مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها



زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست
این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست
تا خواب حقیقت را صد گونه روایت کرد
هر قوس و نزولش را تعبیر عنایت کرد

درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست



ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست



جان فدایش که به خون ریختن من برخاست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در این چمن نظری کن به زعفران رویان



که روی زرد و دل درد داغ آن سیماست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو عشقِ پاکی و پیوندِ حسنِ جاودان داری

نه حسنت انتها دارد ،نه عشقت ابتدا حافظ:gol:

ظن لایغنی من الحق خوانده‌ای

وز چنان برقی ز شرقی مانده‌ای




هی در آ در کشتی ما ای نژند

یا تو آن کشتی برین کشتی ببند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ظن لایغنی من الحق خوانده‌ای

وز چنان برقی ز شرقی مانده‌ای




هی در آ در کشتی ما ای نژند

یا تو آن کشتی برین کشتی ببند
دیدار میسّر شد و بوس و کنار هم

از بخت شکر دارم و از روزگار هم...:gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ترازو را دو سر باشد نه یکسر



یکی جو در حساب آرد یکی زر


بازم این تشکره ته کشید.:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ترازو را دو سر باشد نه یکسر



یکی جو در حساب آرد یکی زر


بازم این تشکره ته کشید.:gol:
هیچ اشکالی نداره دوستِ خوبم....:gol:

روز وشبم سر آمد و با یادِ او گذشت

یعنی که عمرِ من همه در آرزو گذشت
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
هیچ اشکالی نداره دوستِ خوبم....:gol:

روز وشبم سر آمد و با یادِ او گذشت

یعنی که عمرِ من همه در آرزو گذشت


ترا در بزم شاهان خوش برد خواب

ز بنگاه غریبان روی بر تاب




رها کن تا در این محنت که هستم

خدای خویشتن را می‌پرستم


:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ترا در بزم شاهان خوش برد خواب

ز بنگاه غریبان روی بر تاب




رها کن تا در این محنت که هستم

خدای خویشتن را می‌پرستم


:gol:

من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش

دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا آفتاب را به غنيمت بياوريم
يک ذره راه مانده به تسخير پنجره
جز با کليد ناخن ما وا نمی شود
قفل بزرگ بسته به زنجير پنجره
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یار مرا، غار مرا، عشقِ جگر خوار مرا

یار توئی ، غار توئی ، خواجه نگهدار مرا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یار هر کس، در خور یارای اوست



موزهٔ هر کس برای پای اوست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می روی و گریه می آید مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا