میبینیم....نمیبینیم!

spow

اخراجی موقت
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه:gol:
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر از گاهی توقف در ایستگاه بین راه ، فرصت خوبیست برای دیدن مسیر طی شده و نگریستن به راهی که پیش روست . گاهی برای رسیدن باید نرفت!
گاهی برای دیدن زیبائیها باید چشمها را بست.:gol:
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه:gol:
قشنگ نبود خیلی قشنگ بود.....
 

spow

اخراجی موقت
قشنگ نبود خیلی قشنگ بود.....

 

*Essi*

اخراجی موقت
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

من وقتی اول داشتم داستان را میخواندم،فکر کردم پیرمرد یک فرشته بود
(یاد سریال او یک فرشته بود،با بازی حسن جوهرچی بخیر)
اما این پیرمرد،ابلیس بود.فریب در هیچ حالتی جایز نیست.یه بوس الکی از دخترک گرفت.
 

spow

اخراجی موقت
من وقتی اول داشتم داستان را میخواندم،فکر کردم پیرمرد یک فرشته بود
(یاد سریال او یک فرشته بود،با بازی حسن جوهرچی بخیر)
اما این پیرمرد،ابلیس بود.فریب در هیچ حالتی جایز نیست.یه بوس الکی از دخترک گرفت.

:gol::gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه:gol:
ایول این نشون می ده که روشندل که می گن الکی نیست راستی تولد من 23 مهر روز عصای سفیده می دونستی داداش مرسی عالی بود دیگه خودت می دونی:gol:
 

haydiii

عضو جدید
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

گاهی درعین بینایی کوریم وگاهی چشم ضمیرمان همه چی رو میبینه:gol:
من یه داستان شبیه همین از یه نابینا شنیدم اونم گریه دار بود
مرسی spow جان خیلی قشنگ بود:gol::gol::gol:
 

جوجوبا

عضو جدید
من وقتی اول داشتم داستان را میخواندم،فکر کردم پیرمرد یک فرشته بود


(یاد سریال او یک فرشته بود،با بازی حسن جوهرچی بخیر)




اما این پیرمرد،ابلیس بود.فریب در هیچ حالتی جایز نیست.یه بوس الکی از دخترک گرفت.

بستگی داره شما زیبایی رو چی معنی کنی اگر فقط ظاهر و میبینی که باید بگم کارت میلنگه من میگم ایول به پیر مرد;)
زیبایی درشخصیت ورفتار انسانهاست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
spow میبینیم....نمیبینیم... گفتگوی آزاد 4
spow انچه میبینیم...انچه هست! گفتگوی آزاد 11

Similar threads

بالا