به به صبا می بینم که برای زندگی آینده ات داری هنر رو تمرین می کنی !![]()
فقط یکیشون اینطوریه....![]()
eek
![]()
پایم ! فقط به شرط اینکه خود آقا مهرشاد هم تشریف بیارن که ببینم چه جوری باید بزنم![]()
چه مي شه كرد بايد كم نياريم![]()
بامزه بود اما چه ربطی به بی جنبه گری مرد بدبخت داشت .....![]()
داشت ديگه
خوب منظورش اينه كه مردا اونقده بي جنبه هستن كه خودشونم كر باشن فكر مي كنن زنشون كره![]()
داشت ديگه
خوب منظورش اينه كه مردا اونقده بي جنبه هستن كه خودشونم كر باشن فكر مي كنن زنشون كره![]()
آهاااااااان
پس بگوووووووو
بازم ربطی به بی جنبگی نداشت![]()
شما كه بي جنبگي مردا رو قبول كردي
ديگه گير نده![]()
شاید خانمه واسه اینکه ضایع نشه اینو گفتهطنز
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…
« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.
مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
« عزیزم ، شام چی داریم؟ »
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:
« عزیزم شام چی داریم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!
من عصبانی بشم ماچ میکنما![]()
من عصبانی بشم ماچ میکنما![]()
شاید خانمه واسه اینکه ضایع نشه اینو گفته
علیه آقایون جبهه میگیرین؟![]()
این یکی اصلاً به آقایون نمیچسبه آقایونداداش ما که کر نیستیم مث اون یارو،چرا دوبار میگی!![]()
خانم شما به فکر عصبانیت مهرشاد باشمهرشاد قبول كرد كه اقايون بي جنبه هستن
پس ديگه جاي بحث نداره![]()
من عصبانی بشم ماچ میکنما![]()
طنز
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…
« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.
مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
« عزیزم ، شام چی داریم؟ »
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:
« عزیزم شام چی داریم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
حکایتی تامل برانگیز | گفتگوی آزاد | 11 | |
![]() |
حکایتی جالب از هفت خطی و مکر زنان !! | گفتگوی آزاد | 65 | |
A | برداشتی نو از حکایتی کهنه و جا افتاده. | گفتگوی آزاد | 18 | |
![]() |
حکایتی خواندنی از اسکندرمقدونی | گفتگوی آزاد | 1 | |
![]() |
حکایتی جالب و خواندنی در وصف احوال پسران به اصطلاح امروزی مملکت گٔل و بلبل !! | گفتگوی آزاد | 9 |