مشاعرۀ سنّتی

[تاریک وتنها]

من آن فریب که در نرگس تو می بینیم

بس آبروی که با خاک ره بر آمیزد

 

[*زهره*]

دود آه سینه نالان من

سوخت این افسردگان خام را

 

[MOON.LIGHT]

ای صاحب کرانت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوارا

​

 

[Mitra_Galaxy]

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژه ی دلدار بیار

 

[jjjj]

رازی که با غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

 

[تاریک وتنها]

تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است

جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست

 

[jjjj]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شرنج رندان را مجال شاه نیست....

 

[تاریک وتنها]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[jjjj]

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی

 

[لطفی88]

يا چو ابر اندهان باريد، دل شد تيره و لبريز
ز آشنايي غمگسار آنجا سراغي هست؟

 

[ENERJHI]

تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر
ندانمت که درین دامگه چه افتادست

 

[Mitra_Galaxy]

ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بی نیاز کرد
کافر که رخ ز قبله پیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد...

 

[ENERJHI]

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت

 

[Mitra_Galaxy]

شیوه ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قدو بالای تو خوش

 

[ENERJHI]

شد به گورستان یکی دیوانه کیش
ده جنازه پیشش آوردند بیش

 

[Mitra_Galaxy]

شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم ...

 

[ENERJHI]

ملامت کشانند مستان یار
سبکتر برد اشتر مست بار

 

[Mitra_Galaxy]

راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم ...

 

[ENERJHI]

مرا بر سیر گردون رهبری نیست
چرا کاین سیر دانم سرسری نیست

 

[N. fotros]

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر

 

[lucky.n]

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

 

[N. fotros]

تاب بنفشه می​دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می​درد خنده دلگشای تو

 

[lucky.n]

وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

 

[mr.mehrdad]

[وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند]

دل از من برد و روی از من رها کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

 

[lucky.n]

[وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند]

دل از من برد و روی از من رها کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

در عشق تو کس پای ندارد جز من

در شوره کسی تخم نکارد جز من

 

[Ka!SeR]

نسيم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز منت و غم رو به کوتهی آورد

 

[Comet1986]

درد عشق ار چه دل از خلق نهان مي‌دارد
حافظ اين ديده گريان تو بي چيزي نيست

 

[*زهره*]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

 

[Comet1986]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

سلام

دل با اميد وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنين بي‌دوا نبود

 

[تاریک وتنها]

دل از این عمر شیرین بر نگیرم

به این زودی نمی خواهم بمیرم !!!!!!!!!!!!!!!