وقت اجلم ناله نه از رفتن جان است
از یار جدا می شوم این ناله از آنست ...
از یار جدا می شوم این ناله از آنست ...
وقت اجلم ناله نه از رفتن جان است
از یار جدا می شوم این ناله از آنست ...
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی
یارب غم آنچه غیر تو بر دل ماست
بدار که بی حاصلی از حاصل ماست
ترا چنان که تویی هر نظر کجا بیند
در خزانه به مهر تو و نشانه توست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
دل و دینم شد دلبر بملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
محمل جانان ببوس آنگه بزاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
در من آویزید تا نازان شوید
گرچه جغدانید.شهبازان شوید
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |