زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
های های های .... گریه میکنی؟ گریه کن .... گریه کنید سبک شید ....

.
امیییییییر
امییییر
امییر
 

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان حلوا نخورده نمیزارم بریدا ....
.
امیرمسعود چقدر منفور بوده که کسی نمیاد مجلس عذاش!
 

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای وای ... خدا کنه تا من اینجا هستم مامان زهراش نیاد که دیگه نمیشه کاریش کرد!
.
میوفته غش میکنه ... حالا خر بیار باقالی بار کن!
 

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
علت فوتش را نیز تا لحظاتی دیگر بیان میکنیم ...
کماکان منتظر باشید!
 

Sorin Z

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبی الهه؟ حمید آقا شما چطورین؟ مبارکه!!!! شنیدم!!!به سمت شریف کاراگاه گجت نائل شدید!!!
 

Sorin Z

عضو جدید
کاربر ممتاز
امیییییییییییییییییر
امیییییییییر
امیییر
کاراگاه گجت از من میترسه!!! که بزرگترشو صدا می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
سلام آقا محمد امین!!! موج منفی ندید بابا این همه آدم اینجاست!!!!!!! چی چی نبود؟؟؟؟؟
 

elahe.elahe2

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببينم امين ميتوني اين چندنفريم كه تازه جمع شدن بپروني ؟؟؟ از اين به بعد به جاي نبو بگو بود باشه ؟:D
 

mo_amin

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاراگاه گجت از من میترسه!!! که بزرگترشو صدا می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
سلام آقا محمد امین!!! موج منفی ندید بابا این همه آدم اینجاست!!!!!!! چی چی نبود؟؟؟؟؟

ببينم امين ميتوني اين چندنفريم كه تازه جمع شدن بپروني ؟؟؟ از اين به بعد به جاي نبو بگو بود باشه ؟:D
سلام عرضه میدارم خدمت شما هم میهنانه عزیز...
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود...:w14::w14::w14:
:w36:<=اینو با امیر بودم...
 

Hamid Ghobadi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان تا آخرش بخونن! ;)

علت فوت امیر مسعود ح :

امیر دیشب درگیر مسابقات گل کوچیک دانشگاه بود و نتونست غذای سلف رو بریزه تو شیکمش!
.
امروز صبح تا منو دید شروع کرد به متصدیه سلف سرویس فحش دادن!
گفتم چه مرگته؟
گفت:
دیشب 2تا تخم مرغ به من دادن تا شام بخورم ... حمید تخم مرغاش بوش گند میدادن ... یه ذره خوردم بقیشو ریختم آشغال!
....
علت چی بود؟
امیر میاد تخم مرغارو بپزه ... روغن مایع شون تموم شده بوده ... مجبور میشه از اتاق بغلی ... داداش میلادمون روغن بگیره! ... از اونجایی که میلاد هم عاشقه ... اشتباها بجای روغن مایع، مایع دستشویی به امیر میده که از نظر بطری و رنگ شباهت به مایع ظرف شویی داره!
امیرم که عاشقه!
مایع ظرف شویی رو میریزه ... تخم مرغم تنگش ...
موقع پختنش بچه ها بهش میگن این بوی ناجوری میده و کفم کرده ... اما امیر نمیفهمه! :w25:
خلاصه میپزه ... چندتا لقمه میزنه ... وقتی میبینه به مزاجش سازگار نیست ... بقیشو نمیخوره!
تا اینکه چند ساعت پیش قبل از اینکه راهیه یزد بشه!
میره تا اون به اصطلاح روغنو بده صاحابش!
میلاد میگه:
این که مایع ظرف شوییمونه! اینو کجا بردی؟
...
دیگه خندم گرفت نمیتونم ادامه بدم! :w15::w15::w15:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا