یومیی
عضو جدید
معلوم نبود اگر پرونده سه سال بدلكاري پيمان ابدي در آن روز چهارشنبه ميانه ارديبهشت 88، در شش كيلومتري جاده كن و در جدال با آن اتوبوس غولپيكر، اين گونه تلخ بسته نميشد ادامه جنجالهايي كه از نخستين روزهاي حضورش در فيلمهاي ايراني بر سر بود و نبودش و صلاحيت يا بيصلاحيتي او در بدلكاري آغاز شده بود به كجا ميانجاميد. لحظاتي قبل «پيمان» اين بدلكار 37 ساله از «عظيم موسوي» سرپرست جلوههاي ويژه فيلم تلويزيوني «چشمان نامحسوس» خواسته بود تا دهها ليتر بنزين را در پشت اتوبوس جاسازي كند. پيمان كه هميشه اصرار داشت از او به عنوان بدلكار نام نبرند، بلكه او را طراح صحنههاي اكشن بنامند اتوبوس را چاشنيگذاري كرده بود، كوكتل مولوتفي را آماده كرده و كنار فرمان اتوبوس گذاشته بود و آماده بود بعد از هدايت اتوبوس در لحظهاي كه اتوبوس بايد به طرف دره منحرف شود از آن پايين بپرد. قرار بود اتوبوس در ته دره منفجر شود. ظاهرا «موسويان»كارگردان فيلم از او خواسته بود كه به خاطر خطرناك بودن اين كار از انجامش صرفنظر كند اما پيمان گفته بود كه «ميخواهد در سينماي اكشن ايران بدعتگذاري كند.»
مسعود حقي، برنامهريز اين فيلم بعدها گفت: «كوكتل مولوتف در كنار فرمان اتوبوس بود كه لحظهاي پايين افتاد، پيمان خم شد و آن را برداشت، بعد لحظاتي ديدم كه در ماشين را باز كرد و بيرون پريد اما چرخ اتوبوس روي يك تكه سنگ رفت و ايستاد و تنها يك لحظه شنيديم كه پيمان كمك خواست، ما همه سعي كرديم اتوبوس را حركت دهيم ولي نشد. حتي جرثقيل هم نتوانست كمكي كند...»
لحظاتي بعد در حاليكه تلاشها براي نجات «پيمان» از زير اتوبوس واژگون شده به جايي نرسيد، اتوبوس حامل بنزين منفجر شد و او به طرزي دلخراش جان سپرد و پرونده اين پديده بدلكاري خيلي زودتر از اينكه ديگران تصور ميكردند، بسته شد.
پروندهاي كه براي بينندگان هموطنش كه آشنايي چنداني با او و كارهايش نداشتند از روزي گشوده شده بود كه سه سال قبل ناگهان مقابل دوربين برنامه زنده «به خانه برميگرديم» شبكه پنجم با چهرهاي رو بهرو شدند كه از او به عنوان كارگردان اكشن يكي از پرطرفدارترين سريالهاي خارجي پخش شده از تلويزيون ايران نام برده ميشد. سريال آلماني «هشدار براي كبرا 11» مدتي ميشد كه صحنههاي اكشن اين سريال بهخصوص صحنههاي برخوردهاي اتومبيل بي.ام.و و بنز در بزرگراهها و انفجار آنها مخاطبان ايراني را كه در فيلمهاي وطني خودشان اكثرا با داستانهاي كم خرج و آپارتماني و گل و بلبلي دختر و پسري روبهرو بودند و احيانا اگر به ندرت صحنهاي از تصادف يا انفجار اتومبيل را ميديدند به قدري ابتدايي و خام دستانه بود كه بيشتر آنها را به خنده وا ميداشت ، حسابي سر ذوق آورده بود.
به هر حال در آن زمان وجود صحنههاي اكشن اين چنيني در فيلمهاي ايراني حتي بهصورت محدودتر هم خواب و رويايي بيش نبود. پيمان ابدي به ايران آمده و اعلام كرده بود كه ميخواهد كارش را در ايران ادامه دهد و به پيشرفت سينمايي ايران كمك كند. اين بدلكار ايراني به سرعت جاي خود را در پروژههاي تلويزيوني و سينمايي ايران باز كرد و طي مدتي كوتاه كمتر فيلمي ديده ميشد كه در تيتراژ خود نامي از پيمان ابدي به عنوان طراح صحنههاي اكشن را يدك نكشد. از صحنه تصادف در فيلم «قرنطينه» و سريال «ميوه ممنوعه» و «روز حسرت» گرفته تا صحنه فرار گاو در شهرك غرب در «ريسمان باز» و بسياري فيلمهاي ديگر كه با كم و زيادش به هر حال جذابيتهاي بصري قابل قبولي را در فيلمهاي ايراني ايجاد ميكرد. هر از چند گاهي مثلا در سريال «ترانه مادري» از صحنه اصلي كار «ابدي» استفاده نشده و مردم فقط پشت صحنه آن را ديدند اما اين تنها فعاليتهاي اين جوان پركار و ورزشكار نبود، او شش ماه بعد از ورودش به ايران عدهاي از علاقهمندان دختر و پسر را دور خود جمع كرده و گروهي به نام «اكشن يونيت» را تشكيل داده بود: «برخي در ايران هستند كه حاضر نيستند تخصص خود را بهطور كامل در اختيار شاگردانشان قرار دهند. من كلاس بازيگري ميشناسم كه فرد معروفي در آن مشغول فعاليت است اما حاضر نيست همه چيز را به شاگردانش آموزش دهد! چون از اين ميترسد كه دو روز ديگر همين شاگردانش از او جلو بزنند اما من همه آنچه طي اين سالها ياد گرفته و تجربه كردهام را سعي ميكنم در اختيار شاگردانم قرار دهم...»
و بدين ترتيب بعضي از شاگردان ممتاز او خود مربي شده و به تنهايي و با گروه خودشان مشغول كار در پروژههاي ديگر شدند. اما همزمان كه عدهاي از اهالي تلويزيون و سينما حضور «پيمان ابدي» را نقطه عطفي در اكشن سينماي ايران ميدانستند و اعتقاد داشتند كه با حضور او اجراي صحنههاي اكشن كه معمولا در سينماي ايران كار بسيار سخت و در بسياري موارد غيرممكن بوده تبديل به كاري آسان شده است، عدهاي ديگر نظري كاملا متفاوت يا حتي متضاد با اين گروه داشتند. انجمن بدلكاران خانه سينما يكي از اين گروهها بود كه صلاحيت پيمان ابدي را در زمينه بدلكاري رد كرده و در زمينه ادامه فعاليتهاي او هشدار داده بود.
چند نفري ميگفتند كه آنها از همان ابدي فقط يك سكانس بزن بزن در سريال «راه بيپايان» را ديدهاند! گروهي ميگفتند طبق مداركي كه در اختيار دارند تنها تخصص پيمان ابدي، پرش از ارتفاع بوده و نام او در فهرست بدلكاران حرفهاي مشاهده نميشود، اين گروه ميگفتند كه «پيمان» بعد از قطع همكاري با شركت «اكشن كانسپ» (شركت اجراكننده اكشن هشدار براي كبرا 11) به ايران بازگشته و خود را بدلكار حرفهاي معرفي كرده است. در دو سال آخر زندگي پيمان ابدي، يك روزنامهنگار مرتبا نسبت به عاقبت فعاليتهاي او هشدار ميداد، اين خبرنگار مدعي بود كه به علت حضور «ابدي» در تلويزيون زير سوال بردن حرفهاي بودن او دشوار است. او ميگفت با شركت «اكشن كانسپ» ارتباط برقرار كرده و در مورد حرفهاي نبودن او مدارك كافي در اختيار دارد اما حمايت تعدادي از فيلمسازان، مديران توليد و رسانهها از پيمان ابدي، مانع اطلاعرساني او ميشود، او چندبار در مطالب خود به اين نكته اشاره كرده بود كه ادامه فعاليتهاي پيمان به مرگ او يا سايرين خواهد انجاميد. در حالي كه بعضيها ميگفتند پيمان ابدي كه ادعا كرده بيش از هزار مرسدس و بي.ام.و را در آلمان چپ كرده چگونه در اتوبان يادگار امام تهران موفق به واژگون كردن يك پژو 405 نشده است. بسياري از رسانهها اين حرفها را برگرفته از حسادت و غرضورزي ميدانستند و همچنان با شور و اشتياق به مصاحبه با «ابدي» ميپرداختند. پيمان ابدي ميگفت: «من در مجلههاي مختلف مثل «صنعت سينما» و «مجله فيلم» در مورد طراحي حركات اكشن مطلب نوشتهام، چه كتابي وجود دارد كه من بخواهم از روي آن اين چيزها را بنويسم؟ و اگر هست چرا تا حالا كسي چيزي نگفته؟ يعني كارگردانان و فيلمسازان ما اينقدر خوشباورند كه بيدليل فيلمشان را به من بدهند؟! من پشت صحنه همه فيلمهايي را كه كار كردم، دارم ولي به دليل اينكه مثلا در گرماي 45 درجه با شلوار كوتاه هستم و اين براي جامعه ما قابل قبول نيست، نميتوانم آنها را نشان بدهم...» پيمان ابدي كه در مدت حضورش در ايران، صحنههاي اكشن بيش از 40 فيلم و سريال را طراحي كرده بود، دل پري از بعضي تهيهكنندههاي ايراني داشت: «طي اين دو، سه سال كه ما كارمان را شروع كرديم ببينيد چقدر فضاي كارها عوض شده، مردم دوست دارند انگيزه ببينند و ديگر خسته شدند از بس كه ياس و نااميدي در فيلمهايمان نشان داديم. به جاي اينكه بخواهيم چهار تا بازيگر بياوريم 150 ميليون، بياييد يك «بي.ام.و» را بزنيم داغان كنيم، بعد ببينيد مردم براي ديدن اين صحنه چكار ميكنند اما تهيهكننده ترجيح مي دهد «بي.ام.و» را بگذارد زير پايش و «پرايد» را داغان كند!»
از اینجا:http://tehrooz.com/1389/2/16/TehranEmrooz/326/Page/19/
روزنامه تهران امروز
مسعود حقي، برنامهريز اين فيلم بعدها گفت: «كوكتل مولوتف در كنار فرمان اتوبوس بود كه لحظهاي پايين افتاد، پيمان خم شد و آن را برداشت، بعد لحظاتي ديدم كه در ماشين را باز كرد و بيرون پريد اما چرخ اتوبوس روي يك تكه سنگ رفت و ايستاد و تنها يك لحظه شنيديم كه پيمان كمك خواست، ما همه سعي كرديم اتوبوس را حركت دهيم ولي نشد. حتي جرثقيل هم نتوانست كمكي كند...»
لحظاتي بعد در حاليكه تلاشها براي نجات «پيمان» از زير اتوبوس واژگون شده به جايي نرسيد، اتوبوس حامل بنزين منفجر شد و او به طرزي دلخراش جان سپرد و پرونده اين پديده بدلكاري خيلي زودتر از اينكه ديگران تصور ميكردند، بسته شد.

پروندهاي كه براي بينندگان هموطنش كه آشنايي چنداني با او و كارهايش نداشتند از روزي گشوده شده بود كه سه سال قبل ناگهان مقابل دوربين برنامه زنده «به خانه برميگرديم» شبكه پنجم با چهرهاي رو بهرو شدند كه از او به عنوان كارگردان اكشن يكي از پرطرفدارترين سريالهاي خارجي پخش شده از تلويزيون ايران نام برده ميشد. سريال آلماني «هشدار براي كبرا 11» مدتي ميشد كه صحنههاي اكشن اين سريال بهخصوص صحنههاي برخوردهاي اتومبيل بي.ام.و و بنز در بزرگراهها و انفجار آنها مخاطبان ايراني را كه در فيلمهاي وطني خودشان اكثرا با داستانهاي كم خرج و آپارتماني و گل و بلبلي دختر و پسري روبهرو بودند و احيانا اگر به ندرت صحنهاي از تصادف يا انفجار اتومبيل را ميديدند به قدري ابتدايي و خام دستانه بود كه بيشتر آنها را به خنده وا ميداشت ، حسابي سر ذوق آورده بود.
به هر حال در آن زمان وجود صحنههاي اكشن اين چنيني در فيلمهاي ايراني حتي بهصورت محدودتر هم خواب و رويايي بيش نبود. پيمان ابدي به ايران آمده و اعلام كرده بود كه ميخواهد كارش را در ايران ادامه دهد و به پيشرفت سينمايي ايران كمك كند. اين بدلكار ايراني به سرعت جاي خود را در پروژههاي تلويزيوني و سينمايي ايران باز كرد و طي مدتي كوتاه كمتر فيلمي ديده ميشد كه در تيتراژ خود نامي از پيمان ابدي به عنوان طراح صحنههاي اكشن را يدك نكشد. از صحنه تصادف در فيلم «قرنطينه» و سريال «ميوه ممنوعه» و «روز حسرت» گرفته تا صحنه فرار گاو در شهرك غرب در «ريسمان باز» و بسياري فيلمهاي ديگر كه با كم و زيادش به هر حال جذابيتهاي بصري قابل قبولي را در فيلمهاي ايراني ايجاد ميكرد. هر از چند گاهي مثلا در سريال «ترانه مادري» از صحنه اصلي كار «ابدي» استفاده نشده و مردم فقط پشت صحنه آن را ديدند اما اين تنها فعاليتهاي اين جوان پركار و ورزشكار نبود، او شش ماه بعد از ورودش به ايران عدهاي از علاقهمندان دختر و پسر را دور خود جمع كرده و گروهي به نام «اكشن يونيت» را تشكيل داده بود: «برخي در ايران هستند كه حاضر نيستند تخصص خود را بهطور كامل در اختيار شاگردانشان قرار دهند. من كلاس بازيگري ميشناسم كه فرد معروفي در آن مشغول فعاليت است اما حاضر نيست همه چيز را به شاگردانش آموزش دهد! چون از اين ميترسد كه دو روز ديگر همين شاگردانش از او جلو بزنند اما من همه آنچه طي اين سالها ياد گرفته و تجربه كردهام را سعي ميكنم در اختيار شاگردانم قرار دهم...»
و بدين ترتيب بعضي از شاگردان ممتاز او خود مربي شده و به تنهايي و با گروه خودشان مشغول كار در پروژههاي ديگر شدند. اما همزمان كه عدهاي از اهالي تلويزيون و سينما حضور «پيمان ابدي» را نقطه عطفي در اكشن سينماي ايران ميدانستند و اعتقاد داشتند كه با حضور او اجراي صحنههاي اكشن كه معمولا در سينماي ايران كار بسيار سخت و در بسياري موارد غيرممكن بوده تبديل به كاري آسان شده است، عدهاي ديگر نظري كاملا متفاوت يا حتي متضاد با اين گروه داشتند. انجمن بدلكاران خانه سينما يكي از اين گروهها بود كه صلاحيت پيمان ابدي را در زمينه بدلكاري رد كرده و در زمينه ادامه فعاليتهاي او هشدار داده بود.
چند نفري ميگفتند كه آنها از همان ابدي فقط يك سكانس بزن بزن در سريال «راه بيپايان» را ديدهاند! گروهي ميگفتند طبق مداركي كه در اختيار دارند تنها تخصص پيمان ابدي، پرش از ارتفاع بوده و نام او در فهرست بدلكاران حرفهاي مشاهده نميشود، اين گروه ميگفتند كه «پيمان» بعد از قطع همكاري با شركت «اكشن كانسپ» (شركت اجراكننده اكشن هشدار براي كبرا 11) به ايران بازگشته و خود را بدلكار حرفهاي معرفي كرده است. در دو سال آخر زندگي پيمان ابدي، يك روزنامهنگار مرتبا نسبت به عاقبت فعاليتهاي او هشدار ميداد، اين خبرنگار مدعي بود كه به علت حضور «ابدي» در تلويزيون زير سوال بردن حرفهاي بودن او دشوار است. او ميگفت با شركت «اكشن كانسپ» ارتباط برقرار كرده و در مورد حرفهاي نبودن او مدارك كافي در اختيار دارد اما حمايت تعدادي از فيلمسازان، مديران توليد و رسانهها از پيمان ابدي، مانع اطلاعرساني او ميشود، او چندبار در مطالب خود به اين نكته اشاره كرده بود كه ادامه فعاليتهاي پيمان به مرگ او يا سايرين خواهد انجاميد. در حالي كه بعضيها ميگفتند پيمان ابدي كه ادعا كرده بيش از هزار مرسدس و بي.ام.و را در آلمان چپ كرده چگونه در اتوبان يادگار امام تهران موفق به واژگون كردن يك پژو 405 نشده است. بسياري از رسانهها اين حرفها را برگرفته از حسادت و غرضورزي ميدانستند و همچنان با شور و اشتياق به مصاحبه با «ابدي» ميپرداختند. پيمان ابدي ميگفت: «من در مجلههاي مختلف مثل «صنعت سينما» و «مجله فيلم» در مورد طراحي حركات اكشن مطلب نوشتهام، چه كتابي وجود دارد كه من بخواهم از روي آن اين چيزها را بنويسم؟ و اگر هست چرا تا حالا كسي چيزي نگفته؟ يعني كارگردانان و فيلمسازان ما اينقدر خوشباورند كه بيدليل فيلمشان را به من بدهند؟! من پشت صحنه همه فيلمهايي را كه كار كردم، دارم ولي به دليل اينكه مثلا در گرماي 45 درجه با شلوار كوتاه هستم و اين براي جامعه ما قابل قبول نيست، نميتوانم آنها را نشان بدهم...» پيمان ابدي كه در مدت حضورش در ايران، صحنههاي اكشن بيش از 40 فيلم و سريال را طراحي كرده بود، دل پري از بعضي تهيهكنندههاي ايراني داشت: «طي اين دو، سه سال كه ما كارمان را شروع كرديم ببينيد چقدر فضاي كارها عوض شده، مردم دوست دارند انگيزه ببينند و ديگر خسته شدند از بس كه ياس و نااميدي در فيلمهايمان نشان داديم. به جاي اينكه بخواهيم چهار تا بازيگر بياوريم 150 ميليون، بياييد يك «بي.ام.و» را بزنيم داغان كنيم، بعد ببينيد مردم براي ديدن اين صحنه چكار ميكنند اما تهيهكننده ترجيح مي دهد «بي.ام.و» را بگذارد زير پايش و «پرايد» را داغان كند!»

از اینجا:http://tehrooz.com/1389/2/16/TehranEmrooz/326/Page/19/
روزنامه تهران امروز
آخرین ویرایش: