همین الان داری به چی فکر میکنی؟

[naghmeirani]

به گذر سریع زمان

 

[آیدا..]

به بهار جون، مراسمشون به خوشی انجام شد؟
عروس رو آوردن خونه؟

سلام عزیزم بله خدارو شکر همه چی خیلی عالی بود
انشاالله قسمت پسر گلت بشه
جشن نامزدی بود هنوز عقد نشدن

به اینکه اون فامیل بود که حالش خوب نبود خدا رو شکر خوب شد
رفت برای مراسم بعدی ببینه کی قراره عروس یا دوماد بشه

 

[eterno]

سلام عزیزم بله خدارو شکر همه چی خیلی عالی بود
انشاالله قسمت پسر گلت بشه
جشن نامزدی بود هنوز عقد نشدن

سلام عزیزدلم، قربونت برم، ایشالله به سلامتی، مبارک باشه
.
به عروسی پسرم، فداش بشم،همین الانش توی خیالاتش یه زن و چهارتا بچه داره
اسم خانومش مرضیه ست، میگه میدونم اسم قشنگی نیست ولی انتخاب پدر و مادرش بود دیگه، کاری نمیشه کرد
اسم بچه‌هاش هم رسا و آوین و آرمان، چهارمی هم شاهینه که تازه به دنیا اومده
رسا چهارده سالشه، آوین و آرمان دوقلوئن و دو سالشونه
همه‌ی این سناریو کاملا از ذهن خودش اومده و از یک سال قبل یهو همچین چیزی رو بیان کرده و همچنان مثل یه مرد واقعی خانواده داره ادامه میده، کاملا حس پدرونه‌ش واقعیه

 

[ESPEranza]

سلام عزیزم بله خدارو شکر همه چی خیلی عالی بود
انشاالله قسمت پسر گلت بشه
جشن نامزدی بود هنوز عقد نشدن

به اینکه اون فامیل بود که حالش خوب نبود خدا رو شکر خوب شد
رفت برای مراسم بعدی ببینه کی قراره عروس یا دوماد بشه

به عروس و آقای داماد خوشبخت باشن در کنار هم و برای هم

 

[ESPEranza]

سلام عزیزدلم، قربونت برم، ایشالله به سلامتی، مبارک باشه
.
به عروسی پسرم، فداش بشم،همین الانش توی خیالاتش یه زن و چهارتا بچه داره
اسم خانومش مرضیه ست، میگه میدونم اسم قشنگی نیست ولی انتخاب پدر و مادرش بود دیگه، کاری نمیشه کرد
اسم بچه‌هاش هم رسا و آوین و آرمان، چهارمی هم شاهینه که تازه به دنیا اومده
رسا چهارده سالشه، آوین و آرمان دوقلوئن و دو سالشونه
همه‌ی این سناریو کاملا از ذهن خودش اومده و از یک سال قبل یهو همچین چیزی رو بیان کرده و همچنان مثل یه مرد واقعی خانواده داره ادامه میده، کاملا حس پدرونه‌ش واقعیه

به درک و فهم بالای آقا داماد کوچولو

 

[آیدا..]

به عروس و آقای داماد خوشبخت باشن در کنار هم و برای هم

ممنون عزیزم لطف داری

به امشب که برای اولین بار عروس خانم میان خونمون .چند مدل غذا پختم.کلی چیز میز آماده کردم باز حس میکنم به چیزهایی کمه

 

[eterno]

به امشب که برای اولین بار عروس خانم میان خونمون .چند مدل غذا پختم.کلی چیز میز آماده کردم باز حس میکنم به چیزهایی کمه

به اینکه:
قربونت برم من، خوش به حال عروس خانوم با همچین مادرشوهری

 

[eterno]

به اولین باری که خونه‌ی مادرشوهرم رفته بودم

 

[yas87]

بمن دست نزنن ، خطامو به نام خودشون نکنن ،گوشیمو نبندند و هک نکنن!کسی خودشو جا من جا نزنه

 

[naghmeirani]

به اولین شامی که خونه مادر شوهرم دعوت شدم

 

[آیدا..]

به اینکه منم امروز به اولین شام خونه مادرشوهرم فکر میکردم

 

[naghmeirani]

به اینکه آیدا جون امشب ما رو برد به روزهای قشنگ زندگیمون

 

[eterno]

به اینکه من اولین بار ناهار رفته بودم.

 

[ALIREZA.F.1988]

به ۷ و ۱۱ و ۱۸ و ۲۱ آبان و یکم آذر

 

[eterno]

به ۷ و ۱۱ و ۱۸ و ۲۱ آبان و یکم آذر

به اینکه 11 و 18 و یکم به صورت دوتا مهمونی جداگانه خونه‌ی ما برگزار میشه
7 ام خونه‌ی مامانم ایناست و 21 ام رو برادرم در آنسوی مرزها خودش و خانومش برگزار میکنند.

 

[پسر بهاری]

به اینکه پسر بهاری که اسمش رو نمیدونم جنوبیه و زن داداشش قراره اهل قم باشه،اینهمه فاصله رو چجوری آشنا شدن؟ حتما توی دانشگاه بوده
فضولم خودتونین،من فقط کنجکاوم

ب اینکه کی گفته از بچه های خونگرم جونوبم ؟
ب اینکه شهرامون نزدیکه
ب اینکه اختیار دارید

ب یوزارسیف

 

[eterno]

ب اینکه کی گفته از بچه های خونگرم جونوبم ؟
ب اینکه شهرامون نزدیکه
ب اینکه اختیار دارید

ب یوزارسیف

به اینکه:
علیرضا گفت جنوبی هستی، پس دروغ گفت

 

[ALIREZA.F.1988]

به اینکه:
علیرضا گفت جنوبی هستی، پس دروغ گفت

به اینکه من کی گفتم جنوبیه؟

 

[ALIREZA.F.1988]

به اینکه من یادم نیست که گفته باشم پسر بهاری جنوبیه
اما اگه گفتم حتما خودش گفته یا جایی نوشته بوده که من دیدم و گفتم

 

[eterno]

به اینکه من یادم نیست که گفته باشم پسر بهاری جنوبیه
اما اگه گفتم حتما خودش گفته یا جایی نوشته بوده که من دیدم و گفتم

به اینکه کم مونده که من آدرس خونه‌مون رو هم بهتون بگم، اونوقت پسر بهاری انقدر اهل سکرت بازیه که حتی شهرش رو هم نگفته
ازین به بعد منم تغییر رویه میدم و میشم یه آدمه پر از رمز و رازه
اگه دیگه از من حرف شنیدین!!!!