی که آه در بساط نداره چی؟! زندگی براش زندون و جهنمه چی؟! باز هم عدل کجاست
ما الان دنباله معنیه زندگی نیستیم دنباله عدل الهی میگردیم...........
(تشکر...........)
اون زمونا که می باید اول خدا رو میشناختیم بعد دین رو دیگه سپری شده و این فرضیه مشمول مرور زمان گردیده. الان با وجود بودن اینهمه دین و مذهب شما نمیتونی برگردی به چند هزار سال پیش و مثل حضرت ابراهیم اول خدا رو بشناسی بعد دینت رو انتخاب بکنی. اصولآ همه دینها یک حرف بیشتر ندارند و اونم موحد بودن و مومن بودن انسان رو ازش میخواد. یعنی یک دین بیشتر تو دنیا وجود نداره. اصول و قواعد و روش و اصلوب هر دینی برای رسیدن به خدا فرق میکنه ولی خواسته همشون یکی است. اصل درخواست همه ادیان رسیدن به منظر خداست. اینو که قبول داری؟خب من حرفت و قبول ندارم اول باید خدا رو شناخت بعد دین و انتخاب کرد نه دین و بزور بهت بگن اسلام و بعد بخوای خدا رو بشناسی
فکر کنم شما هم با دین مثل من مشکل داری
من خدایی عرفی نکردم دوست خوب من دارم در مورد خدا (الله)بحث میکنم وگرنه نه مشرکم نه بت پرست یه بار دیگه از اول همه صفحات و بخون![]()
شما اگه بدبخت بشی،کی رو مقصر میدونی؟اگه خوشبخت بشی چی؟
اگه همه چیز در یک سطح بود،باز به داشته هات قانع بودی؟یا برای تعالی بیشتر تلاش میکردی؟
در مورد پیشرفت به هر قیمتی هم ، به نظر من دلیلش اینه که به قول خودت ما مثل هم نیستیم.اون چیزی که واسه من و تو ارزش داره،ممکنه واسه دیگران بی ارزش باشه.عدل از دیدگاه هر کس فرق میکنه،سفارشی نیست.
در ضمن شقایق داره دنبال خدا میگرده، نه دنبال عدلش.اگه خدا رو قبول داشت به حکمش راضی بود ولی الان سر در گمه.
دوستان یه سوالی و میخوام مطرح کنم که تقریبا 20 ساله که دنبال جوابشم ولی همیشه تا مطرح میکردم همه به من چپ نگاه میکردن هیس و زشته و....
شاید فکر کنین که کافرم و یا گبرم ولی اصلا مهم نیس چون نیستم
تو زمان جاهلیت یک سزیا سنگ یک سریا چوب و خورشید و ماه و ... پرستش میکردن تا اینکه پیامبرایی اومدن و خدایی نشون دادن که معلوم نیست و معجزات و قران و .....
حالا این سوال پیش میاد آیا واقعا خدایی وجود داره یا اینکه پیامبرا سر کارمون گذاشتن
خود خدا چجوری بوجود اومده
قدرتش و از کجا میاره
مگه ما موش آزمایشگاهی هستیم که راه خلاف و جلو پامون میذاره تا امتحانمون کنه؟
لطفا آیه و قران هم نیارید چون من 4 بار کل قرآن و با معنیش خوندم و جوابم و نگرفتم منطقی و بدون توهین اگه میشه بحث کنید![]()
خدا قبل از دین بودهفرض میکنم که فرمایش شما درست باشه.
اینکه یکنفر بی دین خدا رو قبول داشته باشه که مهم نیست. مهم اینه که خدا هم اونو قبولش داشته باشه. مگه ممکنه یکنفر دستورات خدا در مورد داشتن دین رو قبول نکنه ولی خود خدا رو قبول بکنه؟ این همون شیطان میشه که خدارو قبول داره ولی اراده خدا در مورد انسان و سایر موارد رو قبول نداره.
بازهم پیش فرض حرفت قبول کردن خداست درصورتیکه شقایق با اصل مشکل دارهاگه به افرینش انسانها توسط خدا و ادیان اعتقاد داشته باشین میدونین که بدبختی و خوشبختی از نظره محیط زندگی و جایی که به دنیا میای و سلامتیه جسمی همه و همه دسته خداست........... پس نداشتن و داشتنه اینها هم به اون برمیگرده............
تلاشه بیشتر برای چیزی که در حده نرمال و خوشحالی داری فرق داره با تلاش برای رسیدن به شامه شب با بدبختی...........
درسته ولی همه ی مردمه دنیا سلامتی و به دنیا اومدن در خانواده ی خوب و سلامتیه جسمی و وضعه مالی که بتونن با اون پس انداز کنن و شکم خود و خانواده شون رو سیر کنن راضی هستن......... به قوله شما کسانی که بیشتر میخوان تلاش میکنن............
درسته ولی ناعدلی یعنی کسی که نقص عضو داره و عقب افتاده است و یا سرطان داره از دیده همه ناعدلیه............
بله ولی شما بحث رو به این سو سوق دادین............. و در کل عدل و خدا هم از هم جدا نیستن............
مخالفم سوال پرسیدن در مورده چیزی دلیل بر تاکید و یا تکذیبه اون نیست...........
خوب خدا جسم نیست که ببینیمش. دلایلش رو هم خودت بلدی.چون هیچ کس نمیتونه بهم بفهمونه وجود داره ولی اینجور که همه میگن اینقدر قدرت داره که همه کاری انجام بده پس چرا خودش و پنهون میکه مگه یه بزرگتر نباید به کارای بچسش برسشه اگر ما بنده هاسشیم پسش باید از نزدیک بیاد و ما رو ارساد کنه
اتفاقا اینی که شما میگی واقعا هست.جدی میگم.اینکه به چیزی نیاز داری دلیل نداره که یعنی هست!
منم به یه چیزی نیاز دارم که منو ببره تا انتهای فضا و برگردونه،البته یه روزه ترجیحا!
برادر من شما یک چیزو بگو که همه ی عالم و آدم قبول داشته باشند!!
اصلا خودتون هم می فهمید چی می گید؟
بازهم پیش فرض حرفت قبول کردن خداست درصورتیکه شقایق با اصل مشکل داره
میگه وقتی عدلی نیست پس عادلی هم نیست.
خدا در ابتدا انسان ها رو یکسان آفرید ولی بهشون اختیار داد تا آیندشون رو انتخاب کنن.
پاداش و کیفر رو بهشون مقرر کرد تا به هدایتشون کمک کنه ولی امان از اختیار..
مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت
[FONT="]آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته باشد
مشتري پرسيد چرا؟
آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت : مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند!
مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم.
مشتري با اعتراض گفت : پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟
آرایشگر گفت : آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند.
مشتري گفت : دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند .براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد... [/FONT]
تشکر از archi_arch
جوابتون واسه اختیار رو متوجه نشدم.یعنی چی که خدا همه چیز رو میدونه پس واسه چی ما رو امتحان میکنه؟شروع بحث من و شما با بحث شقایق کمی فرق داشت در پستای قبلی خوده شما هم به خدا اشاره کردین........... اگر میخواین مسیر رو تغییر بدین باشه............. ولی در راستای دو خطه اخرتون...........:
خدا یکسان نیافرید مثله اینکه نقص عضویه و فقیره رو یادتون رفت............
پاداش و کیفر هم نیاز نبود............ خدا از همه چی اگاه پس میدونه هر کسی در زندگی چه راهی رو پیش میگیره و تصمیماش چیه............ پس از اول افرینش معلومه کی میره بهشت و کی میره جهنم..............
جوابتون واسه اختیار رو متوجه نشدم.یعنی چی که خدا همه چیز رو میدونه پس واسه چی ما رو امتحان میکنه؟
شما واسه چی اینجایی،چون خودت خاستی یا اینکه خدا خاسته!
در ضمن ابتدای آفرینش رو عرض کردم که آدم و حوا 2 پسر و 2 دختر داشتند.
همه چیز مساوی بود و بعدا درگیری خیر و شر شروع شد کار به اینجا کشیده شد
بله راستش منم فکر میکنم مشکل از جای دیگه است. البته این خیلی خوبه که فرصتی برای ما پیش امده تا یکبار همه اعتقاداتمان را مرور کنیم و انهایی را که اشکال دارند را کنار بگذاریم.سلام شقایق جان. میدونی من از ابتدای ورودم به باشگاه شما رو میشناسم و از همین رو حالا که دیدم تاپیک زدی احساس کردم که به حکم قدر دانی توش شرکت کنم.
میدونم که برات خیلی مهم بوده که این بحث رو مطرح کنی. راستش برای همه ما ها مهم هست ولی مسئله ما , پیدا کردن یک کلید واژه یا هر نوع دلیل و بهانه ایست که بتونه به هر حال ما رو قانع کنه.
زمانی که سیستم حکومتی فعلی از همه طرف به من فشار میاره که دین رو حلوا حلوا کنم و بذارم سرم , من مجبور میشم واکنش نشون بدم و اولین کارم اینه که بفکر انکار دین می افتم.
وقتی میبینم که یه نفر اسم خودشو حجت دین میذاره و همه کاراش بر خلاف شئونات دینی هست, باز داغ میکنم و دلم میخواد عطای این دین رو به لقایش ببخشم.
زمانی که میبینم همه خداپرستان کشورم فقط از این عنوان برای فریب مردم استفاده میکنند , بازم از همه چی بیزار میشم.
این رفتار ها تا اون حد برام فشار اورده که مجبور شدم دین رو بذارم کنار . فکر کردم با این کارم از عذاب تحمیلی وجدانم خلاص میشم و راحت زندگی میکنم که بازم میبینم از همه طرف در محاصره زورکی قرار دارم و این مردم مسخ شده و این رسانه ها و همه و همه نمیذارن من راحت و آزاد باشم و خودم برای دل خودم به این چیزا فک کنم.
اگه یادت باشه من یه تاپیک تو همین باشگاه زدم و از دوستان خواستم که یک نفر فرد دیندار واقعی رو پیدا کنند و بهم نشون بدهند که برم پیشش و منش دینداری کاربردی رو ازش بیاموزم , کسی پیدا نشد. همش گفتن که اینو بخون و اونو بخون.
در هر حال وقتی انسان میبینه که همه دوز و کلک ها و ریا کاری ها و دروغ پردازی ها و حق کشی ها از سوی همین انسانهای دارای ادعای دینداری سر میزنه و همین انسانهایی که ادعای ایمان به وجود خدا دارند و حق دیگر انسانها رو پامال میکنند , یکدفعه لجش میگیره و میخواد همه چی رو منکر بشه. اینا یک سری دلائل تحریک کننده برای انکار دین و خداست که من با اونا درگیر هستم و بانی و باعثش هم همین وضعیت فعلی کشورم هست که دارم توش زندگی میکنم.
میدونی فرق زمان حکومت شاه با این نظام اینه که ما انتظاری از شاه نداشتیم که کارش درست باشه . چون اون سیستم اعتقادی به دین و این چیزا نداشت. اما درد بزرگ من تو این زمانه اینه که همه ادعای خدا شناسی و دین مداری دارند و هیچکس هم کارش و رفتارش و عملش مطابق دستورات دین نیست. اینه که ما رو ناراحت میکنه که بشوریم و عصیان روحی بکنیم و همه چی رو منکر بشیم. چون تنها سلاح دفاعی که برامون مونده همینه که تو ذهنمون با این همه دروغ و ریا و تبعیض بجنگیم . نتیجه این کشمکش درونی مون هم همین میشه که خدا و دین و همه چی رو منکر میشیم و حوصله این دیدگاه های در ظاهر خوب و در معنی معکوس رو دیگه نداریم و بناچار دنبال راهی میگردیم که منکر همه اون بت های ساختگی که این بار بنان خدا و دین میخوان بهمون بدهند و ما را بچزونند میشیم.
اگه تا اینجای بحث برات مناسب هست و میتونه کمک کنه بهم بگو تا ادامه بدم. مرسی
بله راستش منم فکر میکنم مشکل از جای دیگه است. البته این خیلی خوبه که فرصتی برای ما پیش امده تا یکبار همه اعتقاداتمان را مرور کنیم و انهایی را که اشکال دارند را کنار بگذاریم.
اما به شرطی که واقعا دنبال جواب سوالمان باشیم نه لجبازی .
البته منظورم استارتر تاپیک نیست اینو کلی گفتم.
از خیلی چیزها توی دنیا داره بد استفاده میشه.
مثلا از علم هم بد استفاده شده. بمبهای میکروبی و...را مگر چیزی غیر از علم بوجود اورده.
خوب حالا این دلیل میشه که ما بگیم علم بده؟
علم یا دین یا قران و... هیچ کدام نه خوبند نه بد . این ماییم که با نحوه استفاده از انها خیر و شر را رقم میزنیم.
من فکر میکنم دلیل این همه شک کردن ما و قبول نکردن حرفهای دیگران این است که هیچ وقت درست و علمی اعتقاداتمان را بنا نکرده ایم .در نتیجه حالا به همه چیز شک داریم.
ایا سابقه اسلام مربوط به این سی سال بوده که من بخواهم بگویم
اینها را درست کرده اند تا سر ما کلاه بره. کی؟
خوب من یک سوال دارم کی اینها را ساخته تا سر ما را کلاه بگذاره؟
باد میاومده؟!![]()
دوست عزیز من برعکس شما فکر نمیکنم که دلیل شک درست بنا نکردنه اعتقادات باشه........... خیلی وقتها اگاهی زیاد و یا نااگایه زیاد شک ایجاد میکنه و گاهی یک فکر و یا جرقه ی کوچک میتونه این شک رو به وجود بیاره.............
هدف استفاده ی بد یا خوب نیست............ هدف پی بردن به اصله چیزیه که از اون به وجود اومدیم............
سلام دوست عزیزدوستان یه سوالی و میخوام مطرح کنم که تقریبا 20 ساله که دنبال جوابشم ولی همیشه تا مطرح میکردم همه به من چپ نگاه میکردن هیس و زشته و....
شاید فکر کنین که کافرم و یا گبرم ولی اصلا مهم نیس چون نیستم
تو زمان جاهلیت یک سزیا سنگ یک سریا چوب و خورشید و ماه و ... پرستش میکردن تا اینکه پیامبرایی اومدن و خدایی نشون دادن که معلوم نیست و معجزات و قران و .....
حالا این سوال پیش میاد آیا واقعا خدایی وجود داره یا اینکه پیامبرا سر کارمون گذاشتن
خود خدا چجوری بوجود اومده
قدرتش و از کجا میاره
مگه ما موش آزمایشگاهی هستیم که راه خلاف و جلو پامون میذاره تا امتحانمون کنه؟
لطفا آیه و قران هم نیارید چون من 4 بار کل قرآن و با معنیش خوندم و جوابم و نگرفتم منطقی و بدون توهین اگه میشه بحث کنید![]()