تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستمدر این بند و بلا دیدم جفایت
در آخر بینم امّید وفایت
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستمدر این بند و بلا دیدم جفایت
در آخر بینم امّید وفایت
آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست
این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست
تا خواب حقیقت را صد گونه روایت کرد
هر قوس و نزولش را تعبیر عنایت کرد
نماند نازِ شیرین بی خریداردرد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من
تا غیر نگوید که تو را سوخته ای نیستترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
جان فدایش که به خون ریختن من برخاست
تا غیر نگوید که تو را سوخته ای نیست
بر عارضِ چون شمعِ تو ، پروانه ام امشب
نیاز و عجز و صبوری ،وفا و ناله و زاریبت سیمین تن سنگین دل من
به تو گمره شده مسکین دل من
نیاز و عجز و صبوری ،وفا و ناله و زاری
دلا به عشقِ نکویان چه کارها که نکردی؟
![]()
یک ذرّه وفا را به دو عالم نفروشیمیا رب ظلمت نفسی بردر حجاب حسی
گر مس نمود مسی آخر تو کیمیایی
![]()
تو عشقِ پاکی و پیوندِ حسنِ جاودان داریدر این چمن نظری کن به زعفران رویان
که روی زرد و دل درد داغ آن سیماست
تو عشقِ پاکی و پیوندِ حسنِ جاودان داری
نه حسنت انتها دارد ،نه عشقت ابتدا حافظ![]()
دیدار میسّر شد و بوس و کنار همظن لایغنی من الحق خواندهای
وز چنان برقی ز شرقی ماندهای
هی در آ در کشتی ما ای نژند
یا تو آن کشتی برین کشتی ببند
مرا ظن بود کز من برنگردی
خریدار بتی دیگر نگردی
![]()
هیچ اشکالی نداره دوستِ خوبم....ترازو را دو سر باشد نه یکسر
یکی جو در حساب آرد یکی زر
بازم این تشکره ته کشید.![]()
هیچ اشکالی نداره دوستِ خوبم....![]()
روز وشبم سر آمد و با یادِ او گذشت
یعنی که عمرِ من همه در آرزو گذشت
ترا در بزم شاهان خوش برد خواب
ز بنگاه غریبان روی بر تاب
رها کن تا در این محنت که هستم
خدای خویشتن را میپرستم
![]()
من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش
دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |