چییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با کمال میل . البته اگه آقا فرزاد ما رو تو جمع دو ماهه خودشون راه بدنو نگن....
.........
.....انقده مهربونه 
...خیالت راحت ..........
...........خبرم کن .......
چه کنیم دیگه ........
یه داش مجتبی که بیشتر نداریم ..........گفتیم یه ذره دلش شاد کنیم ........
قربون داداش
شب همتون خوش
سلام........
بله عزیزم خیلی هم مهم هستی.........
دفعه دیگه هم مهمونی خونه اقا فرزاد دعوتیم
یه چیزی گفت که ...چییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی جرات داره تو رو راه نده ...........؟؟؟؟؟؟؟؟
نه نترس ..............بابابزرگ من مهربونتر از این حرفهاست
منم مرامم به بابابزرگم رفته دیگه
اگر کسی نخواست تو رو راه بده
ما کوچیکتیم
البته طیبه
من پرسیدم میای یا نه ... همین
پیامت جوری بود که انگاری میخوای نیای...
اگه تو نیای کی برامون شیرینی بخره آخه
طیبه هم باید باشه که شیرینی ها رو بخوره...
طیبه جان می بینی ملت چه رویی دارن ؟؟؟؟؟؟؟؟چی گفتم؟!
البته من اندازه تو که نمیتونم بخورم
طیبه جان می بینی ملت چه رویی دارن ؟؟؟؟؟؟؟؟
شانس دارن دیگه .........این همه می خورن چاق نمیشن ..........
اونوقت گناه زیاد خوردن میفته تقصیر........
چی گفتم؟!
البته من اندازه تو که نمیتونم بخورم
طیبه جان می بینی ملت چه رویی دارن ؟؟؟؟؟؟؟؟
شانس دارن دیگه .........این همه می خورن چاق نمیشن ..........
اونوقت گناه زیاد خوردن میفته تقصیر........
قضیه ی اینکه فرزاد خونش کجاست و ...
فکر نکنم دیگه رامون بده
طیبه خدایی تو بیشتر خوردی...
بدجنس
حالا اونم یادش رفته باشه، تو یادش بنداز
بابا طیبه بود که دنباله شکلاتیاش می گشت
من که یه دونه برداشتم
بعدشم تعارف کردی گفتم مرسی صرف شد
یادت نیست؟
نه نترس .......قضیه ی اینکه فرزاد خونش کجاست و ...
فکر نکنم دیگه رامون بده
هیچی سارا جان
میخواستیم این دفعه مجتبی رو نبریم بعد...
من رو که میدونی دلم کوچیکه، گفتم اشکال نداره بازم ببریمش
علی رو منم نمیدونم چش شده.
ولی حله
نه میبریمش
الان دیدم بیداره، باز مریم فردا میاد میگه 3تا شب زنده دار
چییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی جرات داره تو رو راه نده ...........؟؟؟؟؟؟؟؟
نه نترس ..............بابابزرگ من مهربونتر از این حرفهاست
منم مرامم به بابابزرگم رفته دیگه .....انقده مهربونه
اگر کسی نخواست تو رو راه بده ...........خبرم کن .......
نه ..........من خودم يه پا پهلوونم ..........ای بابا سارا جون!جاتو با مجتبی عوض کردی؟پهلوون محل قبلا اون بود.کمک خواستی منم هستم به ظاهر نحییفم نگاه نکن همه رو حریفم!!!
بابا من شوخی کردم... چرا به دل میگیری رفیق...
باشه!علی بیا ببخشیمش!اما یه تنبیه برات داریما!خودت یه جریمه انتخاب کن.
موافقم
هیچی سارا
اینا قرار منو نبرن... علی هم شاکی شده میگه اگه مجتبی رو نبرین منم نمیام...
علی راست میگه؟از دست این مجتبی!
کجایی جوون؟
کم پیدایی
مرسی
این علی که تو دلش حرف میزد آخه...
بعد شماها انقدر پ.خ (به قول علی) به هم داده بودین که ما بی خبر بودیم از نصفه حرفا...
اااا پس علی به خاطر تو میخواد نیاد؟!!!
ای بابا علی بیا، مجتبی رو هم میبریم. دیگه مجبور شدم الان
ایول.......
طیبه حال کن........
ببین چقدر اند مرام داریم خبر نداشتیم...............
این حسودی نیستا .........
طیبه اگر یهه دفعه اقایون علیه مثلا من خواستن همچین کاری بکنن منو نبرن تو حاضر میشی مثل علی به عنوان اعتراض نیای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه جراتی که اینو نوشتی!یه حلوا افتادیم.یه همچین چیزایی...
سارا هم مگه میخواد دفعه بعد بیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها من رفتم
شبتون بخیر
شب خوش
تو گفتی صرف شد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! به حق چیز های نشنیده!
ته جعبه رو هم دراوردی
نگفتی شاید 2 نفر دیگه هم بخوان شیرنی بخورند
نه نترس .......
من همین دوماه پیش برا پروژه پایانی داشتم با یکی از بچه های ارشد که کارشناسیشم دانشکده خودمون خونده بود مشورت میکردم .........بنده خدا گفت با فلان استاد پروژه بردار......
منم که اصلا از اون استاده خوشم نمیومد گفتم نه بابا .اون که خودش بیخوده ..پروژه هایشم بیخود و مزخرف و بی ارزشه .......
دیدم بنده خدا یه لحظه ساکت شد گفت من پروژه پایانیم با همون استاد برداشتم
فکر کن ...........
ولی الان هم وقتی اون دانشجو می بینم با اینکه از من بزرگتره زودتر به من سلام می کنه
حالا فرزاد هم به دل نمیگیره
اگه من کمکت نمیکردم که میترکیدی...
کمک نمی خوای؟شیرینی سهم من بود!دلت اومد همه رو بخوری؟آبمیوه رو هم که علی خورد طی یک عملیات یهویی!
چطوری مریم خانوم؟
کم پیدا تشریف دارین...
شایدم ما خیلی زیاد پیداییم...
ميگم بچه ها به چه دليلي اقا فرزاد چند روزه نيست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نكنه چيزي شده ..........ماموريتي .......كاري.........
نكنه به دليل خونه تكوني عيده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر شما چيه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو گفتی صرف شد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! به حق چیز های نشنیده!
ته جعبه رو هم دراوردی
نگفتی شاید 2 نفر دیگه هم بخوان شیرنی بخورند
سلام........
بله عزیزم خیلی هم مهم هستی.........
دفعه دیگه هم مهمونی خونه اقا فرزاد دعوتیم
اگه من کمکت نمیکردم که میترکیدی...
من رو میگه؟!!!!!!!!!
سلام خوبم.اون که آره شما شب نشینا نمیذارید که...قرار بود یه چیزایی بگی!
آره ها.شیرینی رو خوردند یه آبش روش.منم شکلات اوردم اما اشتهاتونو که دیدم گفتم اونم بخورید میترکید.
ای خسیس !!!!!!!!!!!!!1
حالا اگه میدادی چی میشد؟
نگفتی وقتی همه شیرنی ها رو مجتبی میخوره این دومست گشنه میمونه
تازه بچه یک چیزی رو الان رو کنم.
از اون جا که همه شیرنی هارو مجتبی خورد و من گشنه مونده بودن رفتم برای خودم ساقه طلایی خریدم، جاتون خالی 2 تاش رو خودم خوردم بقیه اش رو این پسره!!!
من که گفتم اون یه روزی که با ما اومد دانشگاه به شرطها و شروطها بود.می دونید که!دانشگاه در ازای خونه تکونی!!!
[FONT=tahoma, sans-serif]فوايد داشتن يك خواهر:
[/FONT] [FONT=tahoma, sans-serif]
[/FONT] [FONT=tahoma, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, sans-serif]خدایی این خواهر ها همه جوره هوای داداششونو دارند!!!
[/FONT]
تو چه كار مي كني الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟چقدر اینجا سوت و کوره
نتونستیم بدون من اینجا بگردونید؟
من كه پست دادم همينطور ........فكر كنم همه در حال خونه تكوني هستن
به نظر من که رفته خونه تکونی
ولی کجائه جدا؟!
میگم تو که شمارش رو یواشکا گرفتی زنگ بزن ببین کجاست.
دلمون برای بابابزرگمون تنگ شده خوب
من كي شمارش گرفتم .........؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
نه ول كن بذار يه ذره كمك كنه ........
اره .دلمون تنگ شده............
`پس تو چرا On بودي اگر امتحان داري؟؟؟؟؟؟؟؟؟کار میکنم
کنارش تند و تند هم زبان میخونم
امروز فاینال دارم هنوز هیشی نخوندم
ميگم بچه ها به چه دليلي اقا فرزاد چند روزه نيست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نكنه چيزي شده ..........ماموريتي .......كاري.........
نكنه به دليل خونه تكوني عيده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر شما چيه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر اینجا سوت و کوره
نتونستیم بدون من اینجا بگردونید؟
به نظر من که رفته خونه تکونی
ولی کجائه جدا؟!
میگم مجتبی تو که شمارش رو یواشکا گرفتی زنگ بزن ببین کجاست.
دلمون برای بابابزرگمون تنگ شده خوب
مریم جون هیچی باز نمیشه که!!
شکلاتم میخواستی؟
داداش وايست با هم بريم ............این همه شیرینی خوردی... ساقه طلایی هم خریدی؟
حالا ساقه طلاییاتو کی خورد؟...
............تو هم چون همش خوردي اينطوري انقدر انرژي گرفتي تند تند حرف ميزني .........
داداش وايست با هم بريم ............
اين ساقه طلايي ها انرژيش زياده
ننننننننننه.............
اواااااااااااااااا
پس من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون بنده خدا زن و بچه داره مثل ما که از هفت دولت آزاد نیست ر به ر بیاد اینجا...
راست میگه ها
که شکلات میاری و قایم میکنی... طیبه میبینی چه آبرو ریزی کردی ...
من ابروریزی میکنم؟ !!! خیلی ..................... حالا نمیگم
خودتون مگه شمارشو ندارین؟... ایرانسلشو که داد به همه...
این همه شیرینی خوردی... ساقه طلایی هم خریدی؟ شکلاتم میخواستی؟
حالا ساقه طلاییاتو کی خورد؟...
تازه شاهد هم دارم
من همین جا شهادت میدم که تمام ساقه طلایی ها رو فردی به نام مجتبی خورد.
نه پس من!!!!!!!!!!!
ای جان، مظلوم ما رو!!!!!!!!!!!!!!!
کی؟ تو؟ به حق چیزای نشنیده
