دين زرتشت را آنگونه كه نمي‌گويند بشناسيم!

كربلايي حسام

اخراجی موقت
بحث علمی یه شرایطی داره
کافیه ببینی که استارتر محترم با چه دید مغرضانه ای وارد صحنه شدن! خیلی هم کار سختی نبود چراشو متوجه بشید. دوباره هم نقلش کردم تا ببینی
اول گفته هدف آشناییه و الان دیگه معلوم شد بازم میخوان یه چیزی رو بگیرن و هی بکوبن و توهین کنن تا بر حق بودن خودشون ثابت بشه و خوشحال بشن از این قضیه.
مشکل اینه که بعضیا خودشون رو مظهر عدل علی که چه عرض کنم بالاتر! و بقیرو ضالین و مغضوب علیهم میدونن
یه کاه رو تو چشم دیگران میبیننو یه هیزم رو تو چشم خودشون نمیبینن
واقعا متاسفم

سلام

ممنونم از لطفتون و قضاوتتون بزرگوار
:gol::gol::gol::gol::gol:
 

piton

عضو جدید
کلا از ما ها مسلمونا خیلیی بهترن ما یزد رفتیم برخوردشون رو دیدیم خیلی با انصاف با حال با مرام دم دینشونو خودشون گرم
ادمای بسیار محترمی هستند خیلی خیلی خیلی مودب ارام متین
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
( برخی دوستان در اعتراض به ما فرمودند نهضت زرتشت بدون جنگ گسترش یافته در مقابل این تنها کافی است که گاتها را مروز کنیم . حالا با احترام خاص نسبت به پیامبر ایرانی حضرت زرتشت شرحی مبسوط را بر زندگی ایشان بیان میداریم)

نهضت زرتشت
ناگهان در فراخنای جامعۀ جاهل ، خشن ، خون ریر و دروغ پرداز اریایی این پژواک پیچید که : هان ! « دانا باید نادان را آگاه کند ، نادان نباید پریشان وسرگردان باد» [1] « خشم باید بازداشته شود» [2] « ستم را از خود دور کنید »[3] « درمقابل ستم از خود دفاع کنید» [4] دروغ باید محو شود ؛ « سزای دروغ پرستان فلز گداخته از زبانۀ اتش سرخ است »[5]
بی تردید این پژواک در فراخنای جامعه اریایی پییچیده است اما منادی این ندا و زمان و مکان این پژواک ، در تاریخ به درستی و روشنی شناخته شده نیست . چنین پیداست که منادی این ندا خود از طبقات پایین جامعۀ اریایی است و دارد از دسترنج خویش زندگی میکند ، گویا از برزیگران است و کار میکند [6] و نگران مزد خویش است .[7]

<div align="right"> خاصه روح این اریایی شریف و نجیب بی قرار است ؛[8] این همه درنده خویی و خشونت و تباهی و ویرانی و ستم و دروغ و پلیدی و هرزگی را نمیتواند تحمل کند ، [9] باید بپا خیزد و بستیزد ،[10] و میخیزد و میستیزد؛ مردانه ویک تنه ، از ان سوی ائیرین تا این سوی آن : پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک ، و این سه ، مشخصه اساسی و زیربنای نهضت او ، و برافکندن دروغ و برافراشتن راستی و ایین داد ، مشخصه رسالت اوست ؛[11] دعوت از بدویت به مدنیت ، از حیوانیت به انسانیت :
نفی خدایان دروغین و بی انتهای اریایی شیوا و اندرا و.... که مبانی دروغ و نفاق و خشم و ستم جامعه اریایی همین خدایان است ، ستیز باروحانیون و کاهنان که مظاهر اهریمنی این جهل و جورند ، و ستیز با هر چه زشت و بد و گمراه کننده و پلید و اهریمنی و مایه ویرانی و کشتار و گناه است .[12]
رنج بردگان و کشاورزان و شبانان و چارپایان و گیاهان اورا بی قرار ساخته ،او فریاد و فغان مظلومین را به گوش و جان میشنود که مینالد و پناه میجوید . روح این اریایی شریف و نجیب بیقرار است .[13]
اینک دیرزمانی است که نهضت و دعوت اغاز شده و اذهان را ازدور و نزدیک متوجه خود نموده ، کوی ها و کرپن ها و گرهماها ؛ سران و رهبران اشرافیت اریایی و روحانیت مذهب گوناگون ، این مظاهر فریب و تزویر و پاسداران جاهلیت جور و دروغ پرستان دیو یسنا ، هراسان و نگران گردیده دست به کار شده اند تا فروغ نهضت را در این ظلمت محض خاموش کنند.
زرتشت سخن میگوید ؛ دعوت عام از همه مردم ؛ طبقات ، اشراف ، رعایا ، بردگان ، غلامان و چادرنشینان!
این پژواکها خدایان و ارواح نیاکان را ازرده و لبریز از خشم کرده ، اذهان اشرافیت اریایی و روحانیت مهر و میترا را سخت براشفته ، رعایا , چادر نشینان کارگران ، کشاورزان و شبانان در اندیشه اند ؛ سخنانی شیرین میشنوند ، وسوسه ای مطبوع در جان شان افتاده ، اریایی زود باور است ، باور کرده اند که یاوری یافته اند و در طعنه و وعید بر کوی ها به هم تنه میزنند. چه دل انگیز است لحظه های پربیم و امید نهضت !
بذرهای مدنیتی در خاک، انتظار رویش است ، زمان در انتظار حادثه ای بزرگ..
اما نهضت جوان از هرسو در محاصره است ؛ کوی ها و کرپن ها و گرهم ها راه را تنگ بر نهضت بسته اند [14] برگسترش شبیخون و غارت افزوده اند ، زنان و دختران از چادرها و خانه ها ربوده میشوند و در بزمها شراب و خون بیشتری میریزند .[15]
برزیگر جوان ، زرتشت پاک ، در تنگنای سختی ، تنها دم میزند : « ای مزدا ! شرفا کی به رسالت پی خواهند برد » و در این ارزو میسوزد که :« ای مزدا ! کی سپیده دم خواهد دمید و نژاد بشر به راستی روی خواهد اورد؟!» [16] . کسی را یارای پاسخ نیست ؛ « ایا کسی هست که با پذیرش دعوت ، زرتشت را خوشنود سازد » [17]
همه روزنه ها را بسته اند [18] کسی را یارای پاسخ نیست ، اشرافیت و روحانیت سد راهند ، [19] اما پیداست که همه در اشتیاقند ، باید کسی دیواره های ستبر ترس را بشکند و خوشه های خشن را بترکاند ، قدرتی قادر میخواهد . اریایی هماره در انتظار روزنه ای است به ازادی و گستاخی ، اتشی در زیر خاکستر سرد و سیاه روزگاران ، حرامیان حاکم هرگز این را نفهمیده اند و سکوت را نشانه رضایت پنداشته اند!
نهضت جوان نیازمند یاور است ، برزیگر جوان زرتشت پاک سخت مینالد که :
« به کدام خاک روی اورم؟ به کجا رفته پناه جویم ، شرفا و پیشوایان از من کناره میجویند و از دهقانان نیز خشنود نیستم ... و نه از ان فرمانروایان دروغ پرست کشور ، ای اهورا مزدا ! چگونه تورا خشنود توانم ساخت؟»[20]
« ای مزدا ! میدانم که چرا ناتوانم ، زیرا کم خواسته ام ، مرا کسان(یاران) کم هستند ، به تو گلایه میبرم ، تو بگر ای اهورا ! یاری بخشای ، آنچنان دوستی به دوستی ارزانی دارد» [21]
پس از مدتها از شروع نهضت تنها چند تنی زن و مرد با ترس و لرز در نهان به نهضت پیوسته اند .تهدید و ترس و ازار هول انگیز است ، زرتشت هرجا پای مینهد تا سخن آغازد ، "بندو" سدَ راه است : « ای اهورا! "بندو" را نابود ساز » [22] باید چاره ای اندیشید .
پیداست تا سرانی از اشرافیت و روحانیت اریایی، دعوت را نپذیرند ، رعایا را یارای پیوستن نیست . پس از مدتها تنها چهره برجسته پیروان اندک ، میدوماه پسر عموی زرتشت است.[23] ( درست مثل پیامبر اسلام و امام علی)
اینحا غرب ائیرین است و غربتی غریب ! باید کوچید . از ان سوی ائیرین ؛ از شرق ، نسیم بردباری میوزرد . شاید قبایل شرق و جنوب زمینه ای برای پذیرش دعوت داشته باشند امید که اهورا یاوری فرستد. در شرق ، گشتاسب رئیس قبایل متحد شرقی ، شهریار است ، باید به ان سوی شتافت . دروغ پرستان همه جا کس گمارده اند بندو دشمن بزرگ و ستیزه جوی ، دهان زرتشت را دوخته و راهش را به هرسوی بسته ، اما باید رفت ، دراین برفو بوران و یخبندان باید کوچید ازبیراهه ، با مدیوماه و پسرش ، ناشناس با امید یاوری اهورا را می افتد .
<font face="Tahoma"><font size="3">شب و روز میگذرد اینک زرتشت در شرق ائیرین است . برزیگر جوان تنهایی را یکتنه در غرب تجربه کرده است ؛ روحانیت و اشراف آریایی ، نهضت را در تنگنای تنگ به تنوره انداخته و میان نهضت و رعایا دیوار ستبر ترس و مرگ پی هشته بودند . حمایت سران قدرتمند و با نفوذ قبایل بزرگ اریایی از نهضت ، بسیار ضروری و حیاتی است :« کو آن شهریاری که از روی داد و آیین ، بدکیشان و خوارکنندگان عزیزان را رام و فرمانبردار کند» پیداست که زرتشت هدفی بلند وسیاستی دارد سیاستی مبتنی بر « راستی و رهایی و رستگاری ، دادگری و دادگستری با پندار و گفتار و کردار نیک ، بدور از دیو و دروغ و خشم و ستم ، 
 
آخرین ویرایش:

كربلايي حسام

اخراجی موقت
خاندان مقتدر خشتاوی به یاری زرتشت برخاسته است .[25] اهورا یاورانی بس توانا رسانده ؛ « مزدا باید شهریاری چون گشتاسب برانگیزد تا دست دیوان بیدادگر را کوتاه کند ، ده و روستا را از گزند آنان برهاند» [26] دیر زمانی است که فراشوشتر بزرگ خاندان هوگو ، دخترش هووی را به زنی زرتشت داده و کمر به یاری او بسته [27] گشتاسب شهریار توانای شرق از ایین دروغین اریایی روی گردانده و به دعوت زرتشت پاسخ داده و سر به خدمت او سپرده است . پسران و برادران و وزیران و کاگزاران گشتاسب نیز چنین کرده اند تا انجا که جامسب وزیر مقتدر گشتاسب داماد زرتشت و شوی پور چیستا شده است.[28]
اینک شرق ایمان اورده است . حال باید دیوان غرب و شمال را بر زمین زد و پاسداران جاهلیت جور اریایی را به تسلیم واداشت ؛ « باید دانا نادان را اگاه کند»
زرتشت گشتاسب را وعدۀ رستگاریداده و در حق جاماسب دعای خیر نموده تا ممالک همسایه را به نهضت فراخوانند و گر برگیرند و دیوارهای ستبر ترس و مرگ ذا در سوسوی ائیرین بردارند تا رعایا راه یابند و رستگار شوند و چنین شد .[29] او و پسرش اسفندیار قبایل خونخوار تئریاونت بد ایین و پشن دیو پرست و ارجاسب دروغ پرست را از پای دراوردند، قبایل خونخوار خیون را که در این سو و ان سوی جیحون ، سد راه نهضت بوده اند سرکوب کرده اند . اکنون دیگر نبرد عقاید است ؛ نبرد حق و باطل، راستی و دروغ ، اهوراپرستان و دیو پرستان! شهریار توانای قبایل متحد شرق که نور رستگاری را در پیشانی زرتشت دیده در پیکار با اهریمن جهل و جور سر از پا نمیشناسد . زرتشت با شگفتی شوق از اهورا مزدا میپرسد : « وقتی این دو سپاه به هم رسند ، پیروزی از ان که خواهد بود ؟» [30] و اهورا دوستانه و نوازش گرانه پاسخ میدهد : « پیروزی از آن راستی خواهد بود» [31]
هنوز دیو پرستان دروغ ایین به راهمی و ربودن دختران و زنان از چادرها و خانه ها و یرانی کستزارها و روستاهها و کشتار چارپایان میپردازند . زرتشت در سپاه گشتاسب به پیش میرود و اندرز میدهد که :« مبادا کسی از شما به گفتار دروغ پرست گوش دهد ، او به خان و مان و ده و روستا و کشور ویرانی و تباهی دهد ، با ساز جنگ آنان را برانید . باید چنین گمراه کننده گان را راند ، باید به کسی گوش داد که پزشک زندگی است که به جز راستی لب نگشاید » [32] و زرتشت هشدار و تهدید میکند که « کسی برای دروغ پرست شهریاری فراهم نکند که سزای سختی دارد ، شهریار بد تنها از راه ازار چارپایان ، کارگران و کشاورزان تواند شهریاری کند» [33] سران قبایل غرب و شمال بتدریج مغلوب شده و سرانجام تسلیم نهضت میشوند و راه پیوسن رعایا به نهضت دارد هموار میشود : « اگر فردی پناه اورد و یاوری خواست و کسی اورا پناه ندهد و یاری نکند ، چنین کسی با دروغ پرستان محشور است » [34]
تنها انسوی البرز دست نیافتنی است ، دیوپرستان سرسخت به انسو ی البرز شتافته اند و رعایا همچنان در اسارت مضاعف می باشند . از اینرو نفرین زرتشت هماره نثار دروغ پرستان گیلان و مازندران است [35]
قبیله اریایی قدرتمند و جنگاور تور در ان سوی خوارزم تا اسیای میانه نیز بر ستیز بی امان خویش با قبایل شرق افزوده است این ستیزر بیشتر به خاطر نفی خداوندان و ایین دروغ اریایی از سوی گشتاسب و قبایل شرق است |[36] قبیله بزرگ دانو از سرسخت ترین دشمنان است .
وندرمئی نیش برادر ارجاسب مقتول ، برای دیوان و ارواح نیاکان در کنار دریای فراخ کرت ، اسبها و گاوها و گوسفندان بی شماری قربانی کرده تا خشنودی و یاری خدایان اریایی را علیه گشتاسب بدست اورد [37] اما در نبردی سهمگین با اسفندیار پسر گشتاسب کشته شده و اینک خشم و کین از همه سوی قبایل سرکش تور زبانه میکشد . خاندان اسن بن لبریز از خشم است .[28]
زریر برادر و وزیر گشتاسب با سپاهی گران به سوی قبایل ناسازگار تور تاخته و تا توران و سلم و سائینی و داهی پیش رفته است و در نبردی سهمگین هوم یک سردار نام اور توری را که در دژهای هفتگانه سنگر گرفته بود کشته است [39] . این مهم برخی از سران قبایل تور را به تسلیم کشانده اما انشی از خشم و کین و مرگ در دل برخی افروخته است . چراکه تتریاونت ، پشن واشت ، ائورونت ، درشینیک ، سپنیج اوروشیک و بسیاری دیگر از سران قبایل رقیب گشتاسب کشته شده اند [40]
این خشم و کین اتشین به یورشی سهمگین و ناگهانی از سوی قبایل تور به میانه و شرق ائیرین انجامیده و تا ایرن وئیجه که خوارزم باشد پیش رفته است . اما باکی نیست ، رزم اوران شرق و جنوب و میانه ائیرین ، توان رویارویی و پاسخگویی دارند . این نبرد عقاید است و روزگار درازی باید ادامه یابد . قبایل بزرگ تسلیم نهضت شده اند سرشت و سرنوشت اریایی دارد عوض میشود...[41]
از اینجا زرتشت در تاریخ گم میشود . ایا براستی زرتت دراین شبیخون کشته شده است ؟ روایات تراژیک دوره های بعد میسراید که زرتشت درهمین شبیخون در بلخ به دست یک تورانی که نامش برات روکرش بود کشته شد . در ان هنگامن خفتاد وهفت سال داشت و چهل هفت سال از پگاه نهضتش گذشته بود. [42]
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
_______________
1- گاثه 1/ 107/ 48 /5- 7.

2- گاثه 2/176 / 48 /7.
3- گاثه 2/176 /48 /7.
4- گاثه 1/107 /48 /7.
5- گاثه1/131/51 /9.
6- ن.ک : 148 /44 /18 :..ایا به مزدی که از سوی کارفرمایان وعده داده شده وفا خود شد؟ یک اسب و مادیان و شتر!
7- همان 19:...اگر کسی مزد معهود را نداد چه کیفری دارد .
8- گاثه 2/ /187 /48 /10
9- گاثه2/ /162 /46 /7 و6 .
10- گاثه 1/81 /45/1 ،2 ،3.
11- گاثه2/ 132 /43 /7الی16.
12- گاثه گاثه 1/ 105 /48 /1الی 7 : روحانیون برنده خشم دیوها به سوی مردم . ..روحانیون گمراه کننده مردم ، ازار و ستم به مردم
13- گاثه 2/ 70/29 1 الی 3 : فرشته نگهبان چارپایان و جانوران سودمند خرو براورده از ستم و بیداد و خون ریزی مردم گله مند است و خواستار است که درپناه برزیگران دلسوز و شبانان مهربان اسوده وخرم زیست کند.
14- گاثه 2/182 /49 /1 و2.
15- گاثه 2 /82 30 / 6و7.
16- گاثه 1/87 46 /3.
17- گاثه2/ 164/ 46 /13،14.
18- گاثه 2 /18/2 46 /2
19- گاثه1/111/ 49 /1 و2
20- گاثه 2/158 /46 /1 الی 3
21- گاثه 1/ 87/46 /2
22- بندو از دشمنان سرسخت زرتشت : گاثه 2/ 111 /49 /1
23- گاثه 1/ 135/ 51 /19.
24- گاثه 2/218/ 53 /9.
25- گاثه2 و یسنا 26 /12 + گاثه 1/ یسنا 28 /7 .
26- گاثه 2/216 /53 /8
27- گاثه 2/166/46 /15
28- گاثه 1/133/51 /18
29- گاثه 1/115/ 49 /9
30- گاثه 2/ 144 /44/ 15
31- همان
32- گاثه 2/ 186 /1 ، 2،3.
33- گاثه گاثه 2 /94 / 31 /15.
34- یشتها 2/75 فروردین 71الی74
35- گاثه 1/ 91 46 /12
36- یشتها 1/ 287 / 113 .112.
37- یشتها 1/298 /116
38- همان
39- یشتها 1/287 /113
40- یشتها 2/ 272 /31
41- یشتها 1/605
42- یشتها 2/278


خلاصه ای از مقاله نهضت زرتشت از کتاب ایران
 

ramtin_2007

عضو جدید
سلام دوستان کدومتون اوستا رو خوندید؟
یا انجیل ؟
حتی قران؟
تورات؟
تمام اینها رو بخونید میفهمید کمترین تحریف در قران و اوستا هست ازدواج با محارم؟
اونم تو دین یکتا پرستی ؟
جالب؟ کمی مطالعه بد نیست
در زمان هخامنشی ها اونم بدلیل حفظ نسل پادشاهی این کار می شد که بعد فهمیدن باعث مشکل و از بین رفتن نسل میشه
 

ramtin_2007

عضو جدید
مکیاول سیاستمدار معروف ایتالیائی سده 16 در کتاب «هنر جنگ» مینویسد« اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن. و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده گیری بود، تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن و با دروغ آنرا از پای در بیاور، چون زمانی که ابزار «راستی» را در دست نداری، دروغگوئی بزرگترین عامل پیروزی است» .
این شیوه اتدیشه ای را سده ها پیش از مکیاول، نخست تازیان و سپس تازی پرستان در 00 14 سال گزشته به خوبی ( و با پیروزی نسبی» در مورد ایرانیان برای در هم کوبیدن فرهنگ و هویت آنها انجام داده اند.
امروز باز در برابر پیدا شدن شیفتگی وکشش بی سابقه مردم ایران بویژه جوانان به آئین نیاکان خود، زرتشت، که هسته مرکزی فرهنگ ایران را درست میکند، و به ترس افتادن از گسترش سریع آن ، و برای درهم کوبیدن یا خنثی کردن این کشش، باز شیادان حرفه ای با تیترهای « استاد » ، « مورخ » ، « نویسنده» وارد میدان شده و هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج کرده و آنرا بسوی مردمانی که از همه جا بی خبر نگه داشته شده ولی پاک و جستجوگر مانده هدف میگیرند.
از 400تا500 نامه ای که هر ماه از ایران به کانون ما میرسد به روشنی بر میاید که دو باره دروغهای کهنه ای که ما فکر میکردیم در دنیای امروز با اینهمه پژوهشهای تازه و پر مغز در باره اندیشه و آئین زرتشت و با این همه ترجمه های خوبی که از تنها کتاب آن بزرگ آموزگار « گاتها» در دست است دیگر بساط این فریبهای 1400 ساله برچیده شده، ولی نه! در برابر این کشش تاریخی که به خانواده ها هم سرایت کرده، و آنهم در حالی که بسیاری از مردم گله دارند که در ایران موبدی برای سدره پوش کردن آنها
( برای اجرای مراسم برای ورود به آئین زرتشت) پیدا نکرده اند باز دروغ پردازان تازی پرست به جنب و جوش ا فتاده اند .
این دروغها دور و بر چند موضوع کهنه که بارها و بارها ساختگی بودن آنها در کتابها و نوشتار های گوناگون ثابت شده میگردند :
دو خدائی بودن آئین زرتشت ، ازدواج با محارم ( نزدیکان) ، حرمسرای شاهان، یکی دو تا از گفته های نیچه فیلسوف آلمانی، افسانه بودن وجود زرتشت ، آتش پرستی در آئین زرتشت ، یاد دادن عقل و خرد بوسیله اسلام به آئین زرتشت ، دوران پیش از اسلام را عهد جهالت نامیدن ...و غیره.
ما در این سرنامه به خوانندگان ارجمند نشان خواهیم داد
که چرا این « دروغهای تاریخی » ساخته شدند و چگونه میتوان با خرد و منطق و با سادگی تمام ساختگی بودن تهمت های یاد شده را به نمایش گزاشت و بدمنشی یا سرسپردگی این دروغ پردازان را ثابت نمود.
معمولاً ، برای اینکه ببینیم یک آئین یا یک دین درباره زندگی ، جهان هستی و شیوه اندیشه و عمل کردن چه دیدگاهی دارد، ما دو منبع یا سرچشمه بنیادین در اختیار داریم : یکی کتابی است که از بنیان گزار آن آئین و دین در دست ماست و دیگری آداب و رسوم پیروان آن آئین و دین می باشد. اگر چیزی خارج از این دو سرچشمه یعنی کتاب بنیان گزار و آداب و رسوم پیروان ، گفته یا نوشته شود مسئولیتش با خود گوینده یا نویسنده خواهد بود .
در مورد بزرگ آموزگار ، زرتشت تنها کتابی که از او بما رسیده و تمام پژوهشگران جهان هم به این نتیجه رسیده اند که واژه به واژه آن کتاب مقدس نزدیک به 4000سال پیش از زبان خود زرتشت بیرون آمده کتاب « گاتها » یا سروده های اهورائی زرتشت است . از سوی دیگر میدانیم که تمام نوشته هائی که در کتاب« اوستا» هستند ، جز گاتها هیچ کدام نه تنها از بزرگ آموزگار ، زرتشت نیست بلکه سده ها پس از او حتی در دوران اسلامی بوسیله نویسندگان گمنام که ما هیج چیزی از آنها نمیدانیم نوشته شده اند. و افزون بر آن بیشتر نوشتارهای اوستا زمانی نوشته شده اند که زبان گاتها بکلی فراموش شده بود . ( مدت 2000سال ) بنابراین نوشتارهای اوستا یا نوشتارهای دیگری که در زمانهای گوناگون نوشته شده اند با اینکه دارای ارزش تاریخی و فرهنگی می باشند ولی هیچ ربطی چه از دور و چه از نزدیک به زرتشت ندارند . و آن بزرگ آموزگار ، نمیتواند مسئولیت آنها را بعهده بگیرد . این موضوع دست کم 200 سال است که روشن شده و همگی بویژه آنهائی که کتاب درباره زرتشت می نویسند و یا درباره این آئین اهورائی گفتگو میکنند از آن آگاه هستند یا باید آگاه باشند.
کتاب اهورائی گاتها یعنی تنها کتاب زرتشت، به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده و آخرین ترجمه آن هم به زبان فارسی یکماه پیش بوسیله نویسنده این نوشتار از چاپ خارج شد و تا دو ماه دیگر هم ترجمه های انگلیسی و فرانسه آن در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت . در این کتاب مقدس، که تنها کتاب آسمانی برخاسته از فرهنگ ایران است، تنها از یک خدای یکتا بنام اهورا مزدا نام برده شده و هیچ خدای دیگری در برابر او وجود ندارد.
واژه اهریمن هم در هیچ کجای این کتاب نیامده و اگر هم آمده بود باز چیزی از اصل مطلب عوض نمیشد.
در این کتاب مهمترین آرمان زرتشت رهائی زمین و جاندارانی که در آن زندگی میکنند از ستم و خشم بیدادگری و آموزش یک زندگی آرام و خوشبخت و ساختن یک جامعه پیشرو و آباد می باشد . در کتاب « گاتها» زرتشت از دو شیوه اندیشیدن، سخن گفتن و عمل کردن گفتگو میکند ، یکی خوب که برراستی استوار شده که جهان را بسوی خوشبختی و شادمانی و انسانها را بسوی اهورا مزدا میبرد و دیگری بد که به دروغ پیوسته است و جهان را بسوی بدبختی و افسردگی می کشاند و از اهورا مزدا دور می نماید .
از سوی دیگر، در میان پیروان زرتشت هم ما هرگز ندیده ایم که یکنفراز آنها بگوید « ما دو خدا داریم » پس این نخستین دروغ تاریخی را چه کسی درآورده ؟ و یا به کدام یک از گفته های زرتشت در گاتها استناد کرده ؟ و برای چه منظور این دروغ را ساخته ؟ خودتان حدس بزنید !
در مورد « ازدواج با محارم » هم ما در هیچ کجای این کتاب مقدس یعنی گاتها ندیده ایم که بگوید مردمان میتوانند با خواهران و براداران خود ازدواج کنند . اصولاً در این کتاب هیچ گاه از زندگی خصوصی مردم سخن گفته نشده تا چه رسد به دستور دادن به این کار یا آن کار. در سروده هفدهم گاتها که دختر زرتشت ( پورچیستا) با یکی از پیروان آن بزرگ آموزگار ، بنام جاماسب ازدواج میکند، زرتشت روی به دختر خود کرده و میگوید: « آنکس را برای همسری خود گزینش کن که به اندیشه نیک و آئین راستی پای بند باشد، پس در این راه، بنام مزدا ، نخست با خرد خود رایزنی نما و از او پرسش کن و سپس با آگاهی و آرامش گزینش نما » ، سپس دربندهای بعدی در برابر عروس و داماد از چگونگی خوشبخت زیستن به آنها گفتگو میکند.
در میان پیروان آئین زرتشت هم ، چه در ایران و چه در هند و چه در هر کجای دیگر ما ندیده و نشنیده ایم که کسی با خواهر و برادر خود ازدواج کرده باشد . و اگر هم بر فرض کرده باشد، نه ربطی به زرتشت دارد و نه« عرش اهورا مزدا به لرزه » درخواهد آمد . مسئول کردار هر کسی هم خود اوست و نتیجه آنهم به خود همان شخص خواهد رسید و نه به شخص دیگری . اهورامزدا میخواهد که مردمان ( و همچنین جانوران و گیاهان ) در این جهان خوشبخت زندگی کنند و شکوفا شوند
و خوشبختی هر کس را در خوشبخت کردن دیگران می بیند . تنها چیزی که در آئین زرتشت بدشمرده شده دروغ و فریب و رنج دادن به مردمان و جانداران می باشد و بس.
پس آن نویسنده شیادی که این موضوع را برای نخستین بار عنوان کرده کیست؟ و شیاد دیگری که بعنوان « استاد و مورخ » آنرا به زرتشت ربط داده چه کسی یا چه کسانی میتوانند باشند؟ بازهم خودتان حدس بزنید .
در مورد « حرمسرای داریوش » هم ما هیچ مدرکی درباره آن که بوسیله ایرانیان نوشته شده باشد نداریم و کسانی که در این مورد چیزی نوشته اند میمون وار از یک عده نویسندگان اروپائی کپی برداشته اند که خود این « نویسندگان » هم از یونانیهای باستان کپی کرده اند. بر هیچکس هم پوشیده نیست که یونانیها در زمان هخامنشیان دشمنان ایران بوده اند و حتی اروپائیان هم «هرودوت» مورخ یونانی را « بزرگترین دروغگوی تاریخ » نامیده اند . همین نویسندگان هستند که اسکندر ی را که جز کشتار و آتش زدن چیز دیگری نمیدانست لقب « بزرگ » میدهند و او را به مقام خدائی می برند و کورش براستی بزرگ را ، فقط « کورش» می نا مند .
امروز روزی است که شما جوانان ایرانی برای نخستین بار پس از 1400 سال تحقیر و توهین این بار را بر دوش خود گرفته و تاریخ خود را از آغاز تا پایان خود بنویسید. مگر آمریکائی یا انگلیسی یا فرانسوی ... تاریخ خود را خود نمی نویسد ؟ چرا تاریخ ایران باید بوسیله غربیان ، تازیان یا تازی پرستان نوشته شود ؟ چرا ایرانی نتواند روزی زنجیرهای بردگی و استعمار فرهنگی عرب را درهم بشکند و فردوسی وار هویت و تاریخ و فرهنگ خود را بازسازی کند و منتظر نشود که این و آن بیگانه با چهره های گوناگون بجای او زحمت این کار را بکشد؟
در مورد نیچه در « نامه ماه» تیر ماه ( جون 2006) مقاله بلند بالایی نوشتیم و خدمات او را به آئین زرتشت ستودیم. ولی خنده ( یا گریه ) آورتر از همه ، آخوندی از قم است که بما می نویسد « اسلام عقلانیت را در آئین زرتشت وارد کرد ! . ما نمیدانیم در برابر اینهمه پرروئی و وقاحت که حتی از مرز شیادی هم گزشته چه بگوییم . امروز ما در دنیا 57 کشور مسلمان داریم ، در کدام یک از این کشورها عقل و خرد حاکم است ؟ آیا زنان را در گرمای 40 درجه تابستان در کفنی سیاه پوشاندن برای شما « عقل » است ، آیا نداشتن تحمل دگراندیش را زمانی که دروغهای شما را بر ملا میکند « عقل » است ؟ یا تمام مسائل در کتاب « حل المسائل » رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خمینی همگی با « عقل» برابری میکند؟ یا سنگسار کردن زنان ، دست و پا بریدن مردم ، تازیانه زدن .... همگی با عقل هماهنگی دارد؟ آیا حوریهای بهشتی ، قیر داغ در جهنم در حلق مردم ریختن و غیره همگی از عقل سرچشمه میگیرند؟
نخستین چیزی که ما در آئین زرتشت می آموزیم مفهوم واژه اهورا مزداست و اهورا مزدا یعنی به هستی آورنده خرد و یا همانگونه که فردوسی گفت « خدای جان و خرد » است. پس خدای ما خدای خرد و خدای زندگی است و آن آخوند تازی پرست خیلی کوچکتر از آن است که به ایرانیان درس درباره« خرد » و عقل دهد .
در این مقاله تنها هدف ما هشدار دادن به نسل جوان است که این بار دیگر در دام فریب کاران حرفه ای که با نقاب و چهره های گوناگون و زبانی چرب و نرم ظاهر میشوند نیافتند.
« بازگشت بزرگ » آغاز شده و دیگر ایست نخواهد کرد چون خدای خرد و زندگی با ماست .
 

ramtin_2007

عضو جدید
زرتشت نخستین آموزگاری است که راستی و آرامش را برای ما به ارمغان آورده است ،هنگامی که از زرتشت سخن می گوییم نه به آن شوند که اورا به عنوان نخستین پیامبر جهان ستوده اند به آن می بالیم بلکه ما از زرتشت به عنوان بخش بزرگی از فرهنگ ایران یاد می کنیم .این اندیشه را می ستاییم؛چرا که خرد ، شادی وراستی بنیان آن را پی می ریزد و اندیشه وگفتار وکردار نیک را در قالب اخلاقی که منشا دینی نداشته بلکه فرا تر ومقدم بر آن است به ما شناسانده است .< نیکی > را آن گونه تعریف می کند که کل جهان هستی و همه جانداران رافرا گیرد نه نیکی که خود خواهانه ویا تنها مختص انسان باشد وآن گاه که از خرد یاد می کند آن خردمندی را می ستاید که سراسر گیتی رافرا گیرد و سود رساند. زرتشت دارای چهره جهانی و شناخته شده است دانشمندان یونانی در پیشگاهش شاگرد وار زانو زده اند بیشتر اندیشمندان و فیلسوفان داخلی و خارجی از زرتشت و اندیشه و ی یاد کرده اند ،آنها زرتشت را مردی سترگ ویگانه ای بی مانند در تاریخ اندیشه گیتی و راست گویی بالا مرتبه وبی‌مانند و پیام آوری خردمند یافته اند که همه پرسش های مربوط به آیین زندگانی و خوشبختی انسان را نیک پاسخ می گوید.از فیثاغورث،ارستو،افلاتون گرفته تا هگل ونیچه ،برخی اندیشه های خود را از فلسفه ژرف و سرشار او گرفته اند ؛نیچه اندیشه ایی در گفتار زرتشت می بیند که جهش خرد تا به آستان زمین است ،اندیشه ایی که نظاره گر به سوی خیال های آسمانی و اثیری نیست بلکه با اصالت خاک و زندگی انسان هاست،زرتشت از دانش و بینش چنان ژرفی برخوردار بود که جهان شرق تا غرب همه جا اوراحکیم خوانده اند. ولتر و دیدرو که مجذوب اندیشه زرتشت شدند به واسطه اندو خته های خود همواره در برابر کلیسای پاپ ،ادعایی داشته وسخن گو بوده اند ،سهروردی اندیشمند سده هفتم نیز به عنوان پیام آورحکمت ایران باستان در حکمت الاشراق از زرتشت با عنوان حکیم فاضل نام می برد و خود را زنده کننده حکمت ایران باستان معرفی کرده است ؛و نمونه های بسیار دیگر که ما در این جا برای به درازا کشیده نشدن کلام ناگزیریم آن ها را کوتاه کنیم . نیز برای ما جای خوشحالی است که ریچارشتراوس یکی از سمفونی های خود را به نام زرتشت ساخته ویا اپرای زرتشت ساخته ژان فیلیپ رامو در کهن ترین تیاتر جهان در سوئد اجرا شود و یا سال 2003/82خ به عنوان سه هزارمین سالگرد فرهنگ زرتشتی از سوی یو نسکو اعلام گرددو ده ها کتاب که توسط نویسندگان در رابطه با زرتشت واندیشه وی نوشته شده است و... در این نگارش کوتاه ما به شرح مختصری از اندیشه اشو زرتشت در مورد ابعاد زندگی مادی و معنوی انسان می پردازیم که بن مایه های این اندیشه چون- خردورزی،شادمانی،تاکید برراستی، دا نش اندوزی ، صلح طلبی ،برابری زن و مرد، اندرز در پاکیزگی همه بعدی محیط زیست،نگهداری و پاسبانی از جانداران و پرهیز از قربانی کردن جانوران سودمند –قابل ستایش است و بازبینی فرهنگ کهن ایران زمین می باشدکه دلنشین است از ان رو که بر خاسته از سرزمین پهناورمان است با واژگانی پارسی وناب؛ یادگار دیر پای نیاکان ما و اندیشه های ان هاست.
اندیشه زرتشت (باورهای بنیادی ایین بهی)
اشو زرتشت از همان آغاز خود را یک آموزگار معرفی کرد و مدعی شناخت حقیقت از راه وحی نشد بلکه آن را زاده اندیشه خویش دانست و این خود، گام نخست در خردورزی و راستی بود [ در هیچ آیینی در نکوهش دروغ و ترغیب به راستی گویی به اندازه اندیشه زرتشت سخن نگفته اند در یسنا 43 بند 8 آمده است:
تا ان جا که نیرو دارم دشمن سرسخت دروغ و پشتیبان استوار راستی خواهم بود] (1 )
زگفتار پیغمبر راست گوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
پیغمبر راستگوی ویژه نام پیامبری است که آیینش بر پایه اندیشه و کردار و گفتار راست و نیک است(2 )نخستین کسی که نیک اندیشید ،نیک سخن گفت و نیک رفتار کرد،نخستین آتوربان ،ارتشتار ،برزیگر ستور پرور، نخستین کسی که بیاموخت و بیاموزاند.(3 ) زرتشت اراده و اختیار انسان را به روشنی می ستاید و آزادی انتخاب را با این کلام خود به ما گوشزد
می کند :سخن ها را بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگریدوراهی که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید.(هات 30 بند2 )و آنگاه انسان با انتخاب نهایی و اراده خود سرنوشتش راخود تعیین می کند و انتخاب راه در اختیار خودش است و خداوند سرنوشت وی را در لوح ازل رقم نمی زند!(4)روح تساهل در مزدیسنا همواره جاری است ،این آیین هرگز به زور تحمیل نشده وتبلیغی نبوده است برای یک زرتشتی آنچه مهم است عمل و اندیشه یک فرد است نه دین او و نیزخردمندی،دانش و هنر او قابل ستایش است. [ اندیشه زرتشت دارای بعد جهانی است و اندیشه نهایی آن این است که راستی هر چه دورتر و بیشتر گسترش یابد و انسان آزاد در گزینش خوبی و بدی مقا می چنان ارجمند دارد که نیکی گفتار و اندیشه و کرداری برای پیروزی روشنی بر تاریکی ضرورتی بنیادین پیدا می کند ] (5) زرتشت این بزرگ ترین بینش مند جهان در برابر خرافه ها و پندارهای نادرست و موهوم به پا خاست ،پرداخت باج و خراج به دکان داران دین و پذیرش زور و بیداد از سوی فر مانروایان خود کامه و زهد و ریاضت را مردود شمردو نیایش را در خدمت به مردم و پیروی از سه اصل معرفی کرد. [در این جا سخن از نذر و نیاز و کشتن جانداران بی گناه برای خداوجود ندارد؛ من آییتی را باور دارم که به
آب ها و گیاهان و چارپایان ارج نهد(یسنا-هات12-بند3)
اهورا مزدا را نمی توان با دادن فدیه به رحم آورد،او در وجود انسان و یاور اوست، اعمال اخلاقی که منشاش ترس و اجبارباشد ارزشی ندارد،اموزش ها و بشارت ها هم با جمله های مثبت اغاز می شود و نه با نباید ها و بیم و انذار] (6)در این نگرش نظریه "گناه آغازین" هم مانند نظریه جبرپذیرفته نیست ، معجزه راهی ندارد چون بر خلاف قوانین طبیعی و علمی است . به دیگر سخن باید افزود که در این اندیشه سحر و جادو،معجزه و قربانی نفی شده ، زرتشت نه در خواست بخشش بهشتی می کند نه می خواهد از دوزخ نجات یابد نه وعده نماز و نذر و پیش کش می دهد و نه وعده های خیالی آن جهانی به پیروانش ،او به روشنی همان طورکه خود می گوید: از جانب خرد با ما سخن می گوید (7)
[در این جا دوزخ و بهشت نام جایگاه ویژه ایی نیست بلکه یک موضع روانی است ](8) نظام هستی راه درست زیستن را به کسی که ازخردش بهره گیرد خود می آموزد ؛آنان که کژاندیشی برگزینند بدگفتاری و زشت کاری پدید آورند و بر خلاف قانون اشا و راستی گام بردارند بر اساس فرایند کنش و واکنش نتیجه رفتار خود را دریافت خواهند کرد از این دیدگاه هرگز پروردگار جایگاهی به نام دوزخ برای شکنجه انسان پدید نیاورده بلکه این خود انسان است که از روی عملکردش بهشت و دوزخ را پدید می آورد.دستیابی به بهترین مکان هستی؛رسیدن به شادی و آرامش روان است و بدترین جایگاه انسان ،وجدان
نا آرام و افسردگی روان است که پی آمد کژاندیشی تن و روان در گیتی است و به سوی انسان باز خواهد گشت . و چه بسیار گو یا "خیام اندیشمند" در این باره سروده است که:
« دوزخ شرری ز آه بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسوده ماست»
کیش زرتشت را باور به رستاخیز معنوی است و از بر خاستن مردگان در قیامت در گات ها (سروده های زرتشت)سخنی گفته نشده است (9)
در این اندیشه توبه و باز خرید گناه هیچ گونه جایگاهی ندارد و زرتشت دکان دکان داران دین و بهشت فروشان را تعطیل کرده است ،از این دیدگاه آن نیروی هستی بخش نمی تواند یک موجودی باشد با صفاتی انسانی چون کینه توز ،انتقامجو،خشمناک و یا مکار و مجازات گر بلکه با همراهی با نظم جهانی می تواند سراسرنیکی و داد را فراهم آورد ؛نگرش به جهان هستی پیروی و پیوستن به قانون اشا است و دین از واژه دإنا در اوستا همان وجدان آگاه (نیروی خوب از بد )نامیده می شود و بر پایه خرد و آزادی و اختیار است همان وجدانی که از هر گونه مراسم و تشریف های دینی به دور است و دیگر نیازی به رهبران و پیشوایان دینی نمی باشد و زرتشت با این رهبران دینی که در گات ها نیزبه نام کرپ و اوسیج آمده به شدت مخالفت کرده و آن را عامل گمراهی انسان می داند . [او دین را از محدودیت های انحصاری خدای قبیله و یا به اصطلاح خدای مردم برگزیده ،به در آورد و آن را به برد جهانی ارزانی داشت و این یک حقیقت بزرگ در تاریخ دین می باشد](10)زرتشت مانند نویسند گان اوپانیشاد ها هیچ به فکر حل و فصل مسایل ژرف دانش برین متافیزیک نبود به زندگی از دریچه بدبینی نمی نگریست او صوفی نبود و زندگی را مصیبت نمی انگاشت آرمان او اثبات زندگی بود ،
آموزش او به کار و جنبش ،درستکاری ،کشاورزی و پاکی تن و روان است اصل اشا را به عنوان قانون تغییر ناپذیر ازلی تایید می کند او به همه نکو کاران درود می فرستد و نه ،تنها بر پیروان خویش.(11)
چنین گفت پیغمبر راست گوی ز گهواره تا گور دانش بجوی
[گفتار بالا به تایید و تاکید فرهنگ ایرانی به پیروی از پیام اشو زرتشت( پیام آور راستی و خردورزی)
به فراگیری دانش در تمام مراحل زندگی اشاره دارد و این بینش جزو پایه های ادب و فرهنگ ایرانیان از آغاز پیدایش تاریخ می باشد . بشود که همه از بهترین دانش و خرد آگاه شویم چه دانشی که اهورامزدا خداوند خرد به ما اموزد بی گمان مقدس(ورجاوند) خردمندانه و همیشه سودمند است ،ای مزدا می دانم تنها با کرداری که بر انگیخته اندیشه نیک است می توان به خوشبختی رسید ](12)
فرشه واژه ایی از پیام زرتشت است که همگان را به سوی تازگی سفارش می دهد چرا که واپس گرایی وارتجاع روا نیست .[ پیروان اندیشه باید در تمام زندگی خود مراقب ودر ستیزه با بدی باشند و به هیچ نوع سازش با بدی تن ندهند و این پیکار را افتخار بزرگ برای خود بدانند این پیکار دلالت بر آن دارد که ان ها علت نهایی افرینش مادی هستند و در کارگرداندن جهان به نوعی با اورمزد سهیم هستند(چرا که جزیی از کل به شمار می روند )](13)
هر انسانی باید یک سوشیانس(سود رسان ورهایی بخش )برای خود و همنو عان خویش باشد بنابراین باید دانست که سوشیانس شخص خاصی نیست که برخی به اشتباه او را موعود نهایی در این اندیشه می دانند بلکه سوشیانس یک فروزه (صفت) می باشد.هر کس می تواند در نو سازی و پاک سازی و پویایی جهان تلاش و کوشش نماید ویک سوشیانس باشد و این وظیفه تک تک افراد جامعه است و نیز باید یاد اوری کرد که به نظر برخی از اندیشمندان منظور از روز واپسین ،انتخاب نهایی انسان ها چه در مسایل مادی و چه مسایل معنوی است که بعد از این انتخاب ،انسان ناگزیر از پذیرش عواقب این انتخاب است و پس از این گزینش رستاخیزی بین نیکی و بدی انسان با اراده خود می تواند خوشبخت و یا جز این ،زندگی کند.
 

ramtin_2007

عضو جدید
فرهنگ ایران زرتشتی

فرهنگ ایران زرتشتی از دو بخش بنیادین و متفاوت دینی و فرهنگ تاریخی ساخته شده است:
۱ – آیین زرتشت که بخش دینی و فلسفی فرهنگ ایران زرتشتی را ساخته مجموعه‌ای از سرود ه های انديشه برانگيز اَشو زرتشت است که بر پایه خرد و جهان بينی اشو زرتشت و تنها در کتابی به نام گات‌ها به یادگار مانده, راه و روش به زیستی انسان و به سازی جهان را بر پایه سه بنیاد خلل ناپذیر و جاودانه‌ی اندیشه نیک, گفتار نیک و کردار نیک پیشنهاد می‌کند.
۲ – آداب و رسوم زرتشتیان که بخش تاریخی فرهنگ ایرانی زرتشتی را تشکیل می‌دهد, مجموعه‌ای است که بیشتر بیرون از چارچوب آیین اشو زرتشت و متاثر از شرایط سیاسی, اجتماعی و اقتصادی دوره‌های گوناگون تاریخ چهار هزار ساله پس از اشو زرتشت, توسط افراد متفاوت نوشته شده و در کتاب‌های گوناگون همچون ارداویراف نامه, دینکرد و وندیداد حفظ شده است. بعضی از نوشته‌های این کتاب‌ها در راستا و چندی از آنها بر خلاف آموزش‌های اشوزرتشت در گات‌ها است. بنابراین باید به آنها از دیدگاه تاریخی نگریست نه از دیدگاه دینی.
بر پایه این آگاهی ها، این نوشتار در دو بخش بنیادین دینی (آیین اشو زرتشت) و تاریخی (آداب و رسوم زرتشتیان) تهیه شده, در دسترس دوستداران فرهیخته و ارجمند فرهنگ ایران قرار داده می‌شود تا از آموزش‌های راستین اشو زرتشت آنگونه که هست, آگاه گردند.
ایران و آیین زرتشت

آیین زرتشتی برخاسته از ایران است, بنابراین فرهنگ نیاکان ایرانیان برخاسته از فرهنگ و آیین زرتشتی می‌باشد. از آنجا که این فرهنگ خردگرا و با پیشرفت دانش در جهان امروزی هماهنگی دارد از سده‌های پیشین همواره مورد توجه بوده است و چون با آزاد اندیشی, آزادگی و دموکراسی سازگار است, به ویژه از دهه های گذشته بیشتر مورد توجه بسیاری از دانشمندان روشن بین, دولت سالاران و سازمان‌های پیشرفته‌ی جهان قرار گرفته است. امید می‌رود چنین فرهنگی پاسخگوی نیازمندی‌های روز افزون مردمان خردمند و دل آگاه در جهان امروزی باشد.
بنیادهای آیین زرتشت

آیین زرتشتی پیش از آنکه فلسفه‌ی دینی به معنی امروزین آن باشد, نمایانگر راه و روش‌های به زیستی است که بر پایه‌های خرد و معنویت بنیاد گذاشته شده, بازتابنده جهان بینی فرزانه ا‌ی فرهیخته‌ از سرزمین ایران به نام اَشو زرتشت از دودمان اِسپنتمان و از نژاد آریایی است. آموزش‌های این پیام‌آور مهر و راستی برای خوشبختی و پیشرفت و شکوفائی همه‌ی مردم جهان بوده و از آنِ گروه و ملیت ویژه‌ای نیست.
گات‌ها و اوستا

گات‌ها نام سرودهای خردگرا و اندیشه برانگیز اَشو زرتشت و بنیاد دین بهی (زرتشتی) است. نوشتار های دیگر دینی زرتشتیان روی هم رفته فرهنگستانی از دانش و باورهای دینی ایرانیان باستان می‌سازند که اوستا نامیده می‌شود.
بهدین

واژه‌ی بهدین به معنی کسی که بینش درونی (وجدان) نیک دارد. نامی است که در اوستا پیرو اشو زرتشت را با آن خوانده‌اند. از این رو شایسته است که پیروان این آیین (بهدینان) در به سازی جهان و به زیستی مردمان بکوشند. دین بهی, آئين اختیار است نه دین جبر و زور. در این آیین هرکس با خرد و آزاد اندیشی, می‌تواند راه زندگی و یا دین خود را برگزیند.
« خرد راهنمای آدمی در انتخاب راه نیک و بد است. » (گات‌ها – هات 31 بند 12)
آموزش‌های اشوزرتشت

آموزش‌های اشوزرتشت بر پايه‌های خرد و انسانيت و بر سه اصل انديشه نيك، گفتار نيك و كردار نيك بنياد نهاده شده است.
در گات‌ها آمده است:
« راه در جهان يكيست و آن راستی است. پيروی از راستی و درستی بهترين راه زندگانی و خوشبختی است.» (گات‌ها- هات 43 بند 9)
دو نيروی هميستار (متضاد)

در گات‌ها، نيكی و بدی زاييده انديشه‌ آدمی دانسته شده، منش پيش‌برنده و نيك (سپنتا مينو) در برابر منش كاهنده و بد (انگرهه مينو، اهريمن) است. بنابراين نه دو خدايی در آيين زرتشتی جايی دارد و نه اهريمن در برابر اهورامزدا، آفريدگار يگانه‌ بی همتا گذاشته شده است. (گات‌ها – هات 30 بندهاي 3، 4 و 5)
اشا يا هنجار هستی

اَشا در بينش اشو زرتشت هنجار (نظم) هستی است. قانونی كه در سراسر آفرينش بر همه هستی‌ها فرمان می‌راند. بايد دانست كه برهم زدن نظم جهانی، زيان‌هايی به بار خواهد آورد كه نمونه‌ای از آن آلوده ساختن محيط زيست است. خوشبختانه امروزه دانشمندان افزون بر اينكه به وجود قانون اشا پی برده‌اند، راه جلوگيری و چاره بسياری از رويدادهای ناگوار را كه زيان‌‌های جانی و مالی در پی دارند، به مردم نشان داده‌اند. : بايد دانست كه دانشمندان هركدام در زمينه‌ی كاری خود می‌كوشند تا بخشی از اين هنجار را بشناسند. بنابراين می‌توان گفت كه اشا دانش كاملی است كه بر جهان فرمانروايی می‌كند. اگر مردم اين دانش را بيابند و با منش نيك زندگيشان را با آن هماهنگ كنند، به بهترين زندگی دست می‌يابند: (سرود اشم وهو و گات‌ها هات 28 بند 1)
رسايی و تکامل

برای پرورش و پالايش، روان آدمی بايد گامه‌هايی را بپيمايد تا به پايگاه خرداد(رسايی وكمال معنوی) برسد. اين فرايند پويا بر پايه اصل تكامل ادامه دارد. «پاداش نيكان رسيدن به كمال راستين (خرداد) و نيروی درونی و مينوی (شهريور)است.» (گات‌ها – هات 31 بند 21) ـ « تنها با نيك انديشی (بهمن) ودلی پاك (اسفند) می‌توان به رسايی و كمال مينوی (خرداد) رسيد.» (گات‌ها – هات 33 بند 5)
آزادی انديشه، اراده وگزينش

آزادی ارزشمند‌ترين داده‌های اهورايی به شمار می‌آيد و هيچكس حق ندارد آنرا از ديگری بگيرد. در گات‌ها، هات 30 بند 2، اشوزرتشت مردم را در گزينش راه آزاد می‌خواند و آرزو می كند كه مردم به ياری اهورامزدا و با خرد خود در گزينش راه نيك كامياب گردند.
حقوق بشر

آيين زرتشتی مردم را از هر رنگ، نژاد، مليت و دينی كه باشند برابر دانسته و برتری هر كسی را در نيك ‌تر بودن انديشه، گفتار و كردار می‌داند. در نوشتار‌های دينی بارها خرسندی، شادمانی و رستگاری مردم در سراسر جهان آرزو شده است. كورش بزرگ با پيروی از آموزش‌های اخلاقی و انسانی اشو زرتشت نخستین منشور آزادی حقوق بشر را در 2500 سال پيش صادر کرد.
«خداوند آزادی را برای مردم آفرید.» (گات‌ها – هات 31 بند 11)
پاسداری از زندگی و جهان

در آیین زرتشتی ارجمندی جایگاه انسان تا جاییست که زنان و مردان نیک در پیشبرد نیکی و پاکی همکار و همیار اهورامزدا دانسته شده‌اند. در دین بهی جهان جایی مقدس و زندگانی ارمغانی اهورایی است. بنابراین شایسته است از جهان و زندگانی به خوبی نگهداری و پاسداری کرده, جهان را آبادتر و چراغ زندگانی را فروزانتر از پیش به آیندگان سپرد. آرمان انسان آبادگردانیدن جهان و خرسند کردن جهانیان (هات 28 بند 1) و در اوج آن رسیدن به خدا و پیوستن به اوست (گات‌ها – هات 45 بند 11) «اهورا مزدا دوست مهربان و یاور همه است.» (گات‌ها – هات 43 بند 14)
برابری زن و مرد

در آیین زرتشتی, زن و مرد برابر و دارای حقوق یکسانند. هرجا که اشوزرتشت با مردم سخن می‌گوید زن و مرد را هر دو با هم یاد می‌کند. در نامه‌های دینی نیز از زنان و مردان نیک و نيک منش هر دو نام برده شده است. (گات‌ها – هات 30 بند2)
شادی و شادکامی

در آیین زرتشتی خداوند جهانِ شادی بخش را آفرید و در پرتو منش پاک و مهرِ (عشق) جهان آفرینِ خود در آن آسایش و آرامش پدید آورد وشادی را برای مردم آفرید. (گات‌ها – هات 44 بند 6)
داریوش بزرگ با آموختن چنین آموزش‌هایی در کتیبه خود می‌نویسد که خدای بزرگ است اهورامزدا که این جهان را آفرید که شادی را برای مردم آفرید. با چنین دانشی, او از اهورامزدا می‌خواهد که کشور را از دروغ و خشکسالی نجات دهد.
ایستادگی در برابر دروغکاران (بدکاران)

در آیین زرتشتی هنگام برخورد با دروغکاران (بدکاران), سفارش شده که نخست با مهر و دوستی آنها را راهنمایی کرد. چنانچه ایشان از رفتار بد خود دست نکشیدند, بایستی به سختی در برابر آنها ایستادگی و مبارزه کرد تا نتوانند آسیب برسانند.
« برای پیشبرد راستی باید در برابر دروغکاران ایستادگی کرد.» (گات‌ها – هات 43 بند 13)
تازه کردن, پویایی و نوگرایی

یکی از آموزه‌های دین بهی (زرتشتی) تازه کردن, پویایی و نوگرایی بوده, به نوسازی و تازه گردانیدن جهان سفارش شده است. در این آیین واپس گرایی و ایستایی زشت بوده, نکوهیده می‌شود. در گات‌ها, هات 30 بند 9 آمده است: « باشد تا از از کسانی شویم که این زندگانی را نو و تازه می‌کنند. ای اندیشمندان, ای خردمندان و ای آورندگان خرسندی از راه راستی و درستی بیایید همگی هم رای و همراه با دانش درونی دارای یک آرمان شویم و. آن نوسازی جهان است.»
تقدیر و سرنوشت

در بینش اشوزرتشت هر کسی سرنوشت خود را با اندیشه, گفتار و کردار خویش می‌سازد. اگر چه رفتار آدمی اختیاری است, اما بازتاب آن جبری است که برابر با هنجار آفرینش (اشا) و قانون کنش و واکنش انجام می‌شود.
«بهترین زندگی (خوشبختی) و زندگی بد (بدبختی) را هرکسی با دست خویش برای خودش فراهم می‌آورد.» (گات‌ها – هات 31 بند 20)
نگهد اری و نگهبانی از محیط زیست

در هات 32 بند 10 از گات‌ها برای نگهداشت (حفاظت) محیط زیست به عنوان یکی از بایسته‌های دینی بسیار سفارش شده است. در همه نامه‌های دینی زرتشتیان نیز پدیده‌های سودمند و زندگی بخش گرامی داشته شده, پاک نگهداشتن آنها را یکی از بایسته‌های دینی به شمار آورده‌اند. در پایان به این نکته اشاره می‌شود که: پیام اشوزرتشت سرشار ازمهر و امید و شادمانی و خوشبینی است.
 

ramtin_2007

عضو جدید
چرا چهارشنبه سوری ؟!!
چهارشنبه سوری يكی از مهمترين جشنهای دوران ايران باستان است كه در آخرين چهارشنبه‌ی سال برگزار می‌شده و به عنوان «جشن اتحاد» از آن ياد می‌كنند، چرا كه ابعاد متعدد انسانی اين جشن كه جامعه آن روزگار را به سوی نيكبختی رهنمون می‌شده، جملگی به يك پيام مشترك منجر شده كه همان ارتقای روحيه‌ی اتحاد و نوع دوستی بوده است.
بعد از ورود اسلام به ایران اين جشن با آمدن «حاجی فيروز۱» كه يكی از قديمی‌ترين شخصيتهای نمايش شادی آور بوده است و دست كم از «عصر ساسانيان» وجود داشته آغاز می‌ِشده.
«حاجی فيروز» درست ۱۰ روز قبل از آمدن عيد نوروز با صورتی سياه شده و لباسی قرمز در بين مردم حاضر می‌شده سپس همه با جشنی دور هم جمع می‌شدند خارها و گياهان هرز زمين را كنده و زمين منطقه را آماده باروری می‌كردند و زباله‌ها را نيز صبح چهارشنبه از كوچه و خيابان جمع می‌كردند و شب همراه با خارها و بوته‌ها می‌سوزاندند. به همين خاطر چهارشنبه سوری افزون به جشن اتحاد چشن پاكسازی محيط زيست هم بوده. در واقع يكی از پيامهای اين جشن اين است كه بسوزانيد و نابود كنيد خارها را، و خارهای نفستان و زشتی‌ها و پليدی‌های سال كهنه را.
آنها آتش می‌افروختند و كلامی كه از آن روزها برای ما از بازيها و جشنها باقی مانده«زردی من از تو و سرخی تو از من» است كه در هنگام پريدن از روی آتش آن را نی‌خواندند. در اين جمله زردی به معنای رخوت و سستی و بی‌تحركی و سرخی به معنای گلكون و باطراوت و شاداب بودن است.
آنها در هفت نقطه با فاصله‌های معين بوته‌ها را روشن می‌كردند سپس ابتدا پيرمردها و پيرزنها از روی آن می‌پريدند. به اين دليل كه احترام به بزرگترها واجب است و همين‌طور آنها به علت سن زيادشان رخوت و سستی بيشتری دارند و بايد زودتر از جوانها زردی خود را به آتش بسپارند، بعد از آن جوانترها و بيمارها هم بايد از روی آتش می‌پريدند.
جالی توجه اينكه در آن زمان هيچ شیء يا ماده منفجره‌ای در آتش نمی‌انداختند تا ترس ايجاد نشود از اينجا خواهيم فهميد آتش به عنوانی كه از عناصر حيات برای ايرانيان باستان مقدس و مظهر فروغ يزدان بوده است اما استفاده از ترقه و ...ابتكار آنها نبوده و بعدها به اين مراسم اضافه شده است.
در اين جشن آتش را خاموش نمی‌كردند و خاموش كردن آن را بد می‌دانستند بعد از اينكه آتش تا آخر سوخت حاجی فيروز مقداری از دوده‌ی آتش را به صورت خود ماليده و به راه نامعلومی می‌رفت و برای مردم آرزوی اتحاد و همبستگی می‌كرد پس از رفتن او مردم خاكسترها در جايی می‌گذاشتند تا باد آن را ببرد.
بعد از مراسم آتش بازی مراسم كوزه شكنی بوده كه به دو روايت نقل شده است: عده‌ای گفته‌اند كه هر خانواده بنا به بنابر توانايی ماليش چند سكه در كوزه‌ای قرار می‌داده و آن را از پشت بام به درون كوچه پرت می‌كرده است و هر كدام از نيازمندان به اندازه نيازشان از آن پول بر می‌داشتند و البته نه بيشتر و هيچ شخص ذره ای هم از آن پول‌ها بر نمی‌داشته زيرا معتقد بودند در غير اين صورت بركت از خانه‌هايشان خواهد رفت. و به روايت ديگر هر خانواده تكه‌ای زغال كه نماد سياه بختی، تكه‌ای نمك كه نماد شورچشمی و كوچكترين سكه‌ی رايج را كه نماد تنگدستی است درون كوزه می‌اندخته و بعد از چرخاندن دور سر تك‌تك اعزای خانواده از بالای پشت بام به پائين می‌انداختند و می‌گفتند «درد و بلای خانه را در كوچه ريختم».
بعد از مراسم كوزه شكنی مراسم قاشق زنی بوده كه شخصی كه وضع مالی خوبی نداشته با پوشاندن صورت خود بر در خانه‌ها می‌رفته و افراد پول يا آجيل چهارشنبه سوری را كه از هفت ميوه‌ی خشك تشكيل شده به عنوان كمك در ظرف او می‌ريختند.
آخرين مراسمی كه در اين شب انجام می‌شده مراسم جالب «شال اندازی» كه خواستگاری غير مستقيم است بوده. به اين ترتيب كه خواستگار شالی را درون خانه‌ی دختر مورد نظرش می‌انداخته و منتظر می‌مانده اگر خانواده‌ی دختر شيرينی جلوی در می‌گذاشتند جوابشان مثبت و اگر ترشی می‌گذاشتند جوابشان منفی بوده و دختر قصد ازدواج نداشته.
در صورت مثبت بودن جواب خانواده‌های دو طرف در شبهای بعد به صحبت می‌نشستند و اگر به توافق می‌رسيدند يك نفر فال گوش می‌ايستاد به اين صورت كه در كوچه منتظر می‌ماند تا چند نفر عبور كنند اگر صحبتهای آنها غم‌انگيز بود فال بد می‌آمد ولی اگر حرفهايشان شاد و خوش بود فال خوب بوده و وصلت انجام می‌شد.
 

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان کدومتون اوستا رو خوندید؟
یا انجیل ؟
حتی قران؟
تورات؟
تمام اینها رو بخونید میفهمید کمترین تحریف در قران و اوستا هست ازدواج با محارم؟
اونم تو دین یکتا پرستی ؟
جالب؟ کمی مطالعه بد نیست
در زمان هخامنشی ها اونم بدلیل حفظ نسل پادشاهی این کار می شد که بعد فهمیدن باعث مشکل و از بین رفتن نسل میشه

همین دوستان (!) از اوستا نقل کردند گرامی!
اصلا" مطالب رو خوندید؟! شما که واردی پاسخ بده !!!
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما مسلمونا؟؟؟

من كه تا حالا نديدم شما از اسلام دفاعي بكنيد

اصلا شما مسلمونا....اسلام وارونه جلوه داده شده که دفاع نداره...تازه اصلا من با دین خاصی کار ندارم انتقاد از دین همدیگه بیخوده هرکی یه اعتقادی داره واسه چی انقدر به اعتقاد همدیگه کار داریم و تشر میزنیم شما به جای مغلطه کردن اصل مطلبو بگیر گفتم ما اگه کلاه بگیریم کلاه خودمونو بگیریم یعنی هرکی راه خودشو بره تا جاییکه به دیگری آسیب نرسونه
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه ی تاپیک چی شد؟ چرا جوابی ندارن بعضی ها؟
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب رو كه شماها بايد بديد
اما پستا جديد من در راهه
من تو تاپیک های دیگه جواب شما رو دادم... نه تنها من جواب دادم ،بلکه دوستان دیگه هم جواب دادن.... منتظر بیانات شما بودیم، که اومدید و یه تاپیک دیگه زدید! در اصل اون تاپیک رو پیچوندید.
 

Similar threads

بالا