چرا خدا انسان را خلق کرد!

vahid2007

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان بنظر شما چرا خدا انسان رو خلق کرد
1.برای اینکه تنها بود
2.برای اینکه یکی رو میخواست که عبادتش کنه
3.میخواست قدرتشو امتحان کنه
4. همینجوری
5.برای اینکه راهنمایش کنه
6.هیچکدوم

7.شما بگین
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تاپیک های دیگه سر اینکه خدا انسان رو خلق کرد یا انسان خدا رو به نتیجه نرسیدیم ...
بذار اول اونو حل کنیم ، به این هم می رسیم ... :D
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را خلق کرد تا ما که هنوز خلق نشدیم .لذت ببریم
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را خلق کرد تا ما که هنوز خلق نشدیم .لذت ببریم

جان؟؟؟ شما الان داری لذت میبری؟؟؟؟
یه تاپیکی بود که یکی از دوستان در باره بیگ بنگ زده بود و به عقیده من زیباترین تاپیکی بود که توی این انجمن دیدم. اگه با اون بخوایم نتیجه گیری کنیم می بینیم که خدا فقط میخواد دوست داره سریهای متوالی تکامل رو ببینه. که البته اینها با این نظریه که خدا کامله متناقضه.
کلا من در این مورد که چرا خدا انسان رو خلق کرد با هر دلیلی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خدا یه نقصی داره. شما اگه میتونید بدون این که به من فحش بدید جواب بدید. منم با هر جوابتون به یه نقص خدا اشاره میکنم.
 

taha894

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان؟؟؟ شما الان داری لذت میبری؟؟؟؟
یه تاپیکی بود که یکی از دوستان در باره بیگ بنگ زده بود و به عقیده من زیباترین تاپیکی بود که توی این انجمن دیدم. اگه با اون بخوایم نتیجه گیری کنیم می بینیم که خدا فقط میخواد دوست داره سریهای متوالی تکامل رو ببینه. که البته اینها با این نظریه که خدا کامله متناقضه.
کلا من در این مورد که چرا خدا انسان رو خلق کرد با هر دلیلی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خدا یه نقصی داره. شما اگه میتونید بدون این که به من فحش بدید جواب بدید. منم با هر جوابتون به یه نقص خدا اشاره میکنم.


اگه این قدر مطمئنید ، شما یه نقص بگو تا ما هم توجیح بشیم ...
 

vahid2007

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان؟؟؟ شما الان داری لذت میبری؟؟؟؟
یه تاپیکی بود که یکی از دوستان در باره بیگ بنگ زده بود و به عقیده من زیباترین تاپیکی بود که توی این انجمن دیدم. اگه با اون بخوایم نتیجه گیری کنیم می بینیم که خدا فقط میخواد دوست داره سریهای متوالی تکامل رو ببینه. که البته اینها با این نظریه که خدا کامله متناقضه.
کلا من در این مورد که چرا خدا انسان رو خلق کرد با هر دلیلی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خدا یه نقصی داره. شما اگه میتونید بدون این که به من فحش بدید جواب بدید. منم با هر جوابتون به یه نقص خدا اشاره میکنم.
خدا گفته من از روح خودم در انسان دمیدم یعنی انسان جزوی از خداست پس به انداز هر نفر یه خدا داریم شاید

ولی اون وقت چرا ما باید کارای خوب کنیم
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان؟؟؟ شما الان داری لذت میبری؟؟؟؟
یه تاپیکی بود که یکی از دوستان در باره بیگ بنگ زده بود و به عقیده من زیباترین تاپیکی بود که توی این انجمن دیدم. اگه با اون بخوایم نتیجه گیری کنیم می بینیم که خدا فقط میخواد دوست داره سریهای متوالی تکامل رو ببینه. که البته اینها با این نظریه که خدا کامله متناقضه.
کلا من در این مورد که چرا خدا انسان رو خلق کرد با هر دلیلی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خدا یه نقصی داره. شما اگه میتونید بدون این که به من فحش بدید جواب بدید. منم با هر جوابتون به یه نقص خدا اشاره میکنم.

عزیزم .من نظر شما را دارم.تیکه انداختم;)
 

taha894

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا گفته من از روح خودم در انسان دمیدم یعنی انسان جزوی از خداست پس به انداز هر نفر یه خدا داریم شاید

ولی اون وقت چرا ما باید کارای خوب کنیم

اگه انسان آینه تمام نمای قدرت خداست و روح خدا در اون دمیده باشه ، پس باید مثل خدا بی نقص باشه وگرنه ...
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه انسان آینه تمام نمای قدرت خداست و روح خدا در اون دمیده باشه ، پس باید مثل خدا بی نقص باشه وگرنه ...
نگاه کن دوست عزیز فقط روح ما از خداوند است در حال حظر 50 درصد وجود مارا جسم را تشکیل میدهد وهمین 50 درصد است که با عث نقص ما می شود
 

taha894

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه کن دوست عزیز فقط روح ما از خداوند است در حال حظر 50 درصد وجود مارا جسم را تشکیل میدهد وهمین 50 درصد است که با عث نقص ما می شود


چرا نقص ؟؟؟

همین جسم خاکی می تونه باعث کمال هم بشه ....:smile:
 

taha894

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب می تونه اما همیشه اینجوری نیست نه !!!!!!!!!!!!!!!!!

درسته که همیشه اینجوری نیست ... اما چقدر خوبه که آدم خودش هم بخواد که به کمال برسه ، قرار نیست انسان داخل هر مرحله ای که هست بمونه که !
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته که همیشه اینجوری نیست ... اما چقدر خوبه که آدم خودش هم بخواد که به کمال برسه ، قرار نیست انسان داخل هر مرحله ای که هست بمونه که !
تو هم درست میگی اما من منظور این بود که خدا 100 درصد تو وجود انسان نیست که انسان بخواد بدون نقص باشه
در ضمن چند تا ار این نقص های خدا رو نگفتی
 

raha 001

عضو جدید
دوستان بنظر شما چرا خدا انسان رو خلق کرد
1.برای اینکه تنها بود
2.برای اینکه یکی رو میخواست که عبادتش کنه
3.میخواست قدرتشو امتحان کنه
4. همینجوری
5.برای اینکه راهنمایش کنه
6.هیچکدوم

7.شما بگین




شماره 7 درسته :biggrin:
 

YuMi

اخراجی موقت
بیکار بوده خوب:surprised:


تو فکر کن بیکاری یه چاقو و یه تیکه چوب دستته
چیکار میکنی؟
میشنی میتراشیش واسه خودت یه چیزی درست میکنی
اونم همین:smile:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
دفتر سبز شاندل

دفتر سبز شاندل

در آغاز هیچ نبود.کلمه بود و آن کلمه خدا بود.
عظمت همواره در جستجوی چشمی است که او را ببیند و خوبی همواره در انتظار خردی است که او را بشناسد و زیبایی همواره تشنه دلی که به او عشق ورزد و جبروت نیازمند اراده ایی که در برابرشبه دلخواه رام گردد وغرور در آرزوی عصیان مغروری که بشکندش و سیرابش کند وخدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر جبروت و مغرور اما کسی نداشت.خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند؟
وخدا مهربان بود و چگونه می توانست مهر نورزد؟بودن می خواهد! واز عدم نمی توان خواست و حیات انتظار می کشد و از عدم کسی نمی رسد.
وداشتن نیازمند طلب است و پنهانی بیتاب کشف و تنهایی بیقرار انس و خدا از بودن بیشتر بود واز حیات زنده تر و از غیب پنهان تر واز تنهایی تنهاتر وبرای طلب بسیار داشت و عدم نیازمند نیست.نه نیازمند خدا.نه نیازمند مهر. نه می شناسد نه می خواهد و نه درد می کشد و نه انس می بندد و نه هیچگاه بیتاب می شودکه عدم نبودن مطلق است و خدا بودن مطلق بود.وعدم فقر مطلق بود و هیچ نمی خواست و خدا غنای مطلق بود و هر کسی به اندازه داشتن هایش می خواهد.
و خدا گنجی مجهول بود که در ویرانه بی انتهای غیب مخفی شده بود. وخدا زنده جاوید بود که در کویر بی پایان عدم تنها نفس می کشید.دوست داشت چشمی ببیندش.دوست داشت دلی بشناسدش ودر خانه ایی گرم از عشق روشن از آشنایی استوار از ایمان و پاک از خلوص خانه گیرد.
وخدا آفریدگار بود و دوست داشت بیافریند.زمین را گسترد و دریا ها را از اشک هایی که در تنهایی ریخته بود پر کرد.وکوه های اندوهش را که در یگانگی دردمندش بر دلش توده گشته بود بر پشت زمین نهاد و جاده ها را ـ که چشم به راهی های بی سو وبی سرانجامش بود ـ بر سینه کوهها و صحرا ها کشید.
واز کبریایی بلند و زلالش آسمان را بر افراشت و دریچه همواره فرو بسته سینه اش را گشود و آههای آرزومندش را ـ که در آناز ازل به بند بسته بود ـ در فضای بیکرانه جهان رها ساخت.با نیایش های خلوت آرامشسقف هستی را رنگ زد وآرزوهای سبزش را در دل دانه نهاد و رنگ نوازش های مهربانش را به ابرها بخشید واز این هر سه ترکیبی ساخت و بر سیمای دریاها پاشید ورنگ عشق را به طلا ارزانی داد و عطر خوش یادهای معطرش را د دهان غنچه یاس ریخت و بر پرده حریر طلوع سیمای زیبا و خیال انگیز امید را نقش کرد ودر ششمین روز سفر تکوینش را به پایان برد و با نخستین لبخند هفتمین سحر بامداد حرکت را آغاز کرد:کوهها قامت برافراشتند و رودهای مت از دل یخچال های بزرگ بی آغاز به دعوت گرم آفتاب جوش کردند واز تبعیدگاه سرد و سنگ کوهستان ها بگریختند و بیتاب دریا ـ آغوش منتظر خویشاوند ـبر سینه دشت ها تاختند و دریا ها آغوش گشودند و ... در نهمین روز خلقت نخستین رود به کناره اقیانوس تنها هند رسید و اقیانوس که از آغاز ازل در حفره عمیقش دامن کشیده بود.چند گامی از ساحل خویش رودرا به استقبال بیرون آمد و رود آرام و خاموش خود را ـ به تسلیم و نیاز ـ پهن گستردوپیشانی نوازش خواه خویش را پیش آورد و اقیانوس ـ به تسلیم و نیاز ـ لبهای نوازشگر خویش را پیش آورد و بر آن بوسه زد.واین نخستین بوسه بود.
ودر یا تنهای آواره و فراجوی خویش را در آغوش کشید واورا به تنهایی عظیم و بیقرار خویش اقیانوس باز آورد.واین نخستین وصال د. خویشاوند بود.
واین در بست و هفتمین روز خلقت بود.و خدا می نگریست.
سپس طوفان هابر خاستند و صاعقه ها در گرفتند و تندرها فریاد شوق و شگفتی بر کشیدند و :
باران ها و باران ها و بارانها.
گیاهان روئیدندو درختان سر بر شانه هم بر خاستند و مرتع های سبز پدیدار گشت و جنگل های خرم سر زد و حشرات بال گشودند و پرندگان ناله بر داشتند و پروانگان به جستجوی نور بیرون آمدند و ماهیان خرد سینه دریاها را پر کردند...و خداوند خدا هر بامدادن از برج مشرق بر بامآسمان بالا می آمد و دریچه صبح را می گشود و با چشم راست خویش جهان را می نگریست و همه جا را می گشت و ...
هر شامگاهان با چشمی خسته و پلکی خونین از دیواره مغرب فرود می آمد و نومید و خاموش سر به گریبان تنهایی غمگین خویش فرو میبرد و هیچ نمی گفت.
وخداوند خدا هر شبانگاه بر بام آسمان بالا می آمد و با چشم چپ خویش جهان را می نگریست و قندیل پروین را بر می افروخت و جاده کهکشان را روشن می ساخت و شمع هزاران ستاره را بر سقف می آویخت تا در شب ببیند و نمی دید .خشم می گرفت و بیتاب می شد و تیرهای آتشین بر خیمه سیاه شب رها می کرد تا آن بدرد و نمی درید ومی جست و نمی یافت و...
سحر گاهان خسته و رنگ باخته .سرد ونومید .فرود می آمد و قطره اشکی درشت از افسوس بر دامن سحر می افشاند و می رفت و هیچ نمی گفت.
رودها در قلب دریا ها پنهان می شدند و نسیم ها پیام عشق به هر سو می پراکندند و پرندگان در سراسر زمین ناله شوق بر می داشتند و جانوران هر نیمه با نیمه خویش بر زمین می خرامیدند و یاس ها عطر خوش دوست داشتن را در فضا می افشاندند و اما...
خدا همچنان تنها ماند و مجهول.ودر ابدیت عظیم و بی پایان ملکوتش بی کس!ودر ُرینش پهناورش بیگانه.می جست و نمی یافت.آفریده هایش او را نمی توانستند دیدونمی توانستند فهمید.می پرستیدندش اما نمی شناختندش و خدا چشم به راه آشنا بود.
پیکر تراش هنرمند و بزرگی که در انبوه مجسمه های گونه گونه اش غریب مانده است.در جمعیت چهره های سنگ و سرد تنها نفس می کشید.کسی نمی خواست .کسی نمی دید.کسی عصیان نمی کرد.کسی عشق نمی ورزید.کسی درد نداشت...و...
و خداوند خدا برای حرف هایش باز هم مخاطبی نیافت !هیچکس او را نمی شناخت.هیچکس با او انس نمی توانست بست.انسان را آفرید!و این نخستین بهار خلقت بود.
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیکار بوده خوب:surprised:


تو فکر کن بیکاری یه چاقو و یه تیکه چوب دستته
چیکار میکنی؟
میشنی میتراشیش واسه خودت یه چیزی درست میکنی
اونم همین:smile:
خوب ببین دست عزیز همین طور که تو دنبال یک همدم میگردی خدا هم یک کسی را میخواهد دیگه بعد ما رو آفرید بعد ماکه ..............
 

darya68

عضو جدید
سلام

شاید یکی از دلایلش همون دلیلی باشه که انسان اثار هنری رو خلق می کنه، البته فقط شاید.
 

eder

عضو جدید
کاربر ممتاز
تویه قرآن که گفته " انسان رو خلق کردیم تا به کوه ها و دریا ها حکومت کنه!! "

اما از یه آخوندی سئوال کردم همین رو هم نمیدونست!!!!!!!!!!! و گفت معلوم نیست و پیش رو نگیر!!!!!!!!!!!:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:
 

Similar threads

بالا