امروز تو دانشگاه یه دختر و پسر طفل معصوم نشسته بودن تو کلاس داشتن آبمیوه و کیک میخوردن یهو این یارو نگهبان ساختمون که بچه ها بهش میگن حراستی اومد در کلاس حمله کرد و گفت پاشین برین تو حیاط......حالا مگه داشتن چی کار میکردن؟ تنها هم که نبودن...من و دو نفر دیگه هم بودیم تو اون کلاس...
حالا وای به روزی که بخوان رسماً دخترا و پسرارو جدا کنن...لابد میان آتیششون میزنن این بیچاره هارو
حالا وای به روزی که بخوان رسماً دخترا و پسرارو جدا کنن...لابد میان آتیششون میزنن این بیچاره هارو