شانلی تورکلر توپلومو.

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ayhann

اخراجی موقت
"] با سلام و درود .
تایپیک قبلی ما توسط مدیریت محترم قفل شد.دلیلشم این بود که میگفتن ترکی صحبت کردن ممنوعه.
از اونجایی که توهین به اقوام ایرانی و زیر پا قرار دادن حقوق اولیه اونا یه امر عادی شده از این موضوع با دلخوری گذشتیم و یه تایپیک فارسی زدیم.ماعادت کردیم به این موضوع و تا رسیدن به اهدافمون با این موضوع باید کنار بیایم.این موارد مارو در راه رسیدن به اهدافمون مصمم تر میکنه.
تو این تایپیک خواستیم یه انسجامی برای ترک های باشگاه که خواستار حقوق اولیه خوشون هستن داده باشیم.
این تایپیک سیاسی نیست.
افراد جدایی طلب اینجا جایی ندارن.ما ایران را به آذربایجان آزاد و آذربایجان رو با ایرانی آزاد میخواییم.این دو از هم جدایی ناپذیراند.
از دوستان میخواییم شماره هایی که میگیرن رو تو امضا شون با عنوان "ائل دایاغی....."قرار بدن.
این موضوع و خواسته های ما منافاتی با جنبش سبز نداره و هدف ما یکیه یعنی "ایران اسلامی آباد و آزاد شاد" .
از دوستان میخوام فارسی پست بدن و اگه خواستن ترکی بنویسن تو پروفایل ها این کارو انجام بدن.
یاشاسین ایران یاشاسین آذربایجان.

ائل دایاغی:
1.ayhann
2. مهرومهتاب
3.bilgisayar.
4.Soheil
5:armin.eleman
6.میر حسین
7.معمار67سبز
8.hadi manafi
9.sinatra6
10.fifa
11.nazanin67.9
12.آیاتای.
13.noirgalaxy
.raminbabak.14

.15ساری قلی خان
16.zalzalak_amir
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.

n.
 
آخرین ویرایش:

ayhann

اخراجی موقت
ترک یا آذری ؟

دانشگاه عرصه برخورد و تبادل افكار قشري از جامعه است كه عليرغم گستردگي و تنوع فرهنگي و زباني و قومي، نمودي از داعييه روشنفكري و نوعي برتري فكري برخواسته از علم و منطق در رفتار و گفتار و تعامل اجتماعي آنها عيان است . در اين بين گاهي ساده نگري ناشي از روز مرگي با عث نو عي افت آشكار در برخورد با مسا ئل پيرامون مي شـود كه نخبه بودن جمع دانشجويي را زير سوال مي برد بخصوص اگر اين مسئله به صورت مكتوب يا در جمع هاي گوناگون تكرار شود .
يكي از اين مسائل كه تقريبا هر روز بنوعي با آن برخورد مي كنيم ، مسئله ترك و فارس است كه براي دانشجويان خوابگاهي ملموس تر است .

براي اكثر كساني كه حداقل مطالعه اي در تاريخ فرهنگ ايران داشته باشند نام «كسروي» آشناست ! كسروي روزگاري به شدت مبلغ پاك ديني بوده نا گزير كتابي بنام «ورجاوند بنياد»(اصول مقدسه )را براي بيان افكار انحرافي خود يا به عبارتي جهت تبليغ دين پاك،نژاد پاك،زبان پاك(لابد در مقابل دينها و نژاد ها و زبانهايي ناپاك ديگر)مي آورد و بارها ادعاي برانگيختگي (بعثت) مي نمايد (1) و به زعم خود پيامبر بوده است(2)شايد ذكر اينكه كسروي ديوان خواجه حافظ شيرازي و گلستان سعدي را با گيره!! (نه با دست .بخاطر نجاست !) در سخنرانيهاي خود در آتش مي انداخت خالي از لطف نباشد. حمايت رژيم وقت (پهلوي) از او باعث شد تا افكار و عقايدش به صورت گسترده منتشر شود. طي هفت دهه اخير متاسفانه به لحاظ وجود افكار شوونيستي و اجراي سياست هاي نژاد پرستانه رژيم پهلوي هزينه هاي فراواني جهت اضمحلال و نابودي فرهنگ هاي غير حاكم در ايران صرف گشته است از مهمترين اهداف شوونيستها تحريف تاريخ تركهاي ايران و از بين بردن زبان و فرهنگ و رسوم ملي و سنتي اين ملت بوده است.
شوونيسيتها به وقت تحقير و استهزاء تركها ،آنهارا« ترك خر» خوانده و به وقت ايجاب مصالح و منافع نژادپرستانه « آذري» ناميده اند . نگارنده در اين بحث تنها با استناد به اسناد و كتيبه هاي باستاني ( و نه نظرات شخصي ) به بررسي اجمالي دو كلمه تركي و آذري مي پردازد .
1-تركهاي ايران و واژه ترك در اسناد و كتيبه هاي تاريخي : قديمي ترين آثار و كتيبه هايي كه در آن از اقوام ترك پيرامون درياچه اورميه نام برده شده كتيبه هاي آشوري و سپس اورارتويي است بنا به نوشته « يامپولسكي » در كتيبه هاي آشوري سده چهارده قبل از ميلاد (3500 سال پيش )از تركها با نام « توروك» ياد شده و موطن اصلي آنان مناطق پيرامون درياچه اورميه ذكر شده است (3). البته اين اسناد نتيجه كاوشهاي باستاني تا چند سال اخير بوده و يافته هاي باستان شناسي در آينده و قرائت حدود 10000 لو حه ايلامي و سومري كه در دانشگاه « شيكاگو» انبار شده (4)پرده از تاريخ بر خواهد داشت .قرابت و هم ريشه بودن زبان تركها و سو مري ها اين احتمال را به يقين مبدل مي سازد كلمه ترك در منابع تاريخي به اشكال مختلف آمده از جمله در آثار«هرودوت»، « تارگيتا » در منابع علمي « تورخا » و منابع چيني «توكوئه» و «توركيش»(5) و در تورات از «يافث بن نوح» به عنوان پدر اتراك نام برده شده است نيز در منابع يوناني از قبايل تورك زبان سابيرها .كنگرلو ها ،هونها ،سكا هاو… به عنوان ساكنان غربي درياچه خزر نام برده شده است .
2-كلمه »آذري»: از ابداعات كسروي مي باشد كه فقط جهت تحريف تاريخ و تامين منافع حاكميت وقت بوده است و اين كلمه از سوي شوونيستها به عنوان حربه اي براي انكار تاريخ تركها در آذربايجان بكار رفته است . شايد جالب باشد كه هم زمان» استا لين » نيز از اين ابداع كسروي كمال استفاده را برده است و با تغيير كلمه »ترك » از عنوان مليت به »آذري » در گذر نامه هاي آذربايجانيهاي شوروي سابق ،سعي درانكار يكي بودن آنان با همسا يه هاي ترك براي حفظ حاكميت استبدادي خود و جلو گيري از بروز هر گونه اتحاد يا ارتباط فرهنگي داشته باشد .
تا به حال در هيچ كتيبه يا سند تاريخي به كلمه آذري آنهم به عنوان تبار و زبان يك ملت برخورد نشده و هيچ كدام از مدافعان نظريه كسروي در اين خصوص هيچ مدرك تاريخي ارائه نداده اند .
البته شايد استناد كسروي در انتخاب اين كلمه (بنا به گفته حسينقلي كاتبي ) برخي منابع عربي بوده است ولي چنانكه خود پيروان كسروي مانند كاتبي هم معترفند لفظ « آذري » فقط از سده هاي سوم تا ششم هجري در منا بع عربي ذكر شده است پس قبل از آن تاريخ صحبتي از آذري به عنوان تبار و زبان قوم نبوده و در منا بع عربي هم اين كلمه نه به مفهوم تبار و زبان يك قوم بلكه به عنوان كوتاه شده كلمه »آذربايجان » مورد استفاده قرار گرفته است . عدم وجود اسناد تاريخي باعث توهم كسروي و پيروانش شده و گاه شلم شوربايي ساخته اند كه خود نيز در كار خويش مانده اند . اينان گاه سلجو قيان ،گاه غزنويان و مغولها و گاه صفويان را موجب ترك شدن تركهاي آذربايجاني مي دانند! اما هر كس كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد به خوبي مي داند كه مغولها از چين تا غرب افريقا و از سيبر ي تا اقيانوس هند را تصرف كرده بودند و تمام و آسياي ميانه و ايران تحت سلطه خانهاي مغول بود(6) پس چرا مردم اين مناطق را نتوانسته اند ترك كنند ؟!! طبق آخرين آمارها در حال حاضر 270 ميليون نفر ترك زبان در وسعتي حدود20 ميليون كيلو متر مربع از جنوب سيبري و قلب بالكان تا شمال افغانستان و ايران و اناتولي زندگي مي كنند و زبان تركي از لحاظ تعداد و جمعيت پنجمين زبان دنيا و زبان اول جهان اسلام مي باشد. در پايان اميدوارم دوستان عزيز براي حمل كلمه روشنكر متحمل حداقل زحمت شده و با آگاهي و مطالعه مختصر در هر زمينه اي كه به خود حق اظهار نظر مي دهند ، چه سياسي و فرهنگي و چه ديني و اجتماعي نا خواسته پيرو مكتب افردي چون كسروي نشوند .
منابع :
×. بدنه اصلي مقاله از تحقيق « آقاي محمد عباسي » از نشريه چيچك مي باشد.
(1). احسان طبري ، آورند گان انديشه ي خطا ص 31
(2). جواد فاضل ،معصو مين چهارده گانه ص 289
(3). پرفسور زهتابي » ايران توركلارينين اسكي تاريخي» ,ص376
(4) »بار تولد» ، خاور شناسي در روسيه و اروپا ص35
شاپور رواساني ، جامعه بزرگ شرق ص158
(5) دكتر هيئت،توركلرين فرهنگ تاريخينه بير با خيش ص17 . (6) رضا كسگين ، هويت ايراني و زبان تركي ص11

نشریه ایشیق شماره یکم
 

ayhann

اخراجی موقت
سلام.
زحمت دی هر دن بوردا بیر پست گویون.:razz::razz:
شعر با ماهنی یا مقاله .......
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیهان جان میبوسمت دمت گرم:gol::heart:
ازاینکه اسم تاپیکم ترکی انتخاب شده خوشحالم
بچه ها سعی کنیم طوری پست بزنیم که این تاپیکم قفل نشه تا بتونیم باهمدیگر تبادل اطلاعات فرهنگی و اجتماعی و...(هراطلاعات غیرسیاسی) داشته باشیم مرسی
یک پیشنهاد: یک رنگ مشخصم واسه خودمون وپستامون انتخاب کنیم ;)
 

ayhann

اخراجی موقت
آیهان جان میبوسمت دمت گرم:gol::heart:
ازاینکه اسم تاپیکم ترکی انتخاب شده خوشحالم
بچه ها سعی کنیم طوری پست بزنیم که این تاپیکم قفل نشه تا بتونیم باهمدیگر تبادل اطلاعات فرهنگی و اجتماعی و...(هراطلاعات غیرسیاسی) داشته باشیم مرسی
یک پیشنهاد: یک رنگ مشخصم واسه خودمون وپستامون انتخاب کنیم ;)

بز (خاکستری) رنگی یاخجی دی؟
مثلا بیز بز گوردوخ!;)
امضایان "ائل دایاغی" نی اضافه المیجخسان؟
 

Lillian

عضو جدید
خوش به حالتون چه قد ترکی بلدین...:(:(
(باقاشلا صاحب تاپیک بی ربط پست دادم!!!)
:redface::redface:
 

ayhann

اخراجی موقت
"] با سلام و درود .
تایپیک قبلی ما توسط مدیریت محترم قفل شد.دلیلشم این بود که میگفتن ترکی صحبت کردن ممنوعه.
از اونجایی که توهین به اقوام ایرانی و زیر پا قرار دادن حقوق اولیه اونا یه امر عادی شده از این موضوع با دلخوری گذشتیم و یه تایپیک فارسی زدیم.ماعادت کردیم به این موضوع و تا رسیدن به اهدافمون با این موضوع باید کنار بیایم.این موارد مارو در راه رسیدن به اهدافمون مصمم تر میکنه.
تو این تایپیک خواستیم یه انسجامی برای ترک های باشگاه که خواستار حقوق اولیه خوشون هستن داده باشیم.
این تایپیک سیاسی نیست.
افراد جدایی طلب اینجا جایی ندارن.ما ایران را به آذربایجان آزاد و آذربایجان رو با ایرانی آزاد میخواییم.این دو از هم جدایی ناپذیراند.
از دوستان میخواییم شماره هایی که میگیرن رو تو امضا شون با عنوان "ائل دایاغی....."قرار بدن.
این موضوع و خواسته های ما منافاتی با جنبش سبز نداره و هدف ما یکیه یعنی "ایران اسلامی آباد و آزاد شاد" .
از دوستان میخوام فارسی پست بدن و اگه خواستن ترکی بنویسن تو پروفایل ها این کارو انجام بدن.
یاشاسین ایران یاشاسین آذربایجان.

ائل دایاغی:
1.ayhann
2. مهرومهتاب
3.bilgisayar.
4.Soheil
5:armin.eleman
6.میر حسین
7.معمار67سبز
8.hadi manafi
9.sinatra6
10.fifa
11.nazanin67.9
12.آیاتای.
13.noirgalaxy
.raminbabak.14

.15ساری قلی خان
16.zalzalak_amir
.
17:s_k_az
18:h.a.az
19.لطفی88

20.?
..
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

n.
:gol::gol::gol::gol::gol:
 

ayhann

اخراجی موقت
ما به آذری زبان ها احترام می گذاریم!!
امروزه در جهان, فوتبال علاوه براینکه یک صنعت درآمد زا می باشد نماینده فرهنگ وهویت هر سرزمین نیز هست ،به طوری که هر تیم را با هوادارانش می شناسند! دیروز در بازی تراختور و مس کرمان به وضوح فرهنگ فارس زبانان را دیدیم آری ما دیدیم اما رسانه ملی گویا چیزی را نه دیده ونه شنیده ویا شاید اتفاق خاصی هم نیفتاده تا به بررسی آن بپردازد روزنامه ها هم دست شان دردنکند چیزی برای گفتن ندارند آری همه سکوت کرده اند ویا بهتراست بگوییم آقایان چیزی به نام نژادپرستی ندیده اند اما شعار"محبوب افغانستان پرسپولیس" را شعار نژادپرستانه ودوراز فرهنگ آذری زبان ها!!! می دانند. از رسانه ملی و رسانه های مکتوب هم گذشتیم زیرا پرونده ی انها برا ما معلوم ومشخص است . اما حرف من با مردم فارس زبان هست . عزیزان به تاریخ بنگرید وآینه عبرت قرار دهید به یاد آورید نژاد پرستانی بزرگتر از خود را همچون هیتلر ,استالین یا همین صدام حسین ویا همین صربهای یوگسلاوی سابق را,شما که بزرگتر از این ها نیستید(شاید در اعمال نابخردانه بزرگتر باشید)شما از فرهنگ والای خود حرف می زنید وتمدن خود را از چین تا اروپا می دانید اما خبر ندارید که درهمین نزدیکی شما پشتون های افغان علیه زبان فارسیتان جبهه می گیرند.آری برادر فارس زبان دنیا مکافات عمل است برعلیه هویت من فیلم می سازی برعلیه تاریخت, 300را می سازند نام همیشه خزر دریایم را عوض می کنی خلیجت را عرب می کنند, دوست من ورزش میعادگاه پهلوانان وجوانمردان,مبارزه حق علیه باطل ، ستیز پاکی وناپاکی, ورزش مکتب اخلاق ، ورزش یعنی حس باهم بودن ویکی شدن است ، اما توهین های تو ای بردار عزیز تنها در میادین ورزشی نبوده گویا احترام تو برمن هم حکایتی دارد شما میگویید:ما به آذری زبان ها احترام می گذاریم!! این جمله بار معنایی بالا والبته زیادی دارد :
1- تو خود را بالاتر از من می پنداری و به من احترام می گذاری!
2- هویت و وجود مرا قبول نداری مرا آذری زبان می پنداری !!!
3- تو مرا از خود نمی دانی (شاید هم اینگونه باشد)
4-.......

مطمئنم که تو باغرض این کارها رانمی کنی زیرا که بزرگ تو فردوسی حماسه ساز است! فردوسی که برای بزرگ نشان دادن وارج نهادن خود وقومش بردیگران می تازد و ترک و عرب را .... گویا فردوسی بزرگت حتی برای مادرت هم احترامی قائل نیست ومادرت , پاره ی تنت را... . از آوردن شعرهای حماسه سازش خودداری می کنم زیرا که موجب تکدر خاطر می شود من تورا برادر می خوانم زیرا که از آدم و حوا هستیم نمی دانم هنگامی که این مطالب را می نویسم ستارخان کبیر وشهید باکری از کارهای خود که برحق و در راه آزادی من و تو بوده خشنود هستند ؟!!
در آخر
ایسته سن قارداش اولاق،بیر یاشایاق،بیرلیک ائدک
وئریبن قول-قولا،بوندان سورا بیر یولدا گئدک
اولا، اوزگه کولک لرله گرک آخمایاسان
ثانیا، وارلیغیما،خالقیما خور باخمایاسان
یوخسا گر زور دئیه سن
ملتیمی خوار ائده سن
گون گلر،صفحه چونر، مجبور اولارسان گئده سن
به قلم ارسلان بي
 

لطفی88

عضو جدید
دوست عزیز اگر به خاطر صحبت ترکی تاپیک قبلی رو حذف کردن پس چطوره که شمالی ها که با اون عنوان (روکم کنی) تاپیک زدن همشون هم با لهجه شمالی صحبت می کنن چرا بهشون چیزی گفته نمی شه ؟؟؟؟؟؟؟؟
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولي بچه ها مطمئنيد ميخواهيم رنگمون قرمز باشه؟ :confused::confused:
 

ayhann

اخراجی موقت
دوست عزیز اگر به خاطر صحبت ترکی تاپیک قبلی رو حذف کردن پس چطوره که شمالی ها که با اون عنوان (روکم کنی) تاپیک زدن همشون هم با لهجه شمالی صحبت می کنن چرا بهشون چیزی گفته نمی شه ؟؟؟؟؟؟؟؟

اخه اونا شمالی اند و فارس محسوب میشن.
ما ترکیم و به این کارا عادت کردیم.ناراحت نشید.
اتفاقا خوبه که اونا تایپیک خودشونو دارن و نباید بسته شه.
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي

بااينكه ميدونم اكثر دوستان با پروفسور زهتابي آشنايي دارن ولي واسه اينكه يادي از بزرگا بشه اين پستو گذاشتم.

پروفسور زهتابي در سال 1302 شمسي در شبستر متولد گرديد . خانواده وي ازجمله روشنفكران شبستري و مشهور به عائله كيريشجي بودند . پروفسور زهـتـابـي در سال 1309 به مدرسه ابتدايي در شبستر راه يافت و در سال 1315 تحصيلات ابتدايي را به پايان رساند . وي براي ادامه تحصيل مجبور به مهاجرت به تبريز گرديد و 3 سال را درمدرسه فـيـوضات تـبريـز به تحصيل پرداخت . پس از اتمام دبيرستان در سال 1320 در دانشسراي تربيت معلم تبريز به تحصيل ادامه داد و پس از پايان اين دوره در سالهاي 22-1323 در مدرسه رشديه تبريز به تدريس دوره ابتدايي مشغول بود. در همين سالهاپروفسور زهتابي با حضور در كلاسهاي درس حاجي يوسف شعار به آموختن زبان عربي همت گماشت و نيز با حضور در كلاسهاي زبان فرانسه كاتوليك هاي تبريز، اين زبان را نيزفرا گرفت .

ورود به دانشگاه براي اين پروفسور عاليقـدر زماني ميسر گرديد كه در سال 1325 اولين دانشگاه تبريز به واسطه فرقه دموكرات تاسيس گرديد. پروفسورزهـتـابي در رشته ادبيات اين دانشگاه مشغول تدريس گرديد . اما يك سال بعد با تعطيلي دانشگاه مواجه گرديد و علاوه بر مجبوريت در ترك تحصيل، بواسطه اوضاع آشفته سياسي آن سالها مجبور به ترك ديار نيز گرديد.در سال 1327 عازم شوروي آن روز گرديد اما درآنجا نيز از صدمات توده اي ها در امان نماند و با شهادت دروغين آنان به دو سال زندان در سيبري محكوم گرديد.در مدت اين دو سال پروفسور زهـتـابي به هيـچ وجه امكان يادگيري و حتي مطالعه ساده را نيافت و پس از پايان دوران تبعيد مجددا به شهر دوشنبه تبعـيد گرديد.وي با ارائـه توانائيهاي علمي خود توانست در سال 1333 شمسي با نظردولت وقت به بـاكو آمده و در رشته زبان و ادبيات تركي اين دانشگاه مشغول به تدريس گردد . براي پرداخت هـزينه اين تحصيل ، وي همزمان در دانشگاه شرق شناسي باكو به تدريس زبان عربي نيز مشغول گرديد. تاليف و چاپ كتاب براي وي ممنوع بود و پروفسور دراين سالها تاليفات خود را با امضاهاي مختلف به چاپ مي رساند . با نوشتن « زندگي و آثار ابونواس» و دفاع از اين تز ، توانست پس از چهار سال مدرك دكترا را از دانشگاه باكو دريافت نمايد. نهايتا در سال 1350 شمسي پروفسور توانست اجازه عزيمت به عراق رادريافت نموده و به بغداد سفر كند. بلافاصله در دانشگاه بغداد به تدريس زبان فارسي ونيز تدريس تـركي باستان پرداخت و با آسودگي بيشتري به تاليف و چاپ آثار خويش همت گماشت . با توجه به آثار چاپ شده اش دانشگاه بغداد در سال 1355 نشان عالي پروفسوري را به دكتر زهتابي اعطا نمود.

با شروع انقلاب اسلامي در ايران ، پروفسورزهتابي همانند هزاران رانده شده ديگر از وطن ، با اميد فراوان به كشور برگشت . در سال 1358 از وي براي تدريس زبان تركي و عربي در دانشگاه تـبريز دعوت به عمل آمد اما اين دعوت يكسال و نيم بيشتر دوام نياورد و دكتر زهتابي به خانه نشيني مجبور گرديد . وي تاسال 1378 تلاشهاي بي وقفه اش را در عرصه ادبيات – تاريخ و فرهنگ آذربايجان ادامه داد و نهايتا در تاريخ 12 / 10/1377 در حاليكه به تنهايي در منزل خود واقع در شبسترمشغول نوشتن بود دارفاني را وداع گفت و به آرزوي خود يعني مرگ در زادگاه خويش نايل آمد.روحش شاد!

از آثار چاپ شده اين پدر تاريخ آذربايجان ميتوان به عنوانهاي ذيل اشاره نمود :

ماهنامه (اتحاد يولو) بغداد
پروانه نينسرگذشتي ، بغداد
باغبان ائل اوغلو ، بغداد
چريك افسانه سي ، استانبول
بذ قالاسيندا ، برلين
بختي ياتميش ، بغداد
ارك هفته لييي ، برلين
هستي نسيم ، بغداد
جنايات 2500 ساله شاهان ، بغداد
آيا زبانفارسي به زبان ملل ديگر ايران بر تريت دارد ؟ بغداد
قواعد الفارسيه ، بغداد
زبان آذري ادبي معاصر ، تبريز
معاصر آذري ادبي ديلي ، تبريز
علمالمعاني ،لكسيكولوژي ، تبريز
قوي اولسون اون ، تبريز
باغبان ائل اوغلو 2، تبريز
ايران توركلرينين اسكي تاريخي 1 و 2 ، تبريز
شاهين زنجيرده ،تبريز
افسانه دي شمشيره دايانمازسا آزادليق ، كيچيك قارداشيما مكتوب. دوپوئماي به ياد ماندني از وي .

و اگر مجموعه مقالات درج شده اورا هم به اينآثار اضافه نماييم ، عمق افكار و ايده هاي او و نيز ميزان عشق و علاقه اش را به آذربايجان ميتوانيم درك نماييم.
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
سئومه لي مئهريبان كيچيك قارداشيم
قارداشدان دا ياخين بير مسلكداشيم
يـازميشدين دئدييين كيمي هر ياندا
اوزا ق سـورگونلرده٫ قارا زينـداندا
باشيم سـهند اولدو٫ ايراده م پـولات
هئچ يـئرده ديلـيمدن دوشمه دي فرياد
هر ياني زنجيرله گزيب دولانـديـم
نهـايت دؤيـوشده ظفـر قـازانـديـم
قــاييتديم ســئومه لي عزيز وطنه
اؤپــدوم تورپاغيــني من دؤنه دؤنه
واريميز يوخوموز تالان اولموشـدو
باغلارين چـيـچه يـي تامام سولموشدو
چيـرماييـب قولومو يـئنه نئچه ايل
تريمـدن آخـيتديم تورپاقلارا سئل
گئنه ايشيق چيخدي چيراغيمـيزدان
توستو ده اوجالدي اوجاغيمـيـزدان
بيلـيرسن دئمه گـه نه ائحـتيياج وار
توپلاندي ايـشيغا چاقـقال جاناوار
زه لي ده دوغولدو در حال گورزه ده
ايــشيـقلا دوغـولدو موباريزه ده
قوي دئسين ايگيتلر اويلاغي تبـريز
نه زامان آنادان دوغولموشوق بـيز
كي ساده حياتچين دؤيوشك گره ك
گاه زنجير داشييـاق٫ گاه دارا گئده ك
.......
بوگون آرخا كيمي آرخالانـديغـين
ظاهيرده بير قارا تورپاق سانديغيـن
قارا تورپاق دئييل قوووتدير٫ سسدير
كولكدن طوفاندان گوجلو نفسدير
قوووت منبعيدير حقــير آلاچـيق
تورپاق بير دنيزدير سن ايسه باليق
اوجا ميـناره لر٫ آغباش ذيـروه لر
اونونچون گؤرمزلر طوفاندان خطر
كي دوغـما تورپـاغـا آرخالانارلار
 

T707

عضو جدید
سئومه لي مئهريبان كيچيك قارداشيم
قارداشدان دا ياخين بير مسلكداشيم
يـازميشدين دئدييين كيمي هر ياندا
اوزا ق سـورگونلرده٫ قارا زينـداندا
باشيم سـهند اولدو٫ ايراده م پـولات
هئچ يـئرده ديلـيمدن دوشمه دي فرياد
هر ياني زنجيرله گزيب دولانـديـم
نهـايت دؤيـوشده ظفـر قـازانـديـم
قــاييتديم ســئومه لي عزيز وطنه
اؤپــدوم تورپاغيــني من دؤنه دؤنه
واريميز يوخوموز تالان اولموشـدو
باغلارين چـيـچه يـي تامام سولموشدو
چيـرماييـب قولومو يـئنه نئچه ايل
تريمـدن آخـيتديم تورپاقلارا سئل
گئنه ايشيق چيخدي چيراغيمـيزدان
توستو ده اوجالدي اوجاغيمـيـزدان
بيلـيرسن دئمه گـه نه ائحـتيياج وار
توپلاندي ايـشيغا چاقـقال جاناوار
زه لي ده دوغولدو در حال گورزه ده
ايــشيـقلا دوغـولدو موباريزه ده
قوي دئسين ايگيتلر اويلاغي تبـريز
نه زامان آنادان دوغولموشوق بـيز
كي ساده حياتچين دؤيوشك گره ك
گاه زنجير داشييـاق٫ گاه دارا گئده ك
.......
بوگون آرخا كيمي آرخالانـديغـين
ظاهيرده بير قارا تورپاق سانديغيـن
قارا تورپاق دئييل قوووتدير٫ سسدير
كولكدن طوفاندان گوجلو نفسدير
قوووت منبعيدير حقــير آلاچـيق
تورپاق بير دنيزدير سن ايسه باليق
اوجا ميـناره لر٫ آغباش ذيـروه لر
اونونچون گؤرمزلر طوفاندان خطر
كي دوغـما تورپـاغـا آرخالانارلار

دوستان برای حمایت از کشورهای ترک و مسلمان نشین(آذربایجان و
تورکیه) در این مسابقات
به این دو کشور امتیاز مثبت و به بقیه کشورها
امتیاز منفی دهید.

http://eurovision2010.org/
 

ساری قلی خان

عضو جدید
پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي

بااينكه ميدونم اكثر دوستان با پروفسور زهتابي آشنايي دارن ولي واسه اينكه يادي از بزرگا بشه اين پستو گذاشتم.

پروفسور زهتابي در سال 1302 شمسي در شبستر متولد گرديد . خانواده وي ازجمله روشنفكران شبستري و مشهور به عائله كيريشجي بودند . پروفسور زهـتـابـي در سال 1309 به مدرسه ابتدايي در شبستر راه يافت و در سال 1315 تحصيلات ابتدايي را به پايان رساند . وي براي ادامه تحصيل مجبور به مهاجرت به تبريز گرديد و 3 سال را درمدرسه فـيـوضات تـبريـز به تحصيل پرداخت . پس از اتمام دبيرستان در سال 1320 در دانشسراي تربيت معلم تبريز به تحصيل ادامه داد و پس از پايان اين دوره در سالهاي 22-1323 در مدرسه رشديه تبريز به تدريس دوره ابتدايي مشغول بود. در همين سالهاپروفسور زهتابي با حضور در كلاسهاي درس حاجي يوسف شعار به آموختن زبان عربي همت گماشت و نيز با حضور در كلاسهاي زبان فرانسه كاتوليك هاي تبريز، اين زبان را نيزفرا گرفت .

ورود به دانشگاه براي اين پروفسور عاليقـدر زماني ميسر گرديد كه در سال 1325 اولين دانشگاه تبريز به واسطه فرقه دموكرات تاسيس گرديد. پروفسورزهـتـابي در رشته ادبيات اين دانشگاه مشغول تدريس گرديد . اما يك سال بعد با تعطيلي دانشگاه مواجه گرديد و علاوه بر مجبوريت در ترك تحصيل، بواسطه اوضاع آشفته سياسي آن سالها مجبور به ترك ديار نيز گرديد.در سال 1327 عازم شوروي آن روز گرديد اما درآنجا نيز از صدمات توده اي ها در امان نماند و با شهادت دروغين آنان به دو سال زندان در سيبري محكوم گرديد.در مدت اين دو سال پروفسور زهـتـابي به هيـچ وجه امكان يادگيري و حتي مطالعه ساده را نيافت و پس از پايان دوران تبعيد مجددا به شهر دوشنبه تبعـيد گرديد.وي با ارائـه توانائيهاي علمي خود توانست در سال 1333 شمسي با نظردولت وقت به بـاكو آمده و در رشته زبان و ادبيات تركي اين دانشگاه مشغول به تدريس گردد . براي پرداخت هـزينه اين تحصيل ، وي همزمان در دانشگاه شرق شناسي باكو به تدريس زبان عربي نيز مشغول گرديد. تاليف و چاپ كتاب براي وي ممنوع بود و پروفسور دراين سالها تاليفات خود را با امضاهاي مختلف به چاپ مي رساند . با نوشتن « زندگي و آثار ابونواس» و دفاع از اين تز ، توانست پس از چهار سال مدرك دكترا را از دانشگاه باكو دريافت نمايد. نهايتا در سال 1350 شمسي پروفسور توانست اجازه عزيمت به عراق رادريافت نموده و به بغداد سفر كند. بلافاصله در دانشگاه بغداد به تدريس زبان فارسي ونيز تدريس تـركي باستان پرداخت و با آسودگي بيشتري به تاليف و چاپ آثار خويش همت گماشت . با توجه به آثار چاپ شده اش دانشگاه بغداد در سال 1355 نشان عالي پروفسوري را به دكتر زهتابي اعطا نمود.

با شروع انقلاب اسلامي در ايران ، پروفسورزهتابي همانند هزاران رانده شده ديگر از وطن ، با اميد فراوان به كشور برگشت . در سال 1358 از وي براي تدريس زبان تركي و عربي در دانشگاه تـبريز دعوت به عمل آمد اما اين دعوت يكسال و نيم بيشتر دوام نياورد و دكتر زهتابي به خانه نشيني مجبور گرديد . وي تاسال 1378 تلاشهاي بي وقفه اش را در عرصه ادبيات – تاريخ و فرهنگ آذربايجان ادامه داد و نهايتا در تاريخ 12 / 10/1377 در حاليكه به تنهايي در منزل خود واقع در شبسترمشغول نوشتن بود دارفاني را وداع گفت و به آرزوي خود يعني مرگ در زادگاه خويش نايل آمد.روحش شاد!

از آثار چاپ شده اين پدر تاريخ آذربايجان ميتوان به عنوانهاي ذيل اشاره نمود :

ماهنامه (اتحاد يولو) بغداد
پروانه نينسرگذشتي ، بغداد
باغبان ائل اوغلو ، بغداد
چريك افسانه سي ، استانبول
بذ قالاسيندا ، برلين
بختي ياتميش ، بغداد
ارك هفته لييي ، برلين
هستي نسيم ، بغداد
جنايات 2500 ساله شاهان ، بغداد
آيا زبانفارسي به زبان ملل ديگر ايران بر تريت دارد ؟ بغداد
قواعد الفارسيه ، بغداد
زبان آذري ادبي معاصر ، تبريز
معاصر آذري ادبي ديلي ، تبريز
علمالمعاني ،لكسيكولوژي ، تبريز
قوي اولسون اون ، تبريز
باغبان ائل اوغلو 2، تبريز
ايران توركلرينين اسكي تاريخي 1 و 2 ، تبريز
شاهين زنجيرده ،تبريز
افسانه دي شمشيره دايانمازسا آزادليق ، كيچيك قارداشيما مكتوب. دوپوئماي به ياد ماندني از وي .

و اگر مجموعه مقالات درج شده اورا هم به اينآثار اضافه نماييم ، عمق افكار و ايده هاي او و نيز ميزان عشق و علاقه اش را به آذربايجان ميتوانيم درك نماييم.
بسیار عالیست .
دوستان بهتر است در این جستار به معرفی بزرگان اذربایجان بپردازیم . ;)
 

ayhann

اخراجی موقت
بازگشت به خويشتن:

در ميان ملتي كه فرهنگ صحيح و تربيت كامل انتشار نيافته حس مليت و معاونت عمومي ناياب مي شود وافراد آن ملت نسبت به يكديگر و نسبت به وطن خود لاقيد و بيگا نه مي‏ما نند. زيرا آن را بطه قومي و روحي كه آنها را به هم مربوط سازد در ميان نيست. در چنين ملتي وحدت سياسي ، غرور ملي، حس وطن پرستي، عواطف اجتماعي،عشق معنوي، روح شرافت و عظمت ملي مفقود مي شود . افراد چنين جامعه اي در ميهن خود غريب هستند و مانند بيگانگان به هم نگاه مي كنند و چون احساسات مشترك،. آمال و مقاصد مشترك و يكسان ندارند . اگر كسي به شرافت و عزت نفس ملي آنها تجاوز بكند از آن متا ثر نمي شود و وظيفه مقا بله ومدافعه در خود حس نمي كند كه اين اصل و واقعيت حفظ شده است و متاسفانه جامعه و فرهنگ ما آذر بايحانيان را تحت الشعاع قرار داده است.
مليت ما آذربايجانيان ترك است و آذربايجاني بودن همه چيز ماست، افتخار ما، شرافت ما، عظمت ماست.اگر ما مليت را محور آمال واعمال خود قرار دهيم از ²بي همه چيزي² خلاص شده داراي همه چيز خواهيم شد.ماها پيش از هر چيز بايد آذربا يجاني باشيم وآذربايجاني ناميده شويم.
هويت انساني ما همان شخصيت فرهنگي ماست وهركس وهر ملتي وهر قومي شخصيت فرهنگي خاص خودش راداشته باشد . ملت و قوم توليد كننده است، انديشه مي سازد. ايمان ميسازد و حركت بسوي پيشرفت و توسعه و تعالي را ميسر مي سازد. و دروغ است. تا ملتي به سطح توليد اقتصادي و صنعتي برسد و اگر برسد باز در سطح يك نوع تحميل و به صورت يك فريب تازه است چرا كه مقوله هاي فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي فاكتورهاي بهم وابستهو مورد نياز يكديگر مي باشد.
يكي از سياستهاي شئونيستي كه از دير ياز در كشور ما رواج دارد اين است كه تركان بايد تبديل به موجوداتي هيچ و پوچ، مصرف كننده و نيازمند گردند كه همه افتخارشان و همه عظمتشان و همه تجلي انسانيشان مصف فرهنگي فارسي باشد. بنابراين بايد همه افتخارات و ارزشهاي ديگري كه اين مليت ونژاد به آن وابستگي دارند و به آن تكيه مي كنند تخليه شود. و اين حقيقت يعني تخليه از خويش (اليناسيون)و از بين بردن فرهنگ اصيل و حقيقي خويش، كه تنها به وسيله آن مي توانيم در مقابل ساير فرهنگها قرار گرفته ومقابله كنيم و از بحران هويت نجات يابيم. از ديگر سياستهاي خطرناكي كه شئونيستها به آن دست زده اند اين است كه نبايد فرهنگ و تاريخ و شخصيت ملل ترك را نفي كنند چون در اين حالت آنان دفاع مي كنند بلكه بايد كاري كرد كه آنان ايمان بياورند كه خودشان منفي، و معتقد باشند ،كه از نژاد دومهستند و فارسها نسبت به آنان برتري دارند و از سيستمهاي گوناگوني (انوسانتاريسم، آلتيدانتاليسم ) در اين جهت بهره گيريهاي فراواني را كرده اند وقتي ملت آذربايجان در اثر اين سياستها احساس كنند كه نژادش منحط است. فرهنگش منحط است. زيباييهايش، شعرش، نظام اجتماعي اش، هنرش، رجال ملي و تاريخي اش، موسيقي اش، افتخارات گذشته و تاريخش و … منحط و زشت است وهيچ چيز ندارد، خود به خود احساس ننگ و شرمنده گي مي كند و متهم به نژاد پرست تر بودن مي كند و براي اينكه همين اتهام ايجاد شده از او دفع شود دست به تظاهر مي زند، خودش را سعي مي كند به فارس بودن تشبيه كند (آسيميلايون) . كه بعد بگويد من از آن نژاد متهم نيستم، از نوع تو هستم، تظاهر مي كند به شباهت به او در زندگي، در رفتار، در ادا در آوردن در ژست گرفتن در …
پس چه بايد كرد؟!؟ اينجاست كه مي گوييم به قول استاد فقيد دكتر علي شريعتي ²بايد به خويش برگرديم به خويشتن خويش² .تظاهر را نگاه كنيد، چقدر آدمهايي را ديدهايم كه سه يا چهار سال به شهرهاي فارس نشين و فارسي زبان رفته اند ولي با چه افتخاري مي گويند كه تركي يادشان رفته. كسي نيست به اينان بگويد، تو كه اينقدر استعدادت زياد است كه زبان مادريخود را ك طي ساليان دراز ياد گرفته و با آن بزرگ شدهاي و انس گرفته اي در عرض چند سال فراموش مي كني، پس چطور زبان ديگري را در سه سال ياد گرفتي؟ اين تظاهر براي چيست؟ حال مي پرسيم چنين اشخاصي از چه چيزي مي ترسند؟ پيداست، از خودش، او از خودش بيزار است و از هر كسي كه خودش منسوب به اوست! و اينجاست كه مسئله بحران هويت مطرح مي گردد.
مشكل روشنفكران و آگاهان جامعه ما خيلي بيشتر از آنچه كه فكر مي كنيم هست. فرهنگ و تاريخ و زبان ما را مسخ كرده اندو راجع به آنها سابقه سؤذهني وجود دارد كه كاش مسخ نمي شد و به ما مي گفتند كه شما اصلا فرهنگ و ادبيات و عرفان و تمدن و … نداريد. تا روشنفكرانمان مي توانستند كشف كنند و نسل جوان جامعه را به طرف خويشتن اصيل خود بازگردانند. اما حالا كه مي خواهيم از خويشتن حرف بزنيم بوي شك و ترديد در چشمها و احساس ها و ذهن ها مي وزد. به كدام خويشتن خويش برگرديم؟ آيا به خويشتن مسخ شده اي كه به ما نشان داده اند؟ اگر به خويشتن نژاديمان برگرديم، به راسيسم و فاشيسم و جاهليت قومي و نژادي دچار شدهايم واين يك بازگشت ارتجاعي است، ما نمي خواهيم بگوييم كه شجاعت، جوانمردي، غيرت و شهامت نزد آذربايجانيان است وبس، بلكه مي خواهيم بگوييم تاريخمان نشان داده كه اين خصايص را داريم، مي خواهيم بگوييم تاريخ و گذشت مان نشان داده كه خلق كننده فرهنگ و نبوغيم پس به خويشتني بر مي گرديم كه زنده است. آن خويشتني است كه بر اساس احساس عميق ارزشهاي معنوي و انساني و روح استعداد خود ماست كه در فطرت ما موجود است و جهل و بردگي از خويش ما را از آن غافل كرده و جلب شدن به ديگري آن را مجهول گذاشته است. اما در عين حال هنوز زنده است و حيات و حركت دارد و از متن توده مي جوشد. آن خويشتن، خويشتن فرهنگ ملي ماست. فرهنگي كه قدمت چندين هزارساله دارد، فرهنگي كه افتخارات و تاريخ و تمدن و نبوغ و استعدادهاي گوناگون در زمينه هاي مختلف را به صورت يك فرهنگ بزرگ با همه مشكلاتي كه داشته به جهان وجهانيان عرضه كرده. فرهنگي كه مادراني داشته كه ستارخانها و… را در دامن خود پرورش داده، تكيه ما به همين خويشتن فرهنگي است و بازگشت به همين خويشتن را بايد شعار خود كنيم. چرا كه پيروزي همواره در گرو ايمان به خويشتن خويش است. آن شمع و آن عشق مليت ما يعني آذربايجانيت بايد باشد. بايد آن عشق سوزان كه در جلوه گاه روح آذربايجانيت هزاران سرها را گوي چوگان بلا ساخته و آن ايمان قلبي كه هزاران مرد را پاي كوبان و رقص كنان به پاي دار فرستاده امروز در نام مقدس آذربايجان تظاهر و تجلي بكند. بايد هر آذربايجاني خود را سرمست باده روح پرور مليت سازد و با يك پيشاني درخشان از شرافت و نجابت خاص آذربايجاني با ملل و مردم ديگر روبرو شود.
بايد مادران آذربايجاني فرزندان خود را با شير حميت آذربايجاني بودن بپرورانند وبا يك غرور ملي و احساسات پاك وطن پرستي در دماغهاي حساس آنان جايگزين سازند بايد با سرودهاي ملي و لاي لائي هاي مادرانه آنها را گوشزد كنند كه آنان براي حفظ شرافت آذربايجان پرورش يافته اند و اگر عشق مليت را در قلب خود نپرورند حق فرزندي را ادا نكرده اند. چرا كه آذربايجان خاك و وطن مادريمان است. ( آنا وطن و يوردوموزدير آذربايجان)
منابع:
1)خوشبختي از دريچه حقيقت: اقتباس از افكار دكتر گرلينگ، ماركوس، تولستوي، ايرانشهر، امرسون، ساموئيل سمايلز
2)بازگشت به خويش: دكتر علي شريعتي
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا