اول اينكه بايد در نظر بگيريم كه خداوند بينهايت است.بينهايت هم نقطه پاياني نداره كه بتونيم فراتر از اون رو تصور كنيم.
اگه قرار باشه كه اون سنگ را خداوند نتونه بلند كنه ( يا در ان تغيير دهد) يعني اينكه ان سنگ
فراتر از قدرت خداوند است. درحالي كه ميدونيم بي نهايت پايان پذير نيست يا حد ماكزيمم ندارد كه فراتر از ان داشته باشيم.
مثلا به سازنده اي ميگوييم سنگي بسازيد كه سنگينتر از فلان سنگ باشد .
خواهد گفت : كه سنگ اولي چند كيلو گرم است تا با توجه به معيار و ارزش نخست دومي را بسازم.
در اين مورد هم همينه. ميدانيم كه بينهايت اصطلاحا تسحير ناپذير است . يعني حد پايانش رو نميدونيم.
و نتيجه اين است كه :
در فلسفه به اين تيپ مسائل "محالات ذاتي " ميگوييم.
پس سوال شما هم اصطلاحا محال ذاتي محسوب ميشه.